از خودم میپرسم با وجود آنکه در کلاس فرزندپروری موسسه والد و کودک خلاق و نواندیش البرز، آموختم "بازی کردن روزانه" با پسرم مانند "غذا" برایش حیاتی است اما باز هم نمیتوانم این کار را انجام دهم؟
این بار در اول پست از شما میپرسم "شما چطور فکر می کنید؟"
من فکر می کنم شاید هنوز در ناخودآگاهم، موضوعات دیگری ضرورت بیشتری دارند مثل رعایت نظم، انجام تکالیف، رفتار خوب و...
خودم هم تجربه ی زیادی راجع به "وقت گذاشتن والدینم مختص به خودم" نداشته ام.
و نمیتوانم "الگوی نهادینه شده ای" را در ذهنم پیدا کنم.
پس برای الگوسازی در ذهنم ابتدا احساسات و افکارم را کنکاش می کنم تا بدانم:
(وقتی همواره بدون پیشنهاد دادن از او می خواهم انتخاب کند، انجام بازی های تکراری برای خودم جالب نیست و حوصله ام سر می رود) اما پیشنهاد فعالیت های تازه به پسرم، برای خودم هم جذابیت ایجاد می کند و باعث میشود با رغبت آنها را همراه او تجربه کنم.
وقتی من هم لذت ببرم فکر می کنم دوباره و دوباره دوست دارم تجربه ام را تکرار کنم و علاقمندی ام برای انجام فعالیت های مشترک با پسرم، بیشتر میشود.
2. اولویت ندادن به بازی کردن نسبت به انجام کارهای دیگر
برای بازی با پسرم شرط هایی را در نظر می گیرم: اول تکالیفش را انجام دهد بعد بازی، اول خوش رفتار باشد بعد بازی، اول اتاقش را جمع کند بعد بازی و...
این شرط ها باعث می شود بازی کردن اولویت نداشته باشد و به تعویق بیفتد
3. برنامه ریزی غیر کاربردی
دوستان عزیزم، میرسیم به "اصل مطلب" همیشه برنامه ریزی کردن برایم سخت بوده و عمل به برنامه ریزی سخت تر
برنامه ریزی من معمولا ایده آل است و تناسبی با انرژی روزانه ی من ندارد بنابراین اجرا نمیشود. سرخورده میشوم سپس ترجیح میدهم اصلا برنامه ریزی نداشته باشم.
و...
شما چه موانعی برای بازی با کودکتان میشناسید؟
با سپاس
شادی صفوی