Shaghayegh Mashayekhi
Shaghayegh Mashayekhi
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

و من دوستت دارم

و همین طور که ما، من و زن پوشه به دست، شیرجه زدیم، توانستم هلسینگبوری را آن طور ببینم که تو می‌دیدی. مثل شبحی آشنا از آنچه که می‌شناختی. مثل خانه. اینجا بالآخره شهر ما شد، شهر تو و من. و همین کافی بود. امروز صبح زود بیدار می‌شوی. امشب شب کریسمس است. دوستت دارم
و همین طور که ما، من و زن پوشه به دست، شیرجه زدیم، توانستم هلسینگبوری را آن طور ببینم که تو می‌دیدی. مثل شبحی آشنا از آنچه که می‌شناختی. مثل خانه. اینجا بالآخره شهر ما شد، شهر تو و من. و همین کافی بود. امروز صبح زود بیدار می‌شوی. امشب شب کریسمس است. دوستت دارم



شرح کوتاهی از کتاب:

کتاب درمورد حرف های یک پدر به پسرشه، پدری که مدت ها نسبت به پسرش بی تفاوت بوده ولی الان از خواب غفلت بیدار شده و در نامه هاش، عاشقانه با پسرش صحبت میکنه.

نظرم درمورد کتاب:

این کتاب به شدتتت قشنگه. یک کتاب کوتاه، ولی به شدت عمیق و تاثیرگذار. واقعا این کتاب پر از احساسات قشنگ و خالی از کلیشه و مسخرگیه. یه کتاب که خوندنش خیلی طول نمی‌کشه ولی بعد از اتمامش مطمئنا سراپا پر از حس خوب می‌شید یا حداقل درمورد من که اینطور بود.

من همین الان هم هر وقت این تیکه از کتاب رو (که زیر تصویر نوشتم) می‌خونم، دوباره تمام اون احساسات رو تجربه می‌کنم و پر از حس خوب آغشته به غم میشم.

امتیاز خودم:

۴.۸ از ۵


کتابفردریک بکمنپدرپسر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید