بدون شک شما به عنوان مدیر یک استارتاپ، با بحث اعطای سهام به کارکنان (Stock Option) برای حفظ انگیزه و ارتقا بازدهی ایشان مواجه شده اید. در این روش کارمند میتواند در ازای چشمپوشی بخشی از درآمد خود، طی شرایطی و در یک بازه زمانی مورد توافق، صاحب تعدادی از سهام شرکت شود. در این حالت به نوعی کارمند با کلاه مالکیتی نسبت به سرنوشت شرکت متبوع حساستر میشود و امید است که خروجی بهتری داشته باشد.
اما من در این نوشته بیش از آنکه بخواهم درباره جزییات و یا مختصات این روش توضیح دهم، به دنبال مرور یکی از آفتهایی هستم که ممکن است از این طریق بلای جان کسبوکارهای نوپا شود. چنانچه پیشتر اشاره شد، هدف اصلی از اعطای سهام تشویقی به کارکنان، حفظ و ارتقای انگیزه ایشان برای همکاری است که البته با توجه به چشم پوشی جناب کارمند از بخشی از درآمد خود، مقداری از هزینههای ماهانه شرکت نیز کاسته میشود. متاسفانه همین امر سبب شده که به اشتباه در این اوضاع نابسامان اکوسیستم و قحطی سرمایه، برخی مدیران به بهانه اعطای سهام تشویقی، بیش از آنکه به دنبال ایجاد انگیزه در کارمند باشند، به دنبال مدیریت دخل و خرج خود از این طریق باشند.
بگذارید فضا را این گونه توصیف کنیم: "مدیر استارتاپ برای ادامه مسیر و حفظ رشد مجموعه نیاز به جذب سرمایه دارد. فرآیند جذب سرمایه بسیار کند و فرسایشی پیش میرود و جناب مدیر هر روز یک قدم به صفر شدن حساب شرکت نزدیک میشود. بخش مهمی از هزینههای یک استارتاپ به منابع انسانی و حقوقی پرسنلی اختصاص دارد. مدیر که نگران آینده کسبوکارش است و دلخوش به جذب سرمایه، به توصیه صاحبنظران(!) سراغ برخی از کارکنان شرکت که حقوق بالایی دارند میرود و با آنها بحث اعطای سهام تشویقی را مطرح میکند. پرسنل مذکور دلخوش به آینده استارتاپ و بی خبر از چالشهای پیش رو پیشنهاد را میپذیرد. در این حالت مدیر خوشحال است که اندک روزنهای برای تنفس پیدا کرده است."
شاید در بادی امر این تصمیم مشکل گشا باشد اما تجربه نشان داده که پس از گذر زمان سرکنگبین صفرا میافزاید و آن مجموعه رستگار نمیشود. بیایید با هم برخی از این موانع رستگاری را مرور کنیم:
- شیوع بی اعتمادی: کارمند که ابتدا افق جذابی برایش ترسیم کرده اند، بعد از مدتی متوجه میشود که اوضاع واقعی از چه قرار است و به نوعی حس میکند که سرش کلاه رفته است. این امر نه تنها منجر به تضعیف عملکرد کارمند و دلسردی او میشود که حتی حس بی اعتمادی را میان مدیریت و سایر پرسنل مجموعه تقویت خواهد کرد.
- تاخیر در اتخاذ تصمیمات سخت: روشن است که مدیر با اعطای سهام و به نوعی کم کردن از هزینه های جاری، از واقعیت تلخی که با آن مواجه است فرار میکند و اتخاذ تصمیمات سختی مانند تعدیل نیروی انسانی، کم کردن هزینههای جاری و از این دست موارد را صرفا به تاخیر میاندازد. تاخیری که شاید منجر به بار کردن هزینههای جبران ناپذیر به مجموعه شود.
- چالش های حقوقی: معمولا قراردادهای اعطای سهام تشویقی به گونهای طراحی شده اند که سهام شرکت چون موهبتی است که در اختیار کارمند قرار گرفته و ارزش بسیاری دارد. در این حالت سهام شرکت به عنوان یک سرمایه ارزشمند قلمداد میشود و اگر کارمند بخواهد آن قرارداد را فسخ کند، صاحبان کمپانی نگرانی در این خصوص ندارند و با بازپرداخت مبالغی که از حقوق کارمند کسر شده، آن سهم را اصطلاحا به Stock Poolباز میگردانند. حال تصور کنید که یک مجموعه از سر نداری زیر بار اعطای سهام برود و کارمند پس از مدتی از حق خود بر داشتن سهم منصرف شود و طلب پولهای نگرفتهاش را بکند. حال جناب مدیر و صاحبان کمپانی در آن وضع دیدنی است.
مدیریت یک استارتاپ دشوار است و وقتی پولی ته خزانه نمانده باشد دشوارتر. در این طوفان، راههای محدودی برای کارآفرین جهت حفظ سکان کشتی کسبوکار موجود است که بدون شک اعطای سهام تشویقی و تبدیل همکاران از جایگاه کارمند به جایگاه شریک یکی از آنهاست. اما حتما قبل از آن مطمئن شویم که دلیل این تصمیم چیست؛ بدون تعارف آن را با طرف مقابل به اشتراک بگذاریم و قراردادی متناسب با همان شرایط ببندیم. مبادا که از چاله به در آییم و به چاه بیفتیم.