شما تا حالا پول گم کردید؟ من یک بار تو کودکیم در مسیر نانوایی پول گم کردم و وقتی به منزل برگشتم پدرم گفت ان پولی که گم کردی پول نان یک خانه بود و امروز چون نان نداریم پس گرسنگی خواهیم داشت تا یاد بگیری که بیشتر حواست به پولت باشد. البته پدرم خودشان شب برنج خوردند و گرسنگی بابت گم شدن پول و نداشتن نان صرفا به من و برادرم رسید! آنجا بود که فهمیدم پول نان یک خانه چقدر در روند زندگی آن خانواده موثر است و این پول با چه زحمتی به دست می آید و نبودنش چه دردی است برای تک تک ما و هرچند که تبصره هایی هم دارد و یکی مثل پدرم از این شکم خالی ماندن ها مصونیت دارد و تنبیه فقط برای ما بچه ها است ولی در کل بهتر است حواسمان به پولمان بیشتر باشد از آن پول گم شده تا آن دکل گم شده و تا این یک میلیارد گم شده سالهای زیادی نگذشته ولی راههای زیادی از آن گذشته هر چند که طول مسیر همواره مشابه است. یعنی پولی گم میشود و عده ای گرسنه میمانند و عده ای حکم به گرسنگی بقیه از باب تنبیه میدهند و خودشان تافته جدا بافته سیر و راحت سر به بالین میگذارند. در این خصوص موضوع دیگری هم مطرح است و آن اینکه پول نان گمشده من یک سکه 50ریالی زرد سابق بود که با کوچکترین اهمالی از دستهای عرق کرده یک کودک سر میخورد و میرفت و میرفت تا از نظر دور شود. ولی این یک میلیارد یورو قاعدتا با گاوصندوق هم از دست لیز نمیخورد و نباید جایی برود گم بشود. مگر آنکه گاوصندوق خودش میل به رفتن داشته باشد. شاید بگویید این یک میلیارد به صورت شعبده گم نشده است و در مسیر مصرف ناپدید شده که در این صورت احیانا پول هست و گم نشده ولی حامل آن یا مسئول تبادل و نگهداری آن گم شده است. یعنی ممکن است پول باشد آن اشخاص هم باشند فقط در آن محلی که آنها هستند ما نباشیم. پس شاید بهتر باشد موضوع را جور دیگه ای ببینیم یعنی اینکه آنچه که گم شده است نه پول است و نه دیگری و آن گمشده ما هستیم. ماییم که گم شده ایم و نمیدانیم کجا هستیم و ما را چه میشود! حالا که بیشتر دقت میکنن متوجه میشوم غیر از ما چیز دیگری هم هست که گم شده وآن هم اعتماد است. اعتماد قلبی اعتماد کاری و حتی اعتماد ظاهری! یعنی حتی در ظاهر هم دیگر به کسی اعتماد نداریم و این دیگر از گرسنگی و شب بدن نان هم خطرناکار است و صد البته امید داریم که بالاخره پیدا شود یا آن پول یا محل مصرفش یا آن اعتماد یا خود ما یا محل مصرفمان!