يه دوستي تعريف مي كرد، چون هميشه دوست داشته جايي كه كار مي كنه، خودش هم تعلق و سهمي از كارش داشته باشه، از شركتي كه سالها اونجا زحمت كشيده بود و به رده بالايي رسيده بود، اومد بيرون كه بره و کسب و كار خودش رو راه بندازه و متاسفانه اونطور كه مي خواست نشد! و بعدها هم فهميد اگه مونده بود تا الان به اون سهم از كارش كه مي خواست رسیده بود...
دوست ديگري مي گفت تحصيلات كارشناسي ارشد رو تموم كرده و فقط پايان نامه اش مونده و اينو چندين ترم به تعويق انداخته و حالا کار به جایی رسید که دیگه احتمالا دانشگاه مجوز ادامه تحصیل بهش نده!
يه وقت ها يه کاری رو شروع مي كنيم، براش كلي وقت ميذاريم، ولي وسط راه نا اميد ميشيم و به راحتي از ادامه اش منصرف ميشيم..
و ممكنه بعدها هميشه يه افسوس از ناتمام موندن و به سرانجام نرسوندن اون كار مورد علاقه مون رو با خودمون همراه کنیم!
براي اينكه اين اتفاق نه چندان خوشايند رو تجربه نكنيد، به جاي اينكه به اين فكر كنيد كه الان كجاي مسير ايستاده ايد، به اين فكر كنيد كه چه مسيري رو تو چه زماني طي كرديد؛ روند پيشرفت و رشدتون رو بررسي كنيد نه نقطه اي كه هستيد، اگه سرعت پيشرفت مورد قبول تون نيست، موانع و اشكالات بازدارنده رو شناسايي كنيد و برطرف كنيد؛
گاهي وقت ها با كمي تلاش بيشتر و حساب شده تر مي تونيد يه قدم خيلي بزرگتر جلو بريد
و شايد همين يك قدم كافي باشه..
هميشه اول راه سختره، هرچي جلوتر بريد همه چي آسون تر و بهتر ميشه