شهاب
شهاب
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

زحمت پدر من و بنز پسر آنها

پدر من مرد زحمتکشی بود. او هر روز صبح در جاده تهران ـ شمال صدمتر جاده را می‌کند و جلو می‌رفت. غروب مسئول مربوطه عوض می‌شد و دستور می‌رسید برگردید عقب. روز بعد جاده را پرمی‌کرد و به عقب برمی‌گشت و دوباره فردای آن روز با دستور مدیر جدید صدمتر می‌کند و می‌رفت جلو. روز بعد با حکم رئیس جدید پرمی‌کرد و عقب برمی‌گشت. سی‌سال تمام این صدمتر را جلو رفت و برگشت تا بازنشسته شد. وقتی خواستند عملکردش را حساب کنند دیدند صفر است، چون همچنان روی نقطه اول مانده بود. به همین خاطر پدر من هیچ‌وقت پیشرفت نکرد. با اینکه سی‌سال زیر آفتاب جاده‌سازی کرد نتوانست سرکارگر شود، نتوانست مسئول کارگاه شود، حق نداشت رئیس، مدیر، معاون وزیر و حتی وزیر شود. به همین خاطر ما نتوانستیم پراید بخریم و چون نمی‌توانستیم پراید بخریم رانندگی هم یاد نگرفتیم و چون گواهینامه نداشتیم قاعدتا بنز هم نتوانستیم بخریم و برای همین این سوال در خانواده ما ابدی شد که اگر پدر ما زحمت می‌کشید پس چرا ما بنز نداریم؟ اگر این همه عرق ریخت پس چرا ما پراید هم نداریم؟ حال اصلا از ما فرزندان بگذریم چرا پدرمان حتی یک پراید هم نداشت؟ مگر پدر ما نمی‌توانست مدیر بشود؟ مگر ما نمی‌توانستیم آقازاده و بزرگ‌زاده بشویم؟ پس چرا ما هیچ نشدیم و از بابت این هیچ، هیچ به ما تعلق نگرفت؟ مگر معیار همین عرق جبین و دست کارگر و آفتاب داغ تابستان و سرمای سوزان زمستان نیست؟ پس چرا این زحمات به هیچ چهارچرخه‌ای تبدیل نشد؟ چرا ما هیچ‌وقت حامی نداشتیم؟ چرا هیچ‌کس زحمات پدر من و امثال پدر من را ندید؟ چرا برای آن همه تلاش پدر من کسی جامه ندرید و چرا هیچ سلبریتی از ما نگفت و از ما نشنید؟ مگر فرق پدر ما و پدر آنها دقیقا چه بود؟ مگر متر و معیارها عوض شده است؟ مگر بی‌مگر، همین است که هست بهتر است زودتر چند متر آخر را درست بیل بزنم که حقوقم حلال شود. اصلا شاید تفاوت در همین بیل ما و هنر آنهاست که این بیل به جایی نمی‌رسد و آن هنر ظاهرا به همه‌جا! البته شاید متر بنز هم غلط باشد مثل بقیه مترها! اصلا همین است که هست!

وزیرآقازادهامیر جعفریبنزطنز
همون همیشگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید