شهاب
شهاب
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

بنویسم یا نه

نوشتن دل و دماغ میخواهد نوشتن حوصله میخواهد نوشتن موضوع میخواهد نوشتن مخاطب خاص میخواهد نوشتن خواننده دائمی میخواهد نوشتن سبک میخواهد نوشتن چقدر چیز میخواهد و ما هم که به شدت مشکل ابعاد گسترده در حفرات اندام درونی داریم و چه بهتر به جای نوشتن فق، حرف بزنیم آن وقت دیگر حوصله نمیخواهد سبک و مخاطب و موضوع و محور و دغدغه نمیخواهد و به جای آن سطع معلوماتی در حد مطالعه کتب جنایی عشقی دهه ۴۰ و کتاب های چپ و راست و وسط دهه ۵۰ و مجلات رشد دهه۶۰ کفایت میکند! برای حرف زدن کافیست دو گوش بیکار باشد که بیکار هم نبود مهم نیست چون بر اساس قاعده نانوشته تعارف، میتواند به حرفهایت ظاهرا گوش بدهد و در پریودهای منظم زمانی مثلاهر ۱۱۵ثانیه یک بار سری به علامت تایید تکان دهد یا در اوج و فرود صدای تو چشمهایش را لحظه ای گرد کند که آری من عجیب مسحور بیانات شیوای شما شدم و کاش باز هم از این نکات چالشی بگویی! حال ورزشی نشد سینمایی،آن نشد سیاسی اگر ترسیدی اجتماعی اگر شک کردی اقتصادی و خلاصه تسبیح کلام که به گردش بیفتد خودش می آید و می آید و می آید تا از حال برود حال مخاطب یا گوینده! چقدر حال جمع شد در انقدر جمله!(با دست به انقدر اشاره میکند)

حال دوباره میخواهم بنویسم و از حرفهای صد من یک غاز خسته شدم انقدر خسته که حوصله ندارم در گوگل سرچ کنم واقعا صد من یک غاز بود یا غازش چند من اینور آن ور داشت. برای نوشتن این بار هم حوصله دولت و حکومت و نظام و سیاست و کیاست را ندارم و باز میروم سراغ مردم که هر آنچه بالای سرشان است را خود خواسته اند و رفتارها و آداب مرسوم آن هم به شکل نیم حقیقی نیم مجازی و مجددا آن هم در قرن ۲۱ که عجیب ملغمه ای شده است که اصلا هر چه سرمان می آید حقمان است و ایرانی جماعت همینه و همینی که همینه هم کار خودشان است و پیدا کنید تخم مرغ فروش بینوا را! یه جمله دوسست دارم ببین کجاها ما رو برد البته یادم نمیاد این جمله کجای متن بود و در انتها خواستم کمی فاخرش کنم

همون همیشگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید