شادی صفوی
شادی صفوی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

قانون خودخواسته

برگرفته از درایوینگ
برگرفته از درایوینگ


وقتی کودک بودم، هیجانات بالایی داشتم و هنوز هم.

من در سیستم آشفته‌ای بزرگ‌شدم.

از یکطرف سخت‌گیری، قوانین زیاد و غیرقابل پیش‌بینی.

از طرف دیگر سهل‌گیری و بی‌قانونی.

مثل این که: وقتی پشت چراغ قرمز بودم. یکبار کسی می‌گفت: برو،

یکبار کسی میگفت: نرو.

خلاصه کودکی و نوجوانی من در سردرگمی گذشت.

هنوز هم وقتی به خودم سرمی‌زنم واضح‌ترین احساس من تردید است.

وقتی پسرم بدنیا آمد،بیشتر به سهل‌گیر‌بودن متمایل بودم.

اما آموختم نظم و ثبات، نیاز امنیت کودکم را برآورده می‌کند.

اینکه کودک قادر نباشد هرکاری را انجام دهد یعنی قانون‌داشتن هرچیز

اما قوانین میبایست کم و ثابت باشند.

برای من آنچه تعیین‌کننده بود تامین‌سلامت کودکم بود.

آموختم محیط‌خانه می‌بایست امن باشد تا نیاز نباشد کودک را زیاد کنترل کرد.

کاش محیط جامعه هم امن باشد تا نیاز نباشد انسان‌ها را زیاد کنترل کرد.

من فکر می‌کنم تجربه‌ی منفی من از قوانین بدلیل تعداد زیاد و غیرمنعطف‌بودنشان دلیلی برای دوست‌نداشتن قانون است.

اما من هم برای احساس امنیت به قوانین صحیح نیازمندم.

قوانینی کم، ثابت، عادلانه، پیش‌بینی شده، هدفمند و...

بنابراین برای وضع قوانین برای خودم نیاز به بازنگری دارم.


یک قانون:

شاید بهتر باشد برای آغاز خودانضباطی از یک قانون شروع کنم.

خودم را به وضع یک قانون برای خودم، محدودمی‌کنم.

بعد از نهادینه‌شدن یک قانون در اثر تکرار به سراغ قانون بعدی می‌روم.

با این روش آهسته و پیوسته با قوانین روبرو می‌شوم و آنها را امتحان می‌کنم.


شما چطور فکر می‌کنید؟


با سپاس

شادی صفوی


شادی صفویرشدفردیخودانضباطیقانونمادر و کودک
می نویسم پس هستم" فکر می کنم پیوند های عمیقی بین فیزیک و روانشناسی برقرار است سعی می کنم ارتباط بین مفاهیم در چارچوب فیزیکی و چارچوب روانی را با کمک ذهنم و تجربه ی زیستی ام کاوش کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید