آکادمی کوچینگ
آکادمی کوچینگ
خواندن ۷ دقیقه·۳ روز پیش

بیزینس کوچینگ چیست؟


بیشتر اوقات، زمانی که کسب‌وکاری به مشکل می‌خورد یا با چالشی مواجه می‌شود، برای عبور از این مرحلۀ سخت، سراغ بیزینس کوچینگ را می‌گیرد؛ در حالی که کوچینگ برای همۀ کسب‌وکارها در هر وضعیتی، امکان رشد، توسعه و بهبود را فراهم می‌کند.

در این مطلب، با این دانش کاربردی برای کسب‌وکارها آشنا می‌شویم و یاد می‌گیریم که این مهارت، چگونه هر بیزینسی را از جنبه‌های مختلف متحول می‌کند.

بیزینس کوچینگ یا مربیگری کسب‌وکار چیست؟

بیزینس کوچینگ یا مربیگری کسب‌وکار دانشی است که به صاحبان کسب‌وکارها، کارآفرینان، رهبران، مدیران و کارمندان مجموعه‌های کوچک و بزرگ کمک می‌کند تا از گردنه‌ها به‌سلامت بگذرند و در مسیری حرکت کنند که به رشد کسب‌وکارشان منجر شود.

یک کوچ کسب‌وکار ارزش‌ها و نیازهای هر مجموعه را شناسایی می‌کند و بر اساس آن، به کسب‌وکارها توصیه‌هایی می‌کند تا در مسیر درست قرار بگیرند.


گاهی یک بیزینس از اهداف خود دور می‌شود یا به‌کلی راهش را گم می‌کند. دانش مربیگری کسب‌وکار در اینجا به کمک می‌آید تا مجموعه بار دیگر، ارزش‌ها، ماموریت‌ها و هدف‌هایش را همسو کند و تمام توان خود را برای دنبال‌کردن اهدافش به‌کار بگیرد.

مربی کسب‌وکار چگونه به سازمان‌ها کمک می‌کند؟

یک بیزینس کوچ باتجربه و آموزش‌دیده، می‌تواند رهبران کسب‌وکارها را راهنمایی کند تا مسیر رشدشان را تصور کنند و آن را روی کاغذ بیاورند. در مرحلۀ بعد، با دانش و تجربۀ خود فاصله‌ای را که بین موقعیت فعلی بیزینس و موقعیت ایده‌آلش وجود دارد، پر می‌کند.

کارآفرینان، رهبران و مدیران یک سازمان برای بهبود مهارت‌های رهبری و طرز فکرشان، به دانش کوچینگ کسب‌وکار نیاز دارند.

همچنین برای تدوین استراتژی‌های تجاری‌ای که در راستای چشم‌انداز و آیندۀ سازمان باشد، دیدگاه بی‌طرفانۀ یک بیزینس‌کوچ به کمکشان می‌آید.

مروری بر تاریخچه بیزینس کوچینگ

مربیگری کسب‌وکار تاریخچه‌ای کوتاه، ولی جالب و خواندنی دارد که می‌توان آن را به چهار مرحلۀ اصلی تقسیم کرد:

1. بیزینس کوچینگ در دهۀ 1980 میلادی با الهام از مربیگری ورزشی به وجود آمد. در این دهه، تعدادی مشاور و روانشناس خدمات کوچینگ را برای مدیران و رهبران کسب‌وکارها فراهم کردند که پیشگام آن‌ها توماس لئونارد بود. فردی که به پدر کوچینگ معروف است.

2. در دهۀ میلادی بعدی، توماس لئونارد سازمانی را تأسیس کرد که بعدها به فدراسیون جهانی کوچینگ (ICF) تبدیل شد.

3. از دهۀ میلادی 2000، تقاضا برای کوچینگ در سطوح مختلف سازمانی افزایش یافت که زمینۀ گسترش و توسعۀ کوچینگ را فراهم کرد.

در این مرحله، کوچینگ نه فقط برای رهبران، بلکه برای اعضای تیم‌ها، مدیران، پروژه‌ها و فرایندهای سازمانی هم به‌کار گرفته شد و رشته‌های جدیدی مثل کوچینگ فرهنگ سازمانی، رفتار سازمانی و تغییر سازمانی کم‌کم شکل گرفتند.

4. مرحلۀ بعدی توسعۀ کوچینگ با بحران کرونا آغاز شد. در این زمان، کسب‌وکارها برای عبور از چالش جدیدی که با آن مواجه شده بودند، بیشتر از قبل به راهنمایی و دانش کوچ کسب‌وکار نیاز پیدا کردند.

همچنین، با آنلاین‌شدن فرایندهای کاری، پلتفرم‌های دیجیتال و اپلیکیشن‌های کوچینگ برای پاسخ به نیاز جدید کاربران ایجاد شدند.

بیزینس کوچینگ برای کسب‌وکارها چه مزیتی دارد؟

بیزینس‌هایی که از خدمات کوچینگ استفاده کنند، به‌طور کلی دید روشن‌تر و بازتری به ارزش‌ها، اهداف، مسیر و چشم‌اندازشان پیدا می‌کنند.

به‌علاوه، مربی کسب‌وکار به اعضای تیم‌های مختلف سازمان کمک می‌کند تا در جهت ارزش‌ها و اهداف مجموعه فعالیت کنند. در نتیجه، انرژی و تلاش کارمندان به‌ثمر می‌نشیند و سازمان بهره‌وری بالاتر و زمان و هزینۀ هدررفتۀ کمتری خواهد داشت.

بین بیزینس کوچ و رهبران سازمان‌ها یا کارآفرینان، رابطه‌ای امن و مبتنی بر اعتماد شکل می‌گیرد. در فضای مثبت و سازندۀ این ارتباط، افراد می‌توانند تردیدها و پرسش‌های خود را بدون ترس از تمسخر و تحقیر در میان بگذارند.

با حمایت مربی کسب‌وکار، رهبر سازمان یا کارآفرین فرصتی پیدا می‌کند تا به ایده‌های جدید برسد و تمرین کند تا رهبر بهتری برای مجموعه خود باشد.

رشد شخصی رهبر سازمان، هم به او اعتمادبه‌نفس می‌دهد و هم مستقیماً روی فرهنگ سازمانی مجموعه اثر می‌گذارد. همچنین، یک مدیر و رهبر خوب، زمینۀ رشد و بهبود تک‌تک اعضای سازمان را به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم ایجاد می‌کند.

ناگفته نماند که مطالعه و مشاوره‌‌های عمومی نمی‌تواند جایگزین بیزینس کوچینگ برای یک کسب‌وکار باشد؛ زیرا هر بیزینسی ویژگی‌هایی دارد که متناسب با حوزۀ تخصصی آن است و فقط بررسی و مشاورۀ موردی می‌تواند نیازهایش را برطرف کند.

آماری از تأثیر بیزینس کوچینگ در کسب‌وکارها

طبق گزارش CNBC، گوگل و اپل بیشتر ارزش‌گذاری‌های میلیون‌دلاری‌شان را مدیون کوچ کسب‌وکارشان، بیل کمپبل هستند.

آن‌چنان که موسسۀ کوچینگ ادعا می‌کند، 80 درصد از مربیان کسب‌وکار افزایش اعتمادبه‌نفس مراجعان‌شان را گزارش کرده‌اند و 70 درصد توانسته‌اند عملکرد کاری، رابطه‌های شخصی و ارتباط‌های شغلی مراجعان را بهبود دهند.

طبق آماری که سایت SCROE ارائه داده، 30 درصد از صاحبان کسب‌وکاری که فقط یک بار، با کوچ‌های کسب‌وکار جلسه داشته‌اند، رشد خود را گزارش داده‌اند.

آمارهای سایت kabbage بیان می‌کنند 92 درصد از صاحبان مشاغل کوچک معتقدند که بیزینس‌کوچ‌ها تأثیر مستقیمی بر رشد و بقای مشاغل آن‌ها دارند.

با این حال، آمار سایتkabbage خبر از این می‌دهد که فقط 22 درصد کارآفرینان هنگام راه‌اندازی کسب‌وکارشان کوچ داشته‌اند.

همۀ این آمار نشان می‌دهد که بیزینس کوچینگ در سطح جهان تاثیر مثبتی روی کسب‌وکارها دارد و با وجود فرصت‌های بهبود و پیشرفت بی‌نظیری که به کسب‌وکارها ارائه می‌دهد، هنوز جای رشد زیادی دارد.

تفاوت بیزینس کوچینگ و مشاوره کسب‌وکار

به‌علت شباهت ظاهری کار کوچ و مشاور، برخی فکر می‌کنند که بیزینس کوچینگ و مشاوره کسب‌وکار یکی هستند؛ در حالی که حقیقت چیز دیگری است.

تفاوت اصلی این دو در این است که مشاور به سوال‌های مراجع پاسخ می‌دهد و به او می‌گوید چه کار کند؛ اما کوچ به مراجع کمک می‌کند پاسخ‌ها را در درون خود پیدا کند.

اگر مشاوری می‌خواست به شما دوچرخه‌سواری یاد بدهد، برایتان دفترچۀ راهنمای دوچرخه‌سواری تهیه می‌کرد؛ ولی با یک کوچ، خودتان سوار دوچرخه می‌شوید و با راهنمایی و همراهی او، رکاب‌زدن را یاد می‌گیرید.

مشاور باید در کار مراجع خود متخصص باشد تا مشاوره‌ای موضوعی، مقطعی و تخصصی به او بدهد؛ در حالی که کوچ ممکن است از صنعت خودرو چیز زیادی نداند؛ اما می‌تواند به توسعۀ مهارت‌های رهبری یک کارآفرین صنعت خودرو و بهبود تیم و کسب‌وکار او کمک کند.

مشاوران مشکلی را تشخیص می‌دهند و برای آن راه‌حلی توصیه می‌کنند؛ اما کوچ با مراجع همراه می‌شود تا بزرگ‌ترین سوالاتش را پیدا کند و با راهبردهایی که به او می‌دهد، او را به پاسخ سوال برساند.

تفاوت دیگر این است که کمک مشاور مقطعی و کوتاه‌مدت است؛ در عوض، آنچه مربی کسب‌وکار انجام می‌دهد در کوتاه‌مدت و بلندمدت اثربخش است.

در نهایت، می‌توان گفت مشاور روی مشکل و حل آن تمرکز دارد؛ در حالی که کار بیزینس کوچینگ تمرکز بر مراجع و کمک به او برای حداکثر کردن توانایی‌هایی‌اش در جهت حل مشکلات و چالش‌ها است.

حالا که با وظایف و شغل کوچ آشنا شدیم، بد نیست بدانیم چه کسی با چه توانایی‌ها می‌تواند از پس این شغل بربیاید.

چه کسی می‌تواند یک بیزینس کوچ عالی باشد؟

کوچینگ بر پایۀ مشارکت و برقراری ارتباط برای شناخت مراجع و ارائۀ راهکارهای مناسب به اوست؛ در نتیجه، مربی‌های خوب و کاربلد باید مهارت‌های ارتباطی قوی داشته باشند؛ یعنی هم شنوندۀ خوبی باشند و هم سؤال‌های دقیق و هدفمندی بپرسند.

از آنجا که کوچینگ دانشی نو و گسترده است، به‌روز و توانابودن در آن، به یادگیری دائمی و روحیۀ پرسشگری فرد بستگی دارد.

یک بیزینس کوچ موفق صادق، قابل اعتماد و منعطف است. همچنین، به‌دلیل ماهیت کار مربیگری، با روی باز، از ارتباط‌های گسترده و پاسخگویی به پرسش‌های مشتریانش استقبال می‌کند.

از این موارد که بگذریم، به ویژگی‌های اختصاصی مربیان کسب‌وکار می‌رسیم. تجربه رهبری سازمان‌ها یا کارآفرینی، چیزی است که یک مربی کسب‌وکار را از مربیان رشته‌های دیگر یا استادان صرفاً انگیزشی متمایز می‌کند.

کوچی که با سختی‌ها و ریزه‌کاری‌های کسب‌وکار آشنا باشد، می‌تواند توصیه‌های مناسب و برنامه‌های عملی پیشنهاد دهد که در نهایت به رشد سازمان منجر شود.

همچنین، اگر کوچ دربارۀ رشته‌ها، صنایع و حوزه‌های مختلف کاری اطلاعات و تجربه داشته باشد، قابلیت این را دارد که به‌عنوان شتاب‌دهنده، سازمان را زودتر به اهداف و چشم‌اندازش برساند.

با این حال، در این رشته، تجربه به‌تنهایی کافی نیست. ارتقای مهارت‌ها و یادگیری ابزارها و شیوه‌های تخصصی کوچینگ، فقط با آموزش و گذراندن دوره‌های حرفه‌ای امکان‌پذیر است؛ دوره‌ای که فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (‌ICF) آن را تأیید کرده باشد و دانش روز دنیا را به دانش‌پذیران منتقل کند.

بیزینس کوچینگبیزینسکوچینگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید