
یه چیزی که تو این فیلم برام خیلی جالب بود نوع جدا شدن این زوج از هم بود که این شاید نشات از سطح بلوغ دو طرف میتونه باشه یا اینکه همو واقعا دوست دارن ولی تو یه لجبازی و اثبات قرار گرفتن. واقعا بنظرم یک فیلم کاملی بود با چاشنی فلسفی و اخلاقی که داشت ، تفکرات شما را قلقلک میداد و مدام دچار چالش فکری میشید. نمیتونم بگم این اثر کمدی بود یا ناراحت کننده. بیشتر کمدی مغموم بود. در عین حال که شما را به ظاهر میخنداند و لبخند به روی لبتون می آورد ولی از درون ناراحتتون میکنه و دچار غم عمیقی میشید ؛ دقیقا چیزی که منو واداشت که درباره این فیلم بنویسم. به دیالوگ های این زوج که دقت کنید هیچ یقین و جدیتی در تصمیمشون مبنی بر جدایی حس نمیکنید ؛ ممکنه صرفا یک لجبازی مبنی بر روشنفکری و یا نمیدونم احساساسی ببینید. تلاش زوج برای توجیه پذیری تصمیمشون ، این حس را بیشتر در شما تشدید میکنه. ایده این زوج برای برپایی جشن طلاق (برمبنای ایده پدر آله که باید جدایی ها را جشن گرفت نه وصلت ) خودش عامل شروع کننده تشکیک و چالش اخلاقی – فیلسوفی فیلم بدونید که خیلی خوب به تصویر کشیده شده . کوبنده ترین سکانس ، سکانسی هست که پدر آله از تصمیم دخترش تعجب میکنه و میگه درسته همچین حرفی زده ولی دلیل نمی شه که بهش باور داشته باشه ! پدر آله یک فرد فرهیخته و مطالعه گر هست که برای منصرف کردن دخترش ، کتاب تکرار از کی یرکگور را پیشنهاد میکنه و فلسفه تکرار و از نو آغازیدن را به او پیشنهاد میکنه. واقعا چه پدر فرهیخته ای ! به قول کی یرکگور : " راست آن است که عشق به تکرار یگانه عشق شادکام است. هم چون عشق به تذکار، عشق به تکرار نه بی قراری امید را دارد، نه اضطراب شگفت آور کشف را و نه اندوه به یاد آوردن را؛ عشق به تکرار از یقین سرورآمیز «لحظه» بهره دارد" . اما همچنان آله بر برگزاری جشن طلاق پافشاری میکنه. و درآخر ما شاهد این جشن با حضور خانواده و دوستان این زوج هستیم ؛ جشنی که ضمانتی است برای عدم بازگشت ! اما .... بقیش رو خودتون ببینید.