
تا حالا دیدی یکی از دوستات برای تغییر تو زندگیش دستوپنجه نرم کنه؟
مثلاً تو یه شغل، رابطه، یا موقعیتی گیر کرده که باعث درد و رنجشه، و تو با خودت میگی: “چرا نمیفهمه چی داره بهش میگذره و چقدر این بهش آسیب میزنه؟”
حقیقت اینه که احتمال خیلی زیاد، اون دوستت هم یه زمانی همین فکر رو درباره تو داشته. این یه چیزی نیست که فقط برای بقیه اتفاق بیفته؛ ما همهمون یهجورایی توی این چالش گیر میافتیم.
ولی چرا؟ چون تغییر کردن سختِ، زمانبره، و شجاعت میخواد.
قبول اینکه یه چیزی جواب نمیده خیلی سخته—بهخصوص وقتی که واقعاً، واقعاً میخواستی اون چیز درست کار کنه.
زمان میبره تا بتونی تفاوت بین چیزی که امیدشو داشتی و واقعیت رو بپذیری—و اغلب، تنها راه اینه که دوباره و دوباره اون تجربه رو از سر بگذرونی تا بالاخره بفهمی: نه، این جواب نمیده.
و حتی وقتی اینو میفهمی که باید یه تغییری بدی، انجام دادنش یه شجاعت اساسی میطلبه. تو میدونی که باید تغییر کنی، ولی هنوز اون شجاعت لازم رو جمع نکردی که قدم بعدی رو برداری.
حالا، چه بخوای به یه دوست کمک کنی یا خودت رو از این وضعیت بیرون بیاری، استراتژی یکیه: سوال بپرس و واقعاً گوش بده.
دفعه بعد که با دوستت حرف میزنی، درباره تجربهش سوالهایی بپرس. فضایی که با همدلی و بدون قضاوت ایجاد میکنی، بهش فرصت میده که احساسات واقعیش رو بررسی کنه.
و تو لحظهای که با خودت تنهایی، یه کاغذ بردار و این سوال رو از خودت بپرس: “واقعاً درباره [این موقعیت] چه حسی دارم؟”
شروع کن به نوشتن، بدون اینکه خودت رو سانسور کنی، تا همه چیزایی که توی ذهنت و قلبت هست روی کاغذ بیاد. اون فضایی که با همدلی و بدون قضاوت برای خودت میسازی، بهت کمک میکنه تا احساسات واقعیت رو بشناسی.
با احترام
بنیانگذار شادی جدید ShadiJadid.com
شنوندهی دیگر اپیزودهای پادکست شادی جدید باشید 📷
راوی سرپیکو