شهاب
شهاب
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

خاطرات ساحلی

هفته قبل فرصتی دست داد جهت سفر به شمال، البته از آنجایی که من خودم شمالی هستم سفر امثال من به شمال فقط نیم‌امتیاز دارد و نمی‌توانیم امتیاز کامل مرحله سفر به شمال در تابستان را بگیریم. القصه شمال است و کنار دریا و تصمیم گرفتم دقایقی را کنار دریا سپری کنم. در بدو ورود هشت‌هزار تومان ورودی محوطه پرداخت شد و در پاسخ به این پرسش که چرا ما شمالی‌ها هم باید پول بابت دریا بدهیم گفتند اگر پلاک ماشینت برای شمال بود نیم‌بها پرداخت می‌کردی! همان‌جا این مطلب را یادداشت کردم تا روزی که گذرشان به تهران بیفتد و ماشین‌های پلاک شهرستان مشمول طرح‌های کاهش آلودگی شود و تسویه‌حساب کنم. هر چند خود ما پلاک‌تهرانی‌ها هم هنوز نفهمیدیم با چه ضوابطی می‌شود وارد طرح شد و مجبوریم به پیگیری روابط لازم جهت ورود به طرح! خلاصه پس از ورود به محوطه برای پارک خودرو چند پارکینگ وجود داشت که آنها هم حق پارک خود را می‌گرفتند! یعنی در یک محوطه دوبار پول برای پارک پرداخت می‌شد؛ یک‌بار به‌صورت رسمی و قانون‌مند و دولتی و بار دیگر به‌صورت رسمی و قانون‌مند و محلی! در نهایت تصمیم بر این شد ماشین را در اولین موقعیت خارج از محدوده پارک کنم تا دیگر مشمول پرداخت حق پارک‌های دیگر و شاید مالیات بر ارزش پارک نشوم. پس از ورود به کناره ساحل متوجه پرچم‌های برافراشته و آژیرهای خطر که در فاصله زمانی‌های مشخص زده می‌شد شدم و بلندگوی مدیریت که موضوع توفانی‌بودن دریا را مکررا اعلام می‌کرد ولی داخل آب حدود سیصدنفر مشغول شنا و آب‌بازی بودند که در کمتر از پانزده‌دقیقه سه پسربچه در بازه‌های سنی نه تا بیست‌ودو سال از غرق‌شدن نجات پیدا کردند و کنار ساحل اورژانس مشغول درمان آنها شد و از آن به بعد اتفاقات شکل دیگری گرفت. مدیریت با بلندگو کنار ساحل می‌دوید و مردم را به خروج از آب تشویق می‌کرد و در عین حال خانواده‌ها در دسته‌های پنج تا هشت‌نفری با فرم دویدن تند به سمت آب می‌رفتند. در حالی‌که هنوز امدادرسانی به نجات‌یافته در جلوی چشم حضار در حال ادامه بود به‌طور لحظه‌ای بر جمعیت داخل آب افزوده می‌شد! چند لحظه بعد مدیر مجموعه چهارزانو روی شن‌ها نشست، بلندگو را به‌سمتی پرت کرد و به افق خیره شد! لطفا اگر طنز نبود از اول بخوانید!

ساحلشمالسفرمسافرتطنز
همون همیشگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید