و زندهای با جثۀ مجبور
برخیزانده شده از آخرین فوت
کنارهگیر از موردِ عجیب ِ قرار
زل زل گرگ و میشِ غریبِ تازه را...
مردگیِ دیشب، آن سحراندودِ زیبندگیهای ملالشو ذوب است و شهر در سیلی سمعی غرق است.
باز خو به هر فقدان کنم؟
با رنجیدگی از زنجیرگیِ ملال وارهها
به تکرار صورت دیروزی در آینهها عادت کنم؟
*
خشاخشِ لباسها
چکاچکِ سگک
تقاتقِ درها
طیِ تهی از شباشب
به گاهِ شب وادار به ارتحال
همراه با رویایی از قرار زنده میکنند مرا...
از دفتر چهارم شعرها: «غمِ غمگسارانِ چشمانش را منِ غمگسار بگسارم».
موسیقی: وودی جکسون، قطعۀ Blessed are the Peacemakers از بازی Red Dead Redemption II.