ویرگول
ورودثبت نام
شادی .ع
شادی .ع
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

نقد عکس - سالی مان

احساسات سركش

با تماشاي مجموعه عكس سالی مان نمی توانم چشم از تصاوير خوشايند و ناخوشايند او بردارم، در بعضي از عكسهايش حس ترس و دلهره در من چيره مي شود. ترس هايي كه شايد تا قبل از آن جرات فكر كردن يا روبرو شدن با آنها را نداشتم مثل عكس هايي با حس نيستي و مرگ، مخصوصًا كه فرزندانش نقش اصلي را در بيان مفهوم آن بازي مي كنند. عكسهايي كه تداعي كننده خودكشي، نيستي و خشونت است. مانند عكس دختر كوچكش كه در آب فرو رفته و تنها سرش بيرون مانده و چقدر اين تصوير براي من يادآور ست كه نيكل كيدمن نقش ويرجينيا وولف (Virginia Woolf) فيلم ساعت ها (The Hours) نويسنده رمان "خانم دالوي" را بازي كرده. ويرجينيا به علت جنوني كه از شدت گرفتن بيماري دوقطبي اش به او دست مي دهد، خود را در رودخانه رها و خودكشي ميكند. حال در عكس اين حس به من منتقل مي شود كه، دخترك چه آسوده در آب فرورفته و تمايلي به بالا آمدن از آن ندارد. يك نوع حس رضايت از مرگ.

احساسات سركش
احساسات سركش

يا عكسي كه پسرش بدون توجه به اطراف خود در آب شناور است. اين تصوير نيز براي من يادآور نقاشي مرگ افليا ست كه توسط ٥ بريتانيايي كشيده شده ، او، اوفليا معشوقه هملت ٤ جان اِورت مِيلي را در حال آوازخواني هنگام غرقشدن در رودخانه به تصوير كشيده است. حالت و ژست هاي پسر سالي مان اين اضطراب و ترس را ايجاد مي كند كه آيا كودك او نيز پيش زمينه بيماري روحي داشته؟ آيا مادر تمايلي به درك و پي بردن به اين مشكل داشته و يا تنها مشتاق به ثبت رساندن آن رخداد براي مجموعه اش بوده است؟ البته شايد هم سالي مان براي اينكه بتواند با ترس و وحشت خود از مرگ مقابله كند، سعي كرده با آن رو به رو شده و بي پروا نمايش دهد.

مجموعه عكس خانواده نزديك سالي مان؛ عكسهايي از روزمرگي هاي سه كودكش در مزرعه كوچكشان است. او سعي كرده از همه حس ها و حالت هاي كودكانش از باهم بودنها، امنيت، انزوا، مشاركت ها، قهرها و حتي سركشي هايشان عكاسي كند. او حتي از كوچكترين حس ها و رفتارهايشان غافل نشده مثل عكاسي از دختر كوچكش كه برهنه در تخت خوابيده و تشك او خيس است و يا خون دماغ شدن پسرش، چشم ورم كرده دخترش و همچنين غوطه ور شدن آنها در گِل و لاي. اكثر اين عكس ها شايد براي ما، ناخوشايند باشد اما دليل اصلي آن ارزش هاي ذهني ست كه از كودكي در ذهن ما نهادينه شده و مغزمان به طور ناخودآگاه سعي در پنهان كردن بعضي رفتارها و واكنش هاي طبيعي بدن دارد، در حالي كه همه ما چه خودمان، چه كودكانمان حداقل يك بار اين رفتارها و اتفاقات را تجربه كرده ايم اما هميشه سعي كرديم ردپاي اين هنجارها را از بين ببريم و تنها زيبايي ها را در ذهن خود هك كنيم.

چيزي كه مجموعه عكس سالي مان را جذاب مي كند، ناپايداري حس اضطراب و انزجار ست چون گاهي به عكس هايي مي رسيم كه او جريان روتين زندگي را به تصوير كشيده، تصاويري كه انگار تنها خواسته در پشت دوربين خاطرات شيرين روزمره عزيزانش را ثبت كند. خاطراتي كه بتواند از مزرعه شان به يادگار بماند. مثل عكسي كه بچه ها برهنه در فضاي باز نشسته و دختر بزرگ با رضايت به دوربين زل زده است، يا بچه ها دورهم به همراه پدرشان در تراس خانه نشسته اند و بازي فكري مي كنند.

در عكسي ديگر بچه ها در حياط خانه، در كنار لباس هاي شسته شده آويزان و مرغ و خروس هاي رها شده در محوطه ، زندگي كردن را از پدرشان (كه به راحتي دوش ميگيرد) ياد مي گيرند. حتي نمي توان تصاوير دختر كوچك در كنار مادربزرگش را ناديده گرفت كه بنظر من نماد وابستگي عاطفي بين اعضاي خانواده ست. در كل به نظر من سالي مان توانسته به خوبي مفهوم گذران زندگي و انسجام خانواده را كاملا ملموس و زيبا به تصوير بكشد.

در يكي از عكس هاي اين مجموعه، دختر بزرگ سالي مان سيگاري بين انگشتانش قرار داده، اين تصوير من را ياد سكانسي از فيلم ٦ لئون مي اندازد، سكانسي كه دختر ١٢ ساله اي به نام ماتيلدا پاهاي خود را از نرده هاي راه پله آويزان كرده و سيگار در دست گرفته است، او با پك زدن به سيگار سعي دارد كه مرز بين كودكي و بزرگسالي را از بين ببرد و نقش يك آدم بالغ را بازي كند، سركش باشد و تصميمات بزرگ بگيرد.

ماتيلدا در اين فيلم با خانوادهاي است كه در آن به اندازهي هر فرد تنهايي، تنهاتر است. خانوادهاي كه به او بيمحلي مي كنند و يا كتكش ميزنند در نتيجه تنها دارايي او، برادر كوچكش است، اما يك روز تمام اينها با فشردن چند باره ي ماشه ي تفنگها از بين مي روند. او با پناه بردن به خانه لئون، همسايه آدمكش(كشتار انسان هايي كه شايد از حيوان نيز پستترند)، قصد دارد از قاتلان برادركوچكش انتقام بگيرد. او خودش را به لئون، ماتيلداي ١٨ ساله معرفي مي كند نه ١٢ ساله. حال در بعضي از عكس هاي سالي مان همين حس منتقل مي شود و او سعي در از بين بردن مرزهاي بين كودكي و بزرگسالي دارد. مانند سيگاري كه در دست دختر بزرگش ، لباس زنانه و بلندي كه به تن دختر كوچكش، و عكسي كه دختر با ژستي زنانه در حال لاك زدن به پاهايش مي باشد.

در كل شايد در نگاه اول اينطور برداشت شود كه سالي مان خودخواه بوده و براي ايجاد مجموعه جنجالي و جذابش، بدون توجه به روح و روان فرزندانش قصد آزار و اذيت آن ها را داشته، اما با كمي تامل بر روي عكس ها مي توان به اين نتيجه رسيد كه اتفاقا توجه و تمركز سالي مان روي رفتار فرزندانش به حدي زياد بوده كه دوربين نقش چشمانش را بازي كرده و توانسته با كنار گذاشتن حساسيت هاي مادرانه اش و كاملا بي طرفانه تمام لحظات خوش و همچنين التهاب آور آنها را ثبت كند.



نقد عکسسالی مانimmediate familyفیلم لئونفیلم ساعت ها
کارشناس ارشد مدیریت آی تی. طراح سایت و گرافیک. عکاس خیابانی. نقدها و نظرات شخصی ام را در مورد موضوعات موردعلاقه ام مینویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید