ویرگول
ورودثبت نام
شایگان ادیم
شایگان ادیم
خواندن ۵ دقیقه·۳ ماه پیش

0 - خلاصه‌ی کتاب Factfulness

در این سلسله مطالب قراره کتاب Factfulness رو به شکل فصل به فصل، خلاصه کنم. در مطلبی که دارید می‌خونید قراره توضیح کلی‌ای راجع به کتاب بدم و بعد نگاهی به فصل صفرم(!) کتاب که در واقع Introduction هست بندازیم.

عکس جلد کتاب Factfulness
عکس جلد کتاب Factfulness

قبل از شروع توضیحات، بگم که این کتاب اثر Hans Rosling و به کمک بچه‌هاش Ola و Anna هست. ایده و محتوای متنی اکثراً از خود Hans هست و محتوای گرافیکی و نمودارها طبق گفته‌ی خود Hans توسط بچه‌هاش آماده شده.
حالا ایشون کی هست(بود!)؟ ویکی‌پدیا اینطور می‌فرمایند:

Swedish physician, academic and public speaker

در واقع اونطور که من فهمیدم، ایشون استاد دانشگاه در رشته‌ی international health بودن ولی با توجه به دغدغه‌ای که داشت، خیلی از عمرش رو وقف گسترش آگاهی مردم دنیا راجع به واقعیات دنیا کرد. ارائه‌های زیادی در جاهای مختلف (مثل TED و کنفرانس Davos)‌ داشته و کلاً از اینجور کارها لذت می‌برده.
نکته‌ای که وجود داره اینه که وقتی که کتاب رو می‌خونید هم دقیقاً حس می‌کنید پای یک ارائه‌ی جذاب و رنگی رنگی نشستید و حوصله‌تون سر نخواهد رفت با اینکه کتاب جدی و پرمحتواییه.
خب، بریم سراغ اصل مطالب:

قبل از هر چیز، ۲ ۳ دقیقه وقت بذارید و این کوییز کوتاه رو که مربوط به همین کتاب هست بدید:

https://factfulnessquiz.com/

  • این کتاب قراره چی بهمون یاد بده؟
    به نظرم بهترین و کوتاه‌ترین خلاصه‌ای که از لب کلام این کتاب می‌شه آورد رو روی جلد کتاب می‌شه دید: "Ten reasons we're wrong about the world and why things are better than you think"
    در واقع این کتاب در ۵ محور اصلی پیش می‌ره:
    ۱. مسئله‌ای معمولاٌ جهانی رو مطرح می‌کنه و نظر خواننده رو جلب می‌کنه. خواننده در ذهنش پاسخ‌هایی به مسئله می‌ده و پیش‌بینی‌هایی می‌کنه(که همونطور که حدس می‌زنید اشتباه هستند اکثر اوقات!)
    ۲. با آمار رسمی و sourceهای معتبر از سازمان‌های جهانی اثبات می‌کنه که شهود خواننده اشتباه بوده!
    ۳. نشون می‌ده خواننده تنها نیست و خیلی از افراد دقیقاً دارای همین شهودهای اشتباه هستند.
    ۴. دلایلی که احتمالاً باعث این اشتباهات شناختی شدن رو معرفی می‌کنه.
    ۵. راهکارهایی رو برای دور زدن این خطاها نشون خواننده می‌ده.
    به نظرم مهم‌ترین نکته‌ی کتاب اینه که اولاً درباره‌ی همه چی با دیتای موثق حرف می‌زنه و دوماً دنبال جاج کردن خواننده به دلیل دانش کمش نیست و برعکس این موضوع رو خیلی طبیعی می‌دونه و عمل‌گرا راجع به راه‌حل‌هاش بحث می‌کنه.

وارد کتاب شیم:

  • فصل صفرم - Introduction
    کتاب با داستان کوتاهی راجع به رویای بچگی نویسنده که انجام حرکت قورت دادن شمشیر هست شروع می‌شه که نویسنده در میان‌سالی بالاخره انجامش رو یاد می‌گیره و در بعضی ارائه‌هاش هم برای مردم انجام می‌ده. هدف از این بخش اینه که بگه بعضی اوقات واقعاً اتفاقاتی که از دور برای مردم عادی غیرممکن و خیلی دور به نظر میاد، قابل انجام و بعضاً انجام شده است.
    در ادامه کوییزی که قبل‌تر براتون گذاشته بودم رو داریم و بعدش با دونستن نتیجه‌ی کوییز(که احتمالاً خیلیی رضایت‌بخش نیست!) نویسنده شروع به توضیح این موضوع می‌کنه که چقدر این نگاه غلط، Worldwide هست.
    نویسنده اشاره می‌کنه که این کوییز و مشابه‌هاش رو در خیلی از جاهای جهان و از مردم در سطوح مختلف شغلی و آکادمیک گرفته و نتیجه تقریباً یکسان بوده. اکثریت بلامنازع مردم دید بسیار بدتری نسبت به واقعیت جهان، نسبت به جهان دارن.
آمار جواب درست در کشورهای مختلف به یکی از سوال‌های کوییز
آمار جواب درست در کشورهای مختلف به یکی از سوال‌های کوییز

اینجا یک اشاره‌ای هم می‌کنه اگر یک شامپانزه(!) (که تمثیلی از انتخاب رندوم گزینه‌هاست) جواب می‌داد
کوییز رو تقریباً از همه‌ی مردم نتیجه‌ی بهتری در خیلی از سوالات می‌گرفت و این نشون می‌ده که یک
بدبینی معنی‌دار و سیستماتیک بین مردم نسبت به جهان وجود داره.

از اینجا به بعد به این سوال می‌پردازه: "?Why don't we beat the chimpanzees"
ابتدا از داستان خودش شروع می‌کنه که چیشد که اصلاً با این مسئله بین مردم مواجه شده و چطور سعی
داشته بفهمه ریشه‌ی این دید چیه. اولین مواجهه‌اش موقع تدریس در یکی از کلاسای دانشگاه برای
دانشجوهاش بوده در اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی.
اولین دلیلی که به ذهنش می‌رسه اینه که احتمالاً خیلی از افراد به آمارهای موثق و جدید دسترسی ندارند
و آمارها و اطلاعاتی که دارن قدیمی و آلوده به خطا هست. برای حل این مشکل با بچه‌هاش حرف می‌زنه و
با هم تعداد زیادی Graph و نمودارهای Interactive و جذاب آماده می‌کنن و ارائه‌های خیلی زیادی برای
آگاهی‌بخشی به مردم برگزار می‌کنن. بعضی از جاهایی که ارائه دادن:‌ TED, Coca-Cola, IKEA, Global
banks, hedge funds, US State Department
ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدن که دلیل قبلی‌ای که بهش رسیده بودن نمی‌تونه دلیل جامعی باشه؛
حالا چرا؟ چون اولاً دیدند که خیلی وقت‌ها مردم حتی بعد از ارائه‌هاشون و دیدن همه‌ی اون آمار دقیق باز
هم Deep down حرفاشون رو قبول ندارند و دوماً در سال ۲۰۱۵، Hans در کنفرانس ‌Davos‌(که یکی از
معتبرترین کنفرانس‌های اقتصادی جهانی دنیاست و هرساله برگزار می‌شه) به عنوان ارائه‌دهنده در یکی از
استیج‌ها شرکت می‌کنه و وقتی سه تا از سوال‌های کوییزش رو اونجا در مقابل تعداد زیادی از
سیاست‌مدارها، فعالین اقتصادی و افراد بانفوذ مطرح می‌کنه می‌بینه که در این جمع هم حتی در دو تا از
سوال‌ها افراد در مجموع بدتر از شامپانزه‌ها عمل کردن! اونجا بود که متوجه می‌شه مشکل نمی‌تونه به
سادگی کمبود آمار و اطلاعات درست باشه چون این افراد حتماً به همه‌ی این نوع آمارها دسترسی دارند و
سپس به بعضی واقعیات می‌رسه.
در ادامه می‌گه که قراره تو این کتاب دقیقاً همین نتایجی که بهش رسیدن رو بیان کنه. درواقع به صورت
خلاصه خیلی از مشکل رو در گرایش ذاتی انسان به نگاه به قول خودش "Overdramatic"، به مسائل و
اتفاقات اطرافش می‌دونه. به واقع، این گرایش رو گرایشی حاصل تکامل چند میلیون ساله‌ تا رسیدن به
انسان امروزی می‌دونه.
در نهایت هم به قول خودش:

This book is my very last battle in my lifelong mission to fight devastating global ignorance. It is my last attempt to make an impact on the world: to change people's ways of thinking, calm their irrational fears, and redirect their energies into constructive activities. In my pervious battles I armed myself with huge data sets, eye-opening software, an energic lecturing style, and a Swedish bayonet. It wasn't enough. But I hope that this book will.

مرسی که تا اینجا خوندید. امیدوارم که مفید بوده باشه. اگه نظری داشتید حتماً بگید!




کتابخلاصه کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید