در روزگاری نه چندان دور به برقرای ارتباط با آدم ها بی توجه بودم. بیشتر ذهنم مشغول بی شمار فکری بود که در سرم می چرخیدند و می چرخیدند. تا اینکه در رشته ی مورد علاقه ام "فیزیک" قبول شدم دیگر مطمئن شدم کائنات منتظر ظهور یک انیشتین دیگر است و باید ووووووو چه اکتشاف مهمی را به ثبت برسانم.
همان خرده هوش و سر سوزن ذوقمان هم معطوف به دنیای زیبا و بی بدیل فیزیک شد. در آسمانها بودم و کمتر زمین، محیط اطراف و آدمها را میدیدم. تا اینکه.....
بهر حال بعد از دو دهه از آن روزگاران به شدت به ارتباطات انسانی جذب شده ام. انگار تازه به نیاز ارتباطی خودم برای انجام هر کاری در اجتماع پی برده ام و می خواهم تازه شروع کنم.
فکر می کنم اولین "خرده عادت ارتباط عمیق" دیدن و تماشای آدم ها باشد.
برقراری ارتباط با چه کسی اکنون برایم دغدغه است؟
دوستم؟ همسرم؟ خواهرم؟ پسرم؟ برادرم؟ دخترم؟ همکارم؟ ...
چقدر در طی روز به چشمانش مستقیما نگاه می کنم؟
دوست دارم خرده عادت "نگاه مستقیم به چشمان پسرم" را برای برقرای ارتباطی عمیق با او، بسیار و بسیار تمرین کنم تا در وجودم نهادینه شود.
نظر شما چیست؟
باسپاس
شادی صفوی