
ذخیرهٔ انرژی! این عبارت رو توی ذهنتون نگه دارید.
آدمیزاد میل داره انرژی کمتری مصرف کنه و بیشترین بهرهوری رو با همون انرژی کم به دست بیاره. به این ویژگی میگن Cognitive Ease. هزاران سال پیش این تمایل برای بقای ما ضروری بوده، ما باید میتونستیم انرژی خودمون رو مدیریت کنیم تا در شرایط کمبود غذا زنده بمونیم. اما از وقتی دغدغهٔ زنده موندن کمرنگ شد، میل به ذخیرهٔ انرژی، متمایل شد به سمت ایجاد آسایش بیشتر. به همین دلیل در یکی دو قرن اخیر، ذخیرهٔ انرژی، رانهٔ بسیاری از اختراعات بشر بوده: آپشنهای بیشتر ماشین یا اصلا همین chatgpt و دارودستهاش! ما تمایل داریم تصمیمهای کمتری در روز بگیریم و از ابزارها استفاده کنیم تا پیچیدگیها رو ساده و کار خودمون رو راحت کنیم.
تا اینجا از تصمیم مغز برای ذخیرهٔ انرژی حمایت میکنیم: کی بدش میاد زندگی آسودهتری داشته باشه؟ فکر کن خسته و کوفته از سر کار برگشتی خونه. ترجیح میدی کندی کراش بازی کنی یا Rusty Lake*؟ ترجیح میدی یه موسیقی بی کلام آروم گوش بدی یا یه پادکست دربارهٔ مشقات زندگی مدرن؟
ذخیرهٔ انرژی فقط در فعالیتهای فیزیکی و فردی نمود پیدا نمیکنه؛ معاشرتها و ارتباطات ما هم تحت تاثیر این میل هستند. اگر بخوایم از این جنبه بهش نگاه کنیم به این نتیجهٔ تلخ میرسیم که ما متمایل، به بودن در ارتباطات سطحی هستیم. در یک کلام: ما افراد ابله رو برای معاشرت، ترجیح میدیم. (من گفتم ابله، شما هر چی میخواید اسمش رو بذارید!) معاشرت با افراد باهوش و پیچیده، قدرت پردازش بیشتری از مغز طلب میکنه؛ مثل انرژی مورد نیاز برای ماین کردن بیت کوین در مقایسه با انرژی لازم برای اجرای برنامهٔ paint.
توان صحبت کردن با آدمی باهوش و پابهپای او حرکت کردن ممکنه چالشزا یا حتی موجب اضطراب باشه. نظریه Cognitive Load Theory میگه افراد در موقعیتهای اجتماعی، گاهی ترجیح میدهند تلاش ذهنی کمتری داشته باشند. حق هم دارند! وقتی کل جهان هستی، میل به بینظمی داره، چرا خودمون رو اذیت کنیم؟ دربارهٔ آنتروپی (Entropy) که دیگه همه میدونند، همه!
هم اجتماع و هم فرد، از بودن یک ابله لذت بیشتری میبره تا یک باهوش. رسانهها، دولتها، مدارس و دانشگاهها هم به همین صورت. شاید فکر کنید مدرسه و دانشگاه خلاف این رو میخواد ولی به قول هدایت «زکّی سه»! اونها افراد درسخوان ولی مطیع رو ستایش میکنند؛ کسانی که سوالات عمیق نمیپرسند و چیزی رو به چالش نمیکشند. این رو دانشجویان ستارهدار و زندانی، تایید میکنند.
در اینجا منظور ما از هوش، هوش اجتماعیه نه هوش ریاضی. یک ابله (طبق تعریف من!) میتونه رتبه تک رقمی کنکور رو بهدست بیاره ولی ذکاوت و هوش اجتماعی قوی لزوما ارتباط مستقیم با درس و مدرسه نداره.

باهوشهای بینوا علاوه بر اینکه پرطرفدار نیستند، در اغلب مواقع، منفور هم هستند. چرا؟ چرا ابلهان در اولویت ارتباط قرار میگیرند؟
افراد باهوش و منطقی همیشه با شما موافق نیستن. اونها با اراجیف مخاطب، مقابله میکنن و «نه» میگن. اونها شما رو به چالش میکشن و رفتارهای احمقانهٔ شما رو زیر سوال میبرند. خلاصه بگم: اونها خودشون رو موظف نمیدونند همیشه شما رو تایید کنند.
اما ابلهان همیشه با همهچیز موافقاند چون اصلا راجع به چیزی، نظر و عقیدهای ندارند. اگر به یک ابله بگید ایران در جنگ با اسرائیل دست بالا رو داشت براتون سر تکون میده و اگه بگید اسرائیل پدر ایران رو درآورد با همون واکنش مواجه میشید.
شما احتمالا در مواجهه با یک باهوش، حس ناکافی بودن پیدا میکنید ولی یک ابله به شما حس برتری میده. فرد باهوش شما رو بررسی میکنه و اگه باب میلش نباشید کنارتون میذاره. او حاضر نیست به هر قیمتی در جمع بمونه. منتظر تاییدیهٔ دیگران نیست چون باهوشها از تنهایی نمیترسند.
ابلهها کلونیسازند. اونها با جمعهای بیربط و از هر دری سخنی، ترجمه و معنی پیدا میکنند. انتخاب براشون معنی نداره، فقط مهمه که جریانی برقرار باشه و اونها هم در اون جریان باشند. برای همین افراد زیادی دور اونها گرد میان و اونها هم همیشه در مجامع، حاضرند!
نکتهٔ جالب در ارتباط با ابلهان اینه که فقط ابلهها نیستند که ابلهها رو جذب میکنند؛ افراد نیمهباهوش هم ممکنه در این دام بیفتند و ابلهپسند باشند! ذخیرهٔ انرژی کار خودش رو میکنه. نیمهباهوشها هم دوست دارند انرژی ذخیره کنند و با افرادی پایینتر از سطح خودشون بجوشند. علاوه بر اینکه حس خوب برتر بودن و تایید شدن و تشویق شدن، حسی قویه!

گاهی تمایل به حضور در گروه، به قدری نیرومند روی تشک ظاهر میشه که شما به عنوان فردی باهوش و منطقی هم ممکنه از استانداردهاتون کوتاه بیاید و دستاورد کوچک یا لذت سریعی مثل شادی لحظهای یا خوشگذرونی سطحی رو فدای صحبتهای جذاب عمیق کنید و فیتیلهپیچ بشید. یا موسیقی روحبخش مورد علاقهتون رو کنار بذارید و با آهنگ «نامهربون» فتانه قر بدید. شما به رنگ اجتماع درمیاید و لذت تعلق داشتن رو میچشید ولی در لحظه، بهش آگاهید. هیچ چیز برای شما جای علاقهٔ واقعیتون رو نمیگیره. ولی ابله، فقط همون رو داره. لذت اون به همخوانی با تتلو در جادهٔ شمال و جر دادن جاده با موزیک محدود میشه!
بله. ابلهها، دوست داشتنی و قابل ستاشاند. دنیای اونها دنیایی ساده، کمعمق و سرراسته. میتونید در اون، انرژی ذخیره و باتریهاتون رو شارژ کنید! حرفهای رایگان بزنید و به ریش منطق و عقل بخندید و این شعر رو بخونید:
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل کند این مسئلهها را
یا شاید این:
گر عسس خرد تو را منع کند از این روش
حیله کن و ازو بجه دفع دهش بهانه کن
شایدم اینو خوندین:
دنیا و قیلو قالش، قصه رو بیخیالش
دیوونه رو نگاه کن، ببین چه خوبه حالش
تو این دو روز دنیا، دل رو بزن به دریا
بزن به سیم آخر، دیوونه شو مثل ما
------------------------------------------------
Rusty Lake یک کمپانی تولید بازیهای موبایلیه. بازیهای این شرکت بسیار پیچیده و معمایی هستن و در دسته escape room قرار میگیرن.