این کتاب برا آن دسته از ما نوشته شده که از ما خواسته می شود "آن کار را انجام دهیم"...
در محیط کار و خانه کارها را شروع می کنیم و دیگران از ما الگو می گیرند. ما به عنوان افرادی شناخته می شویم که خواسته ها را عملی می کنند و صرف نظر از اینکه چه کاری است آن را انجام می دهند.

پروژه: کوششی موقتی که با زمان شروع و پایان مشخص که برای خلق محصول، خدمت و یا نتیجه ای منحصر به فرد انجام می شود.
اگر بیشتر وقت شما در پروژه ها صرف می شود و تا به حال هیچ گونه آموزش رسمی مدیریت پروژه ندیده اید، شما مدیر غیر رسمی پروژه هستید.
همه ما در طول زندگی پروژه های زیادی را به اتمام رسانده ایم ولی لزوما در تمامی این پروژه ما مدیر پروژه نبوده ایم.
کتاب مدیریت برای غیر مدیر پروژه بر دو مبنا نوشته شده:
1. مدیریت پروژه یک کار قرن بیست و یکمی است، یعنی همه آدم ها مدیر پروژه هستند.
2. مدیریت پروژه دیگر فقط مدیریت فرآیند ها نیست بلکه مربوط به رهبری مردم هم می شود. مدیریت پروژه به درک پتانسیل افراد تیم، مشارکت دادن آن ها و سپس الهام بخشیدن به آن ها مربوط می شود تا به بهترین نحو در پروژه فعالیت کنند.
چرا پروژه ها شکست می خوردند؟
سازمان هایی که در فرآیندهای رسمی مدیریت پروژه کمبود دارند (پی ام آی یه آن ها سازمان هایی با بلوغ مدیریتی کم می گوید) احتمالا نسبت به شرکت هایی که از فرآیند خاصی پیروی می کنند بیشتر در پروژه ها شکست می خورند.
شایع ترین دلایل شکست چیست؟ کمبود تعهد، زمان بندی نامعقول، اولویت بندی رقابتی، خروجی ها و انتظارات غیرشفاف، منابع نامعقول، نداشتن شمایِ کلی، برنامه ریزی ضعیف، نداشتن رهبری، کمبود یا سوء مدیریت بودجه
البته از هزینه های مالی مهم تر هم وجود دارد. هزینه ی از دست رفتن فرصت ها! مشتریان ناراضی! از دست دادن نو آوری! و از همه مخرب تر کاهش و از بین رفتن روحیه و مشارکت کارکنان.
مردم معمولا در زمان خاتمه ی پروژه های از خود می پرسند آیا واقعا توانسته اند همکاری کنند؟ وقتی که پروژه ای شکست می خورد، مدیران پروژه از جمله مدیران غیر رسمی همه ناشایسته تلقی می شوند.
در سازمان هایی با بلوغ مدیریتی کم :
فقط 39 درصد پروژه ها تکمیل می شوند.
44 درصد طبق بودجه تصویب شده به پایان می رسند.
53 درصد به هدف کسب و کار و مقصود اصلی دست پیدا می کنند.
حال وقت آن است که از موفقیت درس بگیریم. یک پروژه موفق:
به انتظارت و یا فراتر از آن ها می رسد.
منابع را بهینه می کند.
برای پروژه های بعدی روحیه و اعتماد تیمی ایجاد می کند.
مدیریت پروژه، رهبری مردم:
در این کتاب مدیر پروژه و رهبر پروژه را معادل هم قرار می دهیم. اگر می خواهید فرد موثری باشید، باید در هر دو خوب باشید.
وقتی مسیول پروژه اید: کارها را مدیریت می کنید، تحویل دادنی ها، ضرب الاجل ها، برنامه های زمان بندی، و محدوده پروژه را تعیین می کنید.
وقتی مردم را رهبری می کنید: اعضای تیم، مشتریان، مشاوران، حتی بالاسری ها! وظیفه شما در رهبری مردم این است که الهام بخش باشید تا از شما و فرایند مدیریت پروژه مشتاقانه و با رضایت خاطر پیروی کنند.
بر اساس پی ام آی "پنج گروه فرآیندی" در پروژه وجود دارد. این ها از لحاظ فنی فاز ها و گام های پروژه نیستند اما خب راحت تر است که آن ها را گام در نظر بگیریم:
1. آغاز
2. برنامه ریزی
3. اجرا
4. نظارت و کنترل
5. خاتمه

تغییر الگوی کلیدی مدیریت قرن بیست و یکمی پروژه، مردم + فرآیند است.
در ادامه این فرآیند ها را بیشتر توضیح می دهیم.