یکبار برای تماشای تئاتری به سالن نمایش رفتم، بازیگر معروفی با همسرش پشت سر من نشسته بود و در تمام طول نمایش با بهانهجوییها سوهان روح و روان همسرش شده بود. در پایان به او گفتم: «میشود مزاحمتان شوم؟» گفت: «عکس یا امضا؟» گفتم: «هیچکدام!» گفت: «میخواهی سخن بزرگان بگویم تا رهتوشه آیندهات شود؟» گفتم: «نه!» گفت: «پس حرفت را بزن.» گفتم: «شما همیشه اینگونه هستید؟» گفت: «دعواهای من و همسرم را میگویی؟» گفتم: «نه اینکه توی سالن تئاتر یاد دعواهایتان میافتید، چون دعواهای شما به من ربطی ندارد!» در حال صحبت بودیم که متوجه شدم فقط من در حال صحبت هستم و ایشان مشغول سلفیگرفتن شدهاند!
از این داستان نیمهتخیلی که بگذریم باید بگویم هنرمندان الگوهای جامعه ما هستند. ورزشکاران باید الگوی جوانان باشند. سلبریتیها در رفتار و کلام باید مانند یک الگو عمل کنند! البته نمیدانم چه کسی اولینبار چنین ذهنیتی را ایجاد کرد اما میدانم هر انسانی قبل از تکیه به اعتبار ناشی از هنر، تخصص و یا علمش صرفا یک انسان است و مثل بقیه آدمها روزهای خوب و بد دارد. اشتباهات دارد و رفتارهای غیرمتعارف از خود نشان میدهد. توقع بیجای ما از الگوبودن این آدمها زندگی را در وهله اول به خود آنها تلخ میکند. آنها باورشان میشود حرفشان مهم است؛ نگاهشان، سیاستشان، انتخابشان و حتی نحوه لباس پوشیدن و آرایش و پیرایششان میتواند مهم باشد و چالش دقیقا همینجاست. آنها فقط یک انسان هستند که آدمهای بیشتری آنها را میشناسند و نهتنها پاک و معصوم نیستند حتی میتوانند بر مبنای بسیاری از پارامترهای اخلاقی پر از غلط و اشتباه باشند.
اما وقتی بزرگی کاذب باورشان شد شروع میکنند به شعاردادن و نصیحت و پند و موعظهکردن اما در واقع این خود واقعی آنها نیست. صرفا چیزی است که ما توقع داریم باشند. به همین دلیل است دنبال تناقض میگردیم میگوییم فلانی پوشش اینچنینی داشته اما الان در تصاویر پوشش آنچنانی دارد. آن یکی مظهر وفاداری است اما امروز صحبت از آدمهای جدید در زندگیش میشود و کمکم این تناقضها میشود سردرگمی عجیب و غریب! خواهشا الگوسازی را متوقف کنید. خود الگوپنداری را تعطیل کنید. کنکاش در زندگی آدمهای معروف را کم کنید. تقاضای درس اخلاق از چهرهها نداشته باشید. رهایشان کنیم و برای درد مفصل سراغ متخصص خودش برویم، همین!