چگونه بصورت اجتماعی تغییر کنیم؟
چگونه الگوریتمهای اجتماعی را شکل دهیم؟
چقدر «زن، زندگی و آزادی» را می خواهیم؟
چقدر این «واژهها» را می شناسیم؟
«ما» چقدر دوست داریم در یک جامعهی انسانی، برابر و معمولی زندگی کنیم؟
چقدر حاضریم برای بدست آوردن آنچه می خواهیم، تلاش کنیم؟
چطور آنچه را می خواهیم، معنا بخشیم و از «شعارگونه بودن» رهایش کنیم؟
من فکر می کنم نمی توان بعضی تناقضات را ادامه داد.
می خواهم از «دختران و پسران» بگویم، می خواهم از اجتماعی بگویم که از کودکی به روش «القا» بزرگ شدند. از خودمان.
یادتان هست؟
در روش القا «موضوع جدید» برای نهادینه شدن در ذهنمان بجای آموزش، تمرین و تجربه مدام برایمان تکرار می شد.
آنقدر تکرار می شد که بوسیلهی تلقین در ذهنمان "عادیسازی" شود.
دیگر پرسش، اندیشه و انتخابی وجود نداشت.
روش القا ما را کشت، آنچه داریم آنچیزی نیست که می خواهیم.
فکر کنیم.
چه می خواهیم؟
چرا می خواهیم ؟
چگونه بدست آوریم؟
چگونه خواهان تغییرات عمیق اجتماعی هستم اما همچنان در جامعه ی بسیار کوچک خانواده که آرزومندیم با عشق بسازیم، نابرابری خانوم و آقا در آن مشهود است.
خانه ای ناموزون ساخته ایم که ظاهرش بعلت تکرار، تکرار و تکرار برایمان عادی شده.
این چطور خانه ی عاشقانه ایست که یکی انسان تر است و "حق وتو" برای حقوق انسانی دیگری دارد؟
این چگونه "شرایط نابرابری" است که انسانهای خوب را هم در برابر قدرت بیش از حد از "انسان بودن" دور می کند؟
همه می دانیم، آب مایه حیات است اما اگر بیش باشد سیل می شود و ویران می کند، اگر کم باشد خشکسالی می شود و باز ویران می کند.
و قدرت نیز
عناصر طبیعت: آب، آتش، خاک و هوا در تعادل با یکدیگر طبیعت را ساخته اند.
چگونه است که در جامعه ای نامتعادل بدنبال آرمانهایمان می گردیم؟
چگونه "سند نابرابری"خودمان را برای رسیدن به عشق و تشکیل خانواده در اولین شب زندگی مشترک، بدون آگاهی امضا می کنیم؟
هر آنچه بود، بود.
هر آنچه گذشت، گذشت.
هر آنچه هست، هست
می خواهیم با آنچه هست چه کنیم؟
راه حل ما برای "اکنون و اینجا" چیست؟
چرا همیشه انتظار داریم قانونی از بالا به ما "فرمان" دهد؟
من فکر می کنم "اعتماد ما به یکدیگر برای انسان بودن" یکی از راه حل های ماست برای مسائل "اکنون و اینجا"
دادن حق طلاق ، کار، تحصیل، مسکن، خروج از کشور بصورت قانونی و توافقی به بانوان سرزمینمان.
دادن حقوق انسانی به همسر برای رابطه ای برابر و معمولی که به اشتباه توسط خودش و مرد زندگیش از او سلب شده.
چه میشد اگر در یک جریان جمعی توسط آقایان سرزمینم این حقوق سلب شده به بانوان بر می گشت؟
چقدر حاضریم برای "برابری" هزینه کنیم؟
شما چطور فکر می کنید؟
با سپاس
شادی صفوی