مهر ۱۴۰۲: کتابی که با عینک فلسفه به جهان مینگرد
پاییز تو ذهن هر کدوم از ما میتونه یادآور چیزهای متفاوتی باشه، ولی به نظرم «فصل آموزش و یادگیری» یه عنوان مشترک تو ذهن همهمون هست -حتی اگه دیگه دانشآموز یا دانشجو نباشیم. چالش طاقچه هم پاییز امسال رو به همین عنوان اختصاص داده و برای مهر ماه موضوع «فلسفه» رو تعیین کرده. کتابی که من انتخاب کردم «خردمندی در زندگی روزمره» بود، اثر لِشِک کولاکوفسکی، فیلسوف لهستانی قرن اخیر. من پارسال با این کتاب آشنا شدم ولی فرصت نشد کامل بخونمش. چالش این ماه بهانهی خوبی شد که دوباره برم سراغش و تمومش کنم.
«خردمندی در زندگی روزمره» از اون دست کتابهای فلسفی نیست که بخواد ما رو با تاریخ فلسفهی غرب یا شرق، یا فیلسوفهای معروف و نظریاتشون آشنا کنه. ایدهای که در کل کتاب جریان داره اینه که ما میتونیم در مورد بدیهیترین موضوعاتی که تو زندگی روزمرهمون پیش میاد کمی عمیقتر فکر کنیم. درواقع از اون فلسفهای که ممکنه در ذهن ما خیلی پیچیده و دور از دسترس باشه فاصله میگیره و به جاش نقش فلسفه رو در زندگی روزمره نشون میده.
کتاب شامل ۱۸ جستار هست که نویسنده در هر کدوم به یک موضوع میپردازه. از مباحثی مثل «آزادی» که مورد بحث خیلی از فیلسوفها هست گرفته، تا موضوعاتی مثل «تجمل» که شاید کمتر بشنویم نظریات فلسفی در موردشون وجود داره اما پیش میاد که در زندگی روزمره هم در موردشون حرف میزنیم.
۱۸ جستار این کتاب به ترتیب دربارهی قدرت، شهرت، برابری، دروغگویی، مدارا، سفر، فضیلت، مسئولیت جمعی، چرخهی بخت، خیانت، خشونت، ملال، آزادی، تجمل، خدا، احترام به طبیعت، خرافه و کلیشههای ملی هستن. حجم کتاب البته زیاد نیست و نمیشه انتظار یه بررسی جامع و کامل از هر کدوم داشت، اما هر جستار به خواننده نشون میده که چطور میتونه به یک موضوع از جنبههای مختلف (تاریخی، سیاسی، مذهبی، فلسفی و اخلاقی) فکر کنه. نویسنده بعضی جاها سعی میکنه تعریف مناسبی برای کلماتی پیدا کنه که ما در روزمره استفاده میکنیم و از این طریق در مورد اون مفهوم حرف میزنه. بعضی جاها هم نظریات مختلفی که در مورد یه موضوع وجود داره رو بیان میکنه، بعضیها رو تایید یا رد میکنه و نظر خودش رو هم میگه.
یکی از جستارهای مورد علاقهی من «درباره مدارا» بود. کولاکوفسکی بعد از بررسی کاربرد «مدارا» در قرنهای گذشته، یعنی زمانی که نزاعهای مذهبی در اروپا جریان داشت، میگه در عصر حاضر معنای این کلمه از «رواداری» به سمت نوعی «بیاعتنایی» رفته. نویسنده میگه این شکل از بیاعتنایی نسبت به عقاید خودمون یا دیگران میتونه آسیبزا باشه و راه رو برای تندروها باز کنه، چون مدارا در مقابل برخی جنبشها ممکنه بهتدریج کل جامعه رو قربانی اونها بکنه. در جستار «درباره خشونت» هم این بحث مطرح میشه که نمیشه خشونت رو به طور مطلق محکوم کرد و تو بعضی شرایط خشونت موجه خواهد بود. به همین طریق در جستار «درباره دروغگویی» موقعیتهایی رو مثال میزنه که در اونها برای دروغ گفتن توجیه خوبی وجود داره.
کولاکوفسکی خیلی از جستارها رو با چنین پیشفرضها یا نظریاتی شروع میکنه که به موضوع مد نظرش نگاه ساده یا یکجانبهای دارن (مثلا «دروغگویی مطلقا مجاز نیست» یا «همه انسانها با هم برابرند»)، و بعد در ادامه جنبههای بیشتری از قضیه رو بررسی میکنه تا اون نظر رو، نه اینکه الزاما رد کنه، بلکه واضحتر بکنه.
از نظر من کتاب نمیخواست به منِ خواننده یه نظر خاص رو بقبولونه، بلکه بیشتر کمک میکرد که از دیدگاه خودم بیام عقبتر و بتونم دید جامعتری به موضوعات مختلف پیدا کنم. یادآوری خوبی بود که بدونم خیلی اوقات حتی تو بحثهای معمول روزمره، موضوعات پیچیدهتر از اونی هستن که بشه با یک جملهی ساده در موردشون نظر داد. خیلی اوقات لازمه اول تعریفمون از موضوع مورد بحث رو دقیقتر مشخص کنیم و در مورد جنبههای مختلفش حرف بزنیم تا به نتیجهی بهتری برسیم.
این شیوه برای من جذاب و آموزنده بود و همونطور که در پیشگفتار کتاب هم اشاره شده، نوعی کلاس آموزش روش فلسفی به حساب میاد. اگر تا اینجای یادداشت رو خوندین پیشنهاد میکنم شما هم نگاهی به کتاب بندازین، امیدوارم برای شما هم جالب باشه. «خردمندی در زندگی روزمره» رو نشر سنگ با ترجمهی شهابالدین عباسی به فارسی منتشر کرده و میتونید از طریق لینک زیر از طاقچه تهیهش کنید: