
نوشتهی شهرام کاظمی مرادی
شاعر، سراینده، نوازنده گیتار و خواننده متعادل و سنجیده
در دنیایی که هر روز با شتابی فزاینده در ظاهر تغییر میکند، اما در باطن، برخی از انسانها هنوز در همان نقطههای تاریک کوچکمنشی و حسادت ایستادهاند، حقیقتی روشنتر از همیشه آشکار است: بزرگی، نه در تصاحب اشیاء، بلکه در تصفیهی جان است.
و چه تلخ است آن لحظه که انسان، قامت دیگران را میشکند تا در سایهی کوتاهیشان، خود را بلند بپندارد.
در میان ازدحام زندگی، افرادی هستند که مگسوار بر روی زبالههای زندگی جمع میشوند و هر لکه و زبالهای را گنجی بزرگ میپندارند. گروهی که بدون هیچ درک عمیقی، با دستهجمعی به افتخارات و مقامهای نمایشی چنگ میاندازند، اما در درون خالی و تهیاند. به چشم آنها، یک تکه زمین کوچک باغ است، ماشین شاسیبلند هواپیما و چند کلاس گذرانده شده دانشگاه، نشانههای فوقالعادهای از برتری و موفقیت.
اینها کسانیاند که حتی در مراسم و منصبها، شخصیت و شرافت را فدای القاب و عناوین بیارزش میکنند. دنیا برایشان کوچک است، و این کوچکمنشی، در حد نوچههایی است که بازی بزرگسالان را نمیفهمند و در پستترین سطح، احساس رضایت میکنند.
برخی گمان میکنند که داشتن یک آپارتمان یا ساختمانی چندطبقه، نشانهای بیچونوچرا از بزرگی و موفقیت است. گویی دنیا فقط برای ماشینهایی ساخته شده که از چراغهای سبز و قرمز این اتوبانها عبور کنند، و این بناهای بلند و سرد، تنها نشانههای برتری هستند.
اما چه زود فریب این ظاهرهای ساختگی را میخورند!
این همه متوهم، با چشمهای بسته، خود را در آینه شکستهای از موفقیت میبینند، غافل از اینکه عظمت واقعی را نمیتوان در سیمان و آهن و شیشه جستجو کرد.
بزرگی، آن است که با دلهای روشن و ذهنهای بیدار ساخته شود، نه با دیوارهای بلند و چشماندازهای مهآلود و سرابهای مادی.
دارایی و رفاه، اگر با شرافت همراه باشد، ستودنیست؛
خانهای که بر پایه شخصیت ساخته شود، قصر است؛
وگرنه به قول معروف:
«گاو، شاه نمیشود... و قصرِ بیفرهنگ، طویلهای طلاییست.»
نه ثروت، نه ماشین، نه آپارتمانهای هزارمتری، هیچکدام بدون روحِ انسان، معنا ندارند.
مادیات، تنها زمانی محترماند که با وقار و منش همراه شوند؛
در غیر این صورت، به تقلیدی مضحک از بزرگی بدل میشوند.
پیشرفت حقیقی، تنها محدود به مال و مقام نیست.
پیشرفت، رشد درونی و تعالی روح است.
کاریزمایی که از دل ایمان و خرد برمیخیزد، نه از معیارهای پوچ ظاهری.
انسانِ بزرگ، کسی است که بصیرت دارد، خدمت میکند، شرافت را پاس میدارد، و با عشق میآفریند.
این بزرگی حقیقی است؛ نه برچسبهایی که بر تن میزنیم، بلکه نوری که از درون ما میتابد.
هیچ کسی آنقدر بزرگ نیست که نداند بالاترینی نیز هست؛
هیچ درختی زودتر از فصل خود میوه نمیدهد؛
و هیچ موفقیتی پایدار نیست اگر با پای دیگران ساخته شود.
دنیای ما گذراست،
موفقیت و شکست هر دو میآیند و میروند،
اما آنچه میماند، اخلاق و منش ماست،
نوری که در تاریکی میدرخشد و راه را روشن میکند.
داشته باشی، حسادت میکنند؛
نداشته باشی، مسخره میکنند.
مگسهای زندگیشان، جار میزنند و بر سر چیزهای بیارزش، میان مردم عادی، هیاهو به پا میکنند.
آنها بیظرفیتاند، به جای رشد، در حسادت و کوچکنمایی غرقاند.
و آن جملهی ناب:
«اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم.»
بازتابی است از واقعیتی تلخ، اما شفاف؛
کسانی که هرگز خود نان واقعی نخوردهاند،
از خوردههای دیگران هم راضی نیستند،
و در غم و حسرت، تنها دست به تخریب میزنند.
بزرگی در تصاحب نیست، در تعالی است.
در انسانیت است، نه در هیاهوی اموال.
در سکوتِ متین انسانهای اصیل، نه در فریاد پوچ تازهبهدورانرسیدهها.
بزرگی را نمیتوان خرید، ساخت، یا به زور تحمیل کرد؛
بزرگی، زیستن با وقار است؛ دیدن با بصیرت است؛
و ماندن، آنگاه که همه رفتهاند...
شهرام کاظمی مرادی
شاعر، سراینده، نوازنده گیتار و خواننده متعادل و سنجیده