چگونه وقتی هنوز خودم را نپذیرفتهام؛ میتوانم کودکم را بپذیرم؟
چگونه وقتی هنوز خودم را نمیشناسم؛ میتوانم کودکم را بشناسم؟
چگونه وقتی هنوز برای خودم وقتنمیگذارم؛ میتوانم برای کودکم وقتبگذارم؟
چگونه وقتی هنوز به خودم گوشنمیدهم؛ میتوانم به کودکم گوشدهم؟
چگونه وقتی هنوز خودم را تحسین نمیکنم؛ میتوانم کودکم را تحسینکنم؟
چگونه وقتی هنوز خودم را دوستندارم؛ میتوانم از کودکم بخواهم خودش را دوستبدارد؟
چگونه وقتی هنوز کنترل خشم ندارم؛ میتوانم کنترل خشم را به کودکم یادبدهم؟
چگونه وقتی هنوز حلمساله ندارم؛ میتوانم حلمسئله را به کودکم یادبدهم؟
چگونه وقتی هنوز منظم نیستم؛ میتوانم نظم را به کودکم یادبدهم؟
چگونه وقتی هنوز برای آرزوهایم تلاش نمیکنم؛ میتوانم از کودکم بخواهم برای آرزوهایش تلاش کند؟
چگونه وقتی هنوز اجتماعی نیستم؛ میتوانم از کودکم بخواهم که اجتماعی باشد؟
چگونه وقتی هنوز شاد نیستم؛ میتوانم از کودکم بخواهم که شاد باشد؟
چگونه وقتی هنوز خلاق نیستم؛ میتوانم از کودکم بخواهم خلاق باشد؟
چگونه وقتی هنوز مسئولیتپذیر نیستم؛ میتوانم از کودکم بخواهم مسئولیتپذیر باشد؟
چگونه وقتی هنوز هدفمند زندگی نمیکنم؛ میتوانم از کودکم بخواهم هدفمند زندگی کند؟
چگونه آنچه را ندارم؛ میتوانم به کودکم بدهم؟
چگونه آنچه را نیاموختهام؛ میتوانم به کودکم یادبدهم؟
چگونه آنچه را انجامنمیدهم؛ میتوانم از کودکم بخواهم که انجامدهد؟
من فکر میکنم: یک گپ شناختی، آموزشی و عاطفی دارم.
من نیاز دارم: هم برای آموختن خود بکوشم و هم برای آموختن کودکم.
شما چطور فکر میکنید؟
با سپاس
شادی صفوی