آذر ۱۴۰۲: کتابی که جامعه را به تو میشناساند
برای آخرین ماه از فصل سوم چالش طاقچه، باید کتابی در حوزهی جامعهشناسی میخوندیم. من مجموعه جستار «من سرگذشت یأسم و امید» رو انتخاب کردم. مولف این کتاب، پل روگات لوب، یه کنشرای آمریکاییه که با تمرکز بر موضوع «امید سیاسی» جستارهایی رو از نویسندههای مختلف سراسر دنیا جمعآوری کرده؛ طیف گستردهای از نویسندهها، از سیاستمدارها گرفته تا نویسندههای نامآشنا، روزنامهنگارها و فعالان سیاسی. اسمهای آشنایی مثل نلسون ماندلا، پابلو نرودا، آریل دورفمن، واسلاو هاول و مارتین لوتر کینگ در این کتاب به چشم میخورن. البته ظاهرا نسخهی اصلی کتاب (با عنوان The Impossible Will Take a Little While) خیلی مفصلتره اما برای ۱۳ جستارش امکان ترجمه وجود داشته.
جستارهای این کتاب از خاطرات زندان، انقلابها و کودتاها میگن، از مفاهیمی مثل آزادی و عدالت، امید و ترس، مهربانی و بخشایش، از اهمیت کنشگریهای مدنی هرچند کوچک و اهمیت به خاطر سپردن داستان آدمها، از رابطهی بین قدرتها و مردم، از سوء استفادههای سیاسی، جنگ، تبعیض نژادی و خیلی مسائل مشابه دیگه.
بعضی از این جستارها صرفا شرح نظر نویسندههای اونها هستن و شاید در اون بین خاطرهای هم برای رسیدن به این منظور روایت بشه، اما بعضی دیگه توصیف و روایت یک واقعه هستن که نویسنده در دل اون حضور داشته. خوندن دربارهی وقایع کشورهای دیگه برام جالب بود. البته تلخ بود، ولی خوندن این ماجراها اون هم نه در کتاب تاریخ، بلکه در قالب جستار و روایت آدمهایی که خودشون در اون واقعه بودن باعث میشد بتونم ارتباط بیشتری باهاشون برقرار کنم. از مصر تا شیلی و آرژانتین، از هند تا جمهوری چک، از آفریقای جنوبی تا آمریکا؛ ماجرای وقایع سیاسی و تحولات کشورهای مختلف رو میخوندم و خیلی جاها به واکنشها و افکار خودم در اتفاقات مشابه فکر میکردم؛ به درستی یا نادرستی اونها و به انتخابهای ممکن دیگه.
بین این روایتها چند مورد بیشتر از بقیه تو ذهنم موندن. یکی جستار «ما همه خالد سعیدیم» بود، دربارهی جنبشی در مصر که از یک صفحهی فیس بوک شروع شده و بعد در سطح شهرها ادامه پیدا کرده بود و حتی افرادی که قبلا فعال سیاسی نبودن هم بهش پیوسته بودن. جستار «سپتامبر بیا» از این جهت برام جالب بود که به چندین یازده سپتامبر دیگه اشاره میکرد که من چیز زیادی ازشون نشنیده بودم. جستار «نامهای از زندان بیرمنگام» مارتین لوتر کینگ هم من رو به فکر فرو برد، مخصوصا جایی که نویسنده از سکوت سفیدپوستهای میانهرو در مقابل تبعیضهای نژادی شکایت میکرد. (البته بعدتر، جایی از جستار «فقط عدالت میتواند راه را بر نفرین ببندد» به سفیدپوستهایی هم اشاره شد که از سیاهپوستها حمایت میکردن). جستار «سیاهچاله» از این جهت نکته داشت که وقتی آریل دورفمن دوقطبی ایجاد شده در شیلی و کودتای بعدش رو شرح میداد، به اشتباهات طرف خودشون هم که منجر به این جریان شده بود اشاره میکرد. جستار آخر یعنی «بدون بخشایش آیندهای در کار نخواهد بود» هم به تصمیمات بعد از نسلکشی رواندا و در کل تحولات آفریقای جنوبی میپرداخت، تصمیماتی –البته مناقشهبرانگیز- در جهت بخشیدن برای توقف چرخهی انتقام و جلوگیری از ادامهی تنش، که من رو یاد اپیزود «رسم روزگار چنین است» از پادکست ناداستان انداخت.
«من سرگذشت یاسم و امید» کتابیه که میتونه خواننده رو تا حدی با تاریخ و تحولات سیاسی برخی جوامع آشنا کنه. کتاب سنگینی نیست و میتونه برای کسایی که در این موارد کنجکاو هستن شروع خوبی باشه. از طرفی خوندن جستارهایی از ۱۳ نویسندهی مختلف هم تنوع و جذابیت خودش رو داره. این کتاب رو نشر خوب با ترجمهی آزاده کامیار منتشر کرده. نسخهی الکترونیکی یا صوتی اون رو میتونید از طریق لینکهای زیر طاقچه تهیه کنید: