شهاب
شهاب
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

ساده زیست های لاکچری

ما خانواده فقیری بودیم، بابام فقیر بود، برادرهایم فقیر بودند، کارگرهای خانه مان همه فقیر بودند، راننده پدرم فقیر بود، راننده کارهای منزل فقیر بود، حتی آشپز و باغبانمان هم فقیر بودند، این فقر در تمام این سالها در زندگی ما بوده و هست. مثل ما خیلی ها بودند هستند. هوا رو به تاریکی میرود، فلان شخص مسئول جلوی ایوان از ماشین خارجی چند صد میلیونی خود پیاده میشود، سر آستین کتش را مرتب میکند و دستی بر دکمه اش میکشد. عینک 1.5میلیونی را روی چشمانش تنظیم کرده و در شیشه دودی ماشین یک بار دیگر و برای آخرین بار خود را برانداز میکند. آهسته و افتاده ولی مصمم و استوار پای به محل سخنرانی میگذارد. نیم نگاهی به میزهای پذیرایی بیرون سالن کنفرانس میکند و زیر لب به مشاورش میگوید این همه ریخت و پاش باور کن اسراف است. چرا دو نوع میوه، چرا هم آب معدنی و هم آبمیوه و چرا دو مدل کیک؟! مشاور به آرامی جواب میدهد قربان این ها را خود اسپانسر تهیه کرده است و مطمئن باشید بیت المال نیست. مسئول محترم زیر لب چیزی میگوید و سپس وارد محل همایش میشود. سالن مملو از جمعیت است و مستقیم به سمت محل استقرار مهمانان میرود و در جای از قبل تعیین شده مینشیند. دقایقی بعد مجری مراسم از مسئول مدعو خواهش میکند بیاناتی در خصوص موضوع همایش یعنی ترویج ساده زیستی و جلوگیری از اسراف برای حضار بیاناتی ایراد کند. ایشان روی سن رفته و در باب لقمه های حلال صحبت میکند سپس به نکوهش مصرف گرایی میپردازد و از فضای مجازی گله میکند که چرا با تبلیغات بعضا مسموم باعث ایجاد توقعات آنچنانی در بین خانواده ها میشوند. موضوع را به نه همین لباس زیباست نشان آدمیت گره میزند و در آخر از آحاد مردم میخواهد برای واکسینه شدن در مقابل خطرات و تهدیدهای داخلی و خارجی عزم خود را جزم کنند و الگویی صحیح جهت مصارف روزمره و هزینه های جاری برای خود ترسیم کنند تا بتوانند امنیت روانی را در خانواده های خود برقرار نمایند. با تشویق حضار مسئول محترم سالن جلسه را ترک میکند و همزمان با تلفن خارجی چند میلیونی لحظاتی با اهل خانه گپ میزند و از فشردگی کارها میگوید و اینکه نمیتواند در مهمانی پسر برادر همسر محترم در یکی از کشورهای همسایه شرکت کند و لز این بابت چند بار و به اشکال مختلف عذرخواهی میکند و این اطمینان را میدهد با اهدای کادویی نفیس دلخوری احتمالی را جبران خواهد کرد. مسئول مربوطه سوار خودروی شخصی خود شده و به مجلس نامعلوم بعد محل را ترک میکند. حضار مبهوت حرفهای مسئول نیم نگاهی به نت های برداشته شده میکنند و با مرور آخرین فیش حقوقی خیالشان راحت میشود که چاره ای جز ساده زیستی ندارند.

فقرلاکچریساده زیستیمسئولطنز
همون همیشگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید