آلودگی صوتی غیر از مبحث خودروها که پیشتر به آن اشاره شد دارای علل و عوامل مهم و متعدد دیگری نیز میباشد که به عنوان نمونه میتوان به اتفاقات رخ داده در منازل و آپارتمانهای مسکونی اشاره کرد. مثلا بچه همسایه قرار است برود مغازه برای خرید، در این لحظه بچه با فرم یورتمه 3طبقه پله را پایین رفته و دوباره برمیگردد بالا، زنگ خانه را میزند بعد یادش میفتد در باز است و از همان لای در با صدای بلند میگوید: با بقیه پول پفک بخرم!؟ پدر از داخل سالن بدون اینکه صدای تلویزیون را قطع کند و پایاپای با مجری برنامه داد میزند نهههه! پسر میگوید اگر نه که من نمیروم ، مادر از داخل آشپزخانه نفرین میکند و پسر به لجاجت ادامه میدهد تا جایی که مجبور میشوی در را باز کنی و هزار تومان به پسرک بدهی و بگویی بیا عمو پفک مهمان من فقط هیچی نگو برو! جان هر کسی که دوست داری فقط دیگر چیزی نگو و برو! یا صحبتهای بلند داخل راهروها که شما از جزییات روابط آدمها هم با خبر میشوی! یا قسمت آخر مهمانی جلوی درب ورودی است و تازه میزبان و مهمان آنجا یک ساعت گپ آخر را میزنند. و تو میفهمی دختر همسایه ات انقدر بزرگ شده است که مهمانشان که ظاهر عموی خانواده است پیگیر سفت و سخت ازدواج دختر عمو پسرعمو است یا دیگر پسر همسایه سال قبل پزشکی قبول شده و دو ترم رفته است و خوشش نیامده و الان دارد با ماشین کار میکند! یک سری صداها هم به واسطه هنر معماری خاص سازنده ها وارد خونه ها میشوند مثلا شما همینجور که دارید تلویزیون نگاه میکنید از دیوار سالن که مجاور سالن همسایه است متوجه میشوی دو تا از قسطهای این ماهشان عقب افتاده یا شوهر همسایه کتلت دوست نداشته و همسرش با علم به این قضیه باز کتلت درست کرده است و از این نقطه بحث را شروع کرده و تا کادوی حین عقد را هم به روی هم میاورند! حال از نصب چوب پرده و تابلو و بقیه ادوات خانگی در نیمه شب ها نگویم که اصلا انگار رو تابلوها و قاب عکس ها نوشته شده: در ساعات پایانی شب نصب شود! از منازل که بگذریم مشاغل هم نقش موثری در ایجاد سر و صداها دارند مثلا روزگاری نون خشکی محل سر ظهر با صدای بلند یک سری اصوات نامفهوم از خودش تولید میکرد. پنبه زنها هم بودند ولی از وقتی مردم خودشان به پنبه زنی اشراف پیدا کردند بساطشان برچیده شد. بر خلاف اینها صافکاری ها و پتک و چکش هایشان انقدرها هم بد نیست البته این را من وقتی فهمیدم که به یکی از آنها تذکر دادم و بعد با همان پتک دنبالم کرد. حراجی ها و دستفروشها مخصوصا در ایام تعطیل و شب عید یک تنه میانگین صدای شهر را چند درجه بالا میبرند. راننده ها ی تاکسی هم شرایط سر و صدایی خودشون را دارند مثلا همگی متفق القول معتقدند با یک نفر دیگر حرکت میکنند. البته فریادهایشان فقط هم به اعلام مقصد، ختم نمیشود. بعضی وقتها اصرار عجیبی دارند که فقط بدانند مقصدت کجاست و بعد بدون هیچ واکنشی به کار خودشان میرسند! عملیاتهای تاسیساتی و راهسازی و ساختمانی هم به نوبه خودشان از دیگر عوامل مهم در ایجاد سر و صدای شهری محسوب میشوند مثلا هر 48 ساعت یکبار محل ما را آسفالت میکنند. بعد طی 48 ساعت بعدی حفاری جدید جهت فلان شبکه گذاری صورت میگیرد، دوباره آسفالت دوباره حفاری این بار برای فاضلاب شهری! دوباره آسفالت دوباره حفاری، این سری برای کابل کشی و انقدر آسفالت میکنند تا آسفالت بکنند. یا مثلا آخر شب خسته از سر کار برگشته ای و تازه دارد چشمانت گرم میشود که ناگهان میبینی زلزله تهران که وعده داده شده بود شروع شده است! بعد متوجه میشوی ملک کناری دارد تیرآهن خالی که نه عملا پرتاب میکند!اینها از نتایج ساخت و سازهاست که مثلا ساعت تخلیه مصالح ساختمانی بر اساس استانداردهای آزار شنوایی از قبل تعیین شده است یعنی 2 بعداز ظهر مصالح سبکتر و 12 شب تیرآهن به بالا! باز هم از سر و صدای شهری خواهیم گفت