گزیده ای از کتاب
به ما میگفتند تنها چیزی که آدم باید از آن بترسد،خود ترس است. اما من به این حرفها اعتقاد ندارم.خب البته ترس شکل های گوناگونی دارد و زمان های مختلفی به طرف آدم میاد و از پا درش می آورد.اما ترسناک ترین کاری که میتوان در چنین مواقعی کرد، آن است که به آن پشت کنی و چشمهایت را ببندی.برای اینکه آنوقت گرانبهاترین چیزی را که درونت هست،میگیری و به چیز دیگری تسلیم میکنی.در مورد من یک موج بود.
-----
نظر من:
مجموعه هشت داستان کوتاه ولی اسرار آمیز که بصورت جداگانه قبلا در مجلات مختلف چاپ شده ولی نویسنده در سال ۲۰۰۶ در قالب یک کتاب چاپش کرده. عنوان کتاب برگرفته از یکی از داستان های کتاب هست که بیانگر فردی هست که در یک طوفان ، هم بازیش را از دست میده و تمام زندگیش تحت تاثیر این حادثه قرار میگیره . تم ادبی کتاب مثل سایر کتابهای موراکامی ، رئالیسم جادویی هست . این کتاب بیانگر خشم طبیعت هست . یک کتاب آروم و با ریتمی یکنواخت . اینقدر لحظات را ساده بیان میکنه که احساس میکنید الان در آن جا قرار دارید. با خوندن این کتاب متوجه میشوید که چه بخواهید و چه نخواهید ، زندگی به جریان خودش ادامه میده و میفهمین که زندگی همین لحظه های معمولی هست . خوندن این کتاب مثل یک نسیم پاییزی هست که چیزی در درون تان بیدار میکنه و یه لحظه به خودتون میآید و میبینید که ای دل غافل اسیر این. کتاب شده آید .
نویسنده : هاروکی موراکامی
مترجم : محمود مرادی
انتشارات : نشر ثالث