مردم کشور ما از دیرباز رسم و رسومات خودشان را داشته اند و طی تاریخ اینها بی تغییر مانده اند و عموما هم قابل احترام بوده و میباشند. در سالیان اخیر نیز رسم و رسوماتی باب شده است که به سرعت فراگیر شده و ظاهرا قرار است پابرجا باقی بماند و به عنوان میراثی لز نسل به ما به نسلهای بعدی برسد. مثلا کافی است تا کالایی در بازار ارزان شود آن وقت میبینید که هیچکس آن را نمیخرد و همه به شدت معتقدند صبر کنید پایین تر هم می آید. یا بالعکس کالایی گران شود مثلا آپارتمان دلار طلا و حتی همین پیاز آن وقت است که همه هجوم میبرند تا گرانتر نشده برای خودشان فرزندانشان اجدادشان و سایر متعلقات و وابستگان میخرند! بعد کافی است افزایش قیمت همان مورد متوقف شد و سیر نزولی پیش بگیرد که طبق رسم اول خرید آن کلا منتفی شده و صبر کنند تا دوباره گران شود! اینگونه میشود که پیاز 1500تومانی را هیچکس نمیخرد ولی برای پیاز20هزار تومانی تنظیم بازار صف میکشند. از دیگر رسومات سده اخیر دید و بازدیرهای هر روزه و البته مجازی است به این شکل که ابتدا در حدود 30تا50 گروه را مشخص کرده و عضو میشوی از قبیل اقوام، همکاران اداره، همکلاسیهای دانشگاه، رفقای قدیمی، بچه محلهای جدید، اعضای ساختمان، هییت مدیره ساختمان، هییت مدیره همان ساختمان بجز فرزاد و بعد هر روز حدود ساعت 6 در تک تک گروه ها سلام میفرستی و بعد منتظر پاسخ از تک تک اعضای دامه دانه آن گروه ها میشوی و ساعت12 شب بخیر میگویی به همه غیر از آنها که جواب سلام صبح تو را نداده اند! از دیگر رسومات چند دهه اخیر رسم "خود بیشتر از تو بدبختتر بینی" است. به این شکل که رسم شده است در مواجهه با درد دل مخاطب حتما باید دل درد بگیری تا بفهمد حال تو در هر زمینه ای از او بدتر است. کافی است تا بگویی من کتف راستم درد میکند و مسکن لازم دارد تا جواب بشنوی به کتف چپ من که نمیرسد چون مسکن افاقه نکرده و باید قطع شود! یا بگویی اجاره ها بالا رفته و سخت شده تا جواب بدهند من که اثاثم وسط خیابان است! از دیگر عادات منجر به رسم همین رسم نانوشته سفر به شمال است که گویی سنت چند هزار ساله ما بوده است چون تا حدی دارای جزییات دقیق، مثل زمان حرکت، مسیر، بار و بندیل تا ناهار روز اول و عصرانه شب دوم میباشد که حتی لایحه بودجه سال قبل هم انقدر دقیق نبود! خلاصه این رسم ها زیاد است و مجال اندک و فرصت های بعدی هم زیاد