ویرگول
ورودثبت نام
خسته :)
خسته :)نگاه کرد به حالم،نگاه کرد به مِی به گریه گفتمش آری، رفیق من،آری!
خسته :)
خسته :)
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

دوازدهمی

انگار هرچی که اینجا مینویسم رو خدا مستقیما میخونه،هرچی مینویسم و غر میزنم بعدش بلافاصله یه نشونه ای میاد و اون اتفاقی که منتظرش بودم میفته...

حتی اگه این اتفاق توهمی بیش نباشه،بازم دلم میخواد رو حساب این توهم اینجا به خدا درخواست هامو بگم.

_یه برکتی تو زمان اتفاق بیفته که بتونم تا دوشنبه کل فیلمای درسی که عقب افتادم و جبران کنم.

_ لب تابم سی‌دی حسابان و بخونه،حوصله پیگری ندارم.

_یکم فهم مثلثات از آسمان تو مغزم نازل بشه

_اتاقم تمیز بمونه

_اینهمه تست و کجای دلم بزارم،یکم برکت به درس خوندنم بدین

_دلم واسه همه چی تنگ شده، یا اون همه چیا بیان و دلتنگیم رفع بشه یا این دل! خودش برگرده به تنظیمات کارخونه

همه میگن این مدت از زندگی جزو بهترین سالهای عمر آدمه ولی من دلم میخواد فقط تموم بشه.الان خیلی «تنهام بذارین ولی بهم توجه کنین و زندگی رو دوست دارم ولی چرا به دنیا اومدم و می‌خوام‌ بمونم‌ ولی بذارین برم » هستم.


۳
۱
خسته :)
خسته :)
نگاه کرد به حالم،نگاه کرد به مِی به گریه گفتمش آری، رفیق من،آری!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید