گزیده ای از کتاب :
مردم افکار شرم آور خود را از دیگران پنهان میکنند.در دوران دیجیتال هم،این افکار را از دیگران پنهان میکنند،اما سفره دلشان را برای اینترنت و سایتهای خاصی مانند گوگل و پورن هاب که هویت آنها را حفظ میکند،میگشایند.
نویسنده کتاب کارشناس کلان داده و فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد هست.در کل میتوان گفت که انتظار یک کتاب جامع و کامل نداشته باشید.چون اطلاعات کتاب سطحی هست و از سطح داده فراتر نرفته(از لحاظ دانش چهار مرحله ای میگم).
همه دروغ میگویند. مردم در مورد تعداد نوشیدنیهایی که در راه خانه خوردهاند راست نمیگویند. دربارهی اینکه چند وقت یکبار باشگاه میروند، قیمت کفشهای جدیدی که خریدهاند چقدر بوده، یا اینکه فلان کتاب را خواندهاند یا نه دروغ میگویند. آدمها میگویند «در تماس خواهیم بود» در صورتی که دیگر خبری ازشان نمیشوند. میگویند از دست تو ناراحت نیستند ولی هستند. میگویند دوستت دارند در حالی که ندارند. با اینکه در لجن دست و پا میزنند میگویند خوشحالند. میگویند زنها را دوست دارند حال آنکه در حقیقت از مردها خوششان میآید.
برای دومین بار اسم این کتاب را در پادکست بی پلاس شنیدم و دیگه گفتم باید این کتاب را بخونم.کتاب جالب و "سرگرم کننده" ای بود.جان کلام این کتاب این هست که نتایج حاصل از پرسشنامه ها و نظرسنجی ها، واقعی نیستند و دروغین هستند؛حتی نظ مردم نسبت به رئیس جمهور در انتخابات!دیوید ویتز میگه که مرز بین داده های واقعی( آمار شرکت کنندگان در خریه یا ثبت نام کنندگان) و داده های کسب شده(پاسخ مردم به سوالات پژوهشگر یا پرسشنامه ها)همان تصاویر دروغینی هست که مردم از خودشان نشان میدن. بگونه ای که ویتز برهمین اساس به این نتیجه میرسه که مردم در دنیای واقعیشون هم،یک سوم اوقات دروغ میگن؛بگونه ای که تبدیل شده به یک عادت ذهنی!این موارد هم در دنیای فضای مجازی ملموس هست.مردم در فضای مجازی،بهترین ها را از خودشان به نمایش میگذارند.
مردم به دوستها دروغ میگویند؛ به رئیسها دروغ میگویند؛ به بچهها دروغ میگویند؛ به پدر و مادرها دروغ میگویند؛ به دکترها دروغ میگویند؛ به همسرها دروغ میگویند؛ حتی به خودشان هم دروغ میگویند. و بیبرو برگرد به پیمایشها [مطالعات، پرسشنامهها و نظرسنجیها] هم دروغ میگویند.
ویتس به پژوهشگران علوم اجتماعی معاصر پیشنهاد میکنه که بجای طراحی پرسشنامه های استاندارد یا طرح سوالات استاندارد مصاحبه،باید از داده های حاصل از رفتار مردم در اینترنت،سایت ها و شبکه های اجتماعی استفاده کرد و آنها را بررسی کرد.
در این کتاب مثال های متنوعی زده میشود که در واقع اوایل کتاب شما با این فرضیه روبه رو میشوید خوب گفتن این حجم از اطلاعات به چه درد می خورد؟ نکته مهم در آن است که ما با واقعیت رو به رو میشویم در واقع حتما شما پرسش نامه های مختلفی تجربه دارید اکثر ما به این پرسش ها جواب درستی نمی دادیم اما احتمالا در گوگل با سوالاتی محرمانه و شخصی تری اطلاعات میدهیم اهمیت این موضوع آنجا است که کارشناسان داده کاوی می توانند با جمع آوری این اطلاعات در تجربه بهتر نرم افزار خود استفاده کنند برای مثال فرض کنید شما میخواهید علاقه اشخاص به تیم فوتبال خاصی بررسی کنید اینکار در شرایط عمومی کمی سخت است اما احتمالا با گرفتن داده از وبسایت های باشگاه ها و جستجو های طرفداران رشد هواداران تیم های مختلف بررسی و مشخص کنید .
متاسفانه این کتاب به شدت از ضعف تحلیلی و استدلالی رنج میبره. قسمت های ابتدایی کتاب به نسبت فصل آخر کمتر قابل استناد هستند و به روایتی میشه گفت که فاقد روایی و پایایی محتوایی هستند. نویسنده علنا جستجو از سر کنجکاوی را با جستجو از سر نیاز اشتباه میگیرد. و نویسنده مدام بر این نکته تاکید داره که دنیای دیجیتالی واقعی تر از دنیای رئال هست درصورتیکه ما میدانیم زندگی درون دنیای مجازی ، فرسنگ ها با دنیای واقعی فاصله داره. اما با همهی اینها، کتاب میتواند برای کسی که با بیگ دیتا آشنایی ندارد، نقطهی شروع خوبی باشد.
ترجمه کتاب کاملا روان و خوش خوان هست و مترجم امانت داری را حفظ کرده است.حتما این کتاب را مطالعه کنید و از نشر گمان هم بخوانید.
لینک خرید کتاب