سه گانه ی حماسه ی بلادسورن
جلد اول، سایه ی خدایان
شرح کوتاهی از کتاب:
صدها سال پیش، خدایان با هم درگیر میشن و جنگ خونینی راه میندازن.
خدایان همدیگه رو میکشن، انسان ها کشته میشن و یکی از خدایان به اسم لیک ریفا که یه اژدهاست، توسط خواهر و برادرانش در زیر زمین، در ریشه های درخت خاکستر اسیر و زندانی میشه.
الان سیصد سال از اون زمان میگذره، مردم از خدایان بدشون میاد، انسان هایی که خون خدایان رو در رگ هاشون دارن رو به عنوان موجودی لکه دار به بردگی اسیرشون میکنن.
در زمان فعلی همه چی به منوال خودش داره میگذره. انسان ها و لکه دار ها دارن روی سرزمین های به جا مونده از جنگ خدایان زندگی میکنن و استخوان های اونها رو به عنوان غنیمت و شی باارزشی رد و بدل میکنن.
و مهم تر از همه، همه معتقدن خدای اژدهایی که در داستان های تعریفی از گوثفالا ازش نام برده میشه فقط یک افسانهست چون برعکس سایر خدایان، هیچ شاهدی وجود نداره که بگه لیک ریفا وجود داشته، تا اینکه اتفاقات عجیبی میفته...
خانواده هایی کشته و بچه هایی دزدیده میشن و این وسط چیز جدیدی پیدا شده، چیزی که میتونه شاهدی باشه بر وجود لیک ریفا.
حالا دست سرنوشت هر سه شخصیت اصلی قصه ی ما رو به سمت هم دیگه و دل حماسه میکشه:
اورکایی که بچشو دزدیدن
الواری که به دنبال رسیدن به اسم و رسمیه تا از سایه ی پدرش بیاد بیرون
و وارگی که به دنبال انتقام مرگ تنها فرد زندگیش، خواهرشه
نظر خودم درمورد کتاب:
اولین کتابی بود که با حال و هوای واکینیگ ها و اساطیر نورث میخوندم و به عنوان اولین بار، جوری به دلم نشست که دوست دارم بازم از این ژانر با این حال و هوا بخونم و از طرفی هم جوری انتظارم رو بالا برده که میترسم 😅
درمورد روند داستان، اصلا هیچ جای داستان جریان کند و حوصله سر بر نمیشه.
درمورد ترجمه، ترجمه کاملا عالی و روان هست و تا جای ممکن هم سانسورها کم هستن.
درمورد توصیفات، نویسنده به خوبی شخصیت ها، مکان ها و جنگ ها رو توصیف کرده به طوری که کاملا میشه داخل ذهن تصویرسازیشون کرد، بدون زیاده گویی، کاملا توصیفات به اندازه.
تبدیل شده به یکی از مجموعه هایی که به شدت منتظر اومدنش هستم
امتیازم:
بهش ۵ رو از ۵ میدم✨