سینمای ایران زمانی مهد تفکر، اندیشه و هویت بود؛ اما امروز به یک کالای بیمحتوا، سطحی و مبتذل تبدیل شده دیگه خبری از شاهکارهایی همچون گاو، گبه، هامون یا باشو، غریبهی کوچک نیست. به جای آن، سینمایی پر از دیالوگهای سخیف، شوخیهای بیمایه، کمدیهای سخیف و تقلید ناشیانه از سینمای غرب را شاهد هستیم.

سینما همواره یکی از مهمترین ابزارهای انتقال فرهنگ و هویت یک ملت بوده است. آندره بازن، نظریهپرداز بزرگ سینما، معتقد بود که «سینما آینهای است که جامعه خود را در آن میبیند.» اما سینمای ایران امروز کدام جامعه را نشان میدهد؟؟؟؟؟؟
فیلمهایی که ساخته میشوند، نه تنها تصویری واقعی و عمیق از جامعه ارائه نمیدهند، بلکه به نوعی مخاطب را به سادهانگاری و سطحینگری سوق میدهند. در واقع، سینمای کنونی ایران بیش از آنکه بازتابی از فرهنگ غنی ایرانی باشد، تبدیل به بازاری برای ابتذال، تقلید و مصرفگرایی شده است.
مسعود فراستی، منتقد محبوب و تابوشکن ایران، بارها تأکید کرده که «سینمای ایران مرده است». او معتقد که اکثر فیلمهای امروز، نه فرم ، نه محتوا و نه هویت دارند. به تعبیر او، «سینمای امروز ایران، بیریشه، بیمعنا و بیهویت شده است. این سینما نه درد دارد، نه دغدغه، نه زیباییشناسی، نه اندیشه. فقط سرگرمیهای سطحی و پرفروش، بدون هیچگونه ارزش سینمایی.»
نگاه فراستی ، سینمای کنونی ایران پر از فیلمهای سفارشی، بیمحتوا و بیهنر است که تنها بر اساس فروش گیشه ساخته میشوند. فیلمهایی که نه داستان دارند، نه دیالوگهای درست و نه حتی کارگردانی استاندارد. به اعتقاد او، «این سینما، نه سینمای ملی است، نه سینمای مردمی، بلکه سینمایی است که تنها در پی جلب توجه سطحیترین مخاطبان است.»
یکی از بزرگترین معضلات سینمای امروز، تقلید ناشیانه از هالیوود و سینمای غرب است. بسیاری از فیلمهای ایرانی، تلاش میکنند با الگوگیری ناقص از سینمای آمریکا، مخاطبان را جذب کنند؛ اما نه تکنیک درست دارند و نه روایت مناسب. این تقلید سطحی باعث شده تا سینمای ایران نه تنها اصالت خود را از دست بدهد، بلکه حتی در رقابت با سینمای غرب نیز شکست بخورد.
ژان لوک گدار، کارگردان فرانسوی، زمانی گفته بود که «سینما باید از درون جامعه و تاریخ خود تغذیه کند، نه آنکه صرفاً تقلید کند.» اما سینمای ایران، نه از ادبیات غنی خود بهره میبرد، نه از تاریخ پربارش، و نه از فرهنگ اصیلش.
چندین عامل در نابودی هویت سینمای ایران نقش داشتهاند:
باوجود سقوط سینما، هنوز راههایی برای نجات آن وجود دارد:
سینمای ایران امروز در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. به تعبیر مسعود فراستی، «این سینما، نه درد دارد، نه تفکر، نه تکنیک، نه فرم. این فقط یک ابتذال محض است.» اگر سینما بخواهد به مسیر واقعی خود بازگردد، نیاز به یک انقلاب هنری دارد؛ انقلابی که سینما را از دست ابتذال و ابتذالسازان نجات دهد.
تا زمانی که سینمای ایران فقط در پی فروش و تقلید باشد، از اصالت و هویت خود بیشتر فاصله خواهد گرفت. اما اگر بازگشتی به اندیشه و هنر صورت بگیرد، شاید بتوان امیدوار بود که سینمای ایران، دوباره به روزهای درخشان خود بازگردد.