شاید بتوان با این تیتر و نمایش چند عکس از قفسههای خالی فروشگاههای بزرگ عدهای از عوام را متقاعد کرد که دولتمردان و مسئولین کشورهای غربی در تامین مایحتاج مردمشان در این شرایط سخت ویروس زده! ناتوان ماندهاند، اما اگر شما کمی مطالعه یا تجربه در خصوص صنایع پخش، بازاریابی و مدیریت داشته باشید نگاه به این شرایط شما را متعجب نخواهد کرد.
در مدیریت زنجیره تأمین، بحث بسیار مهمی وجود دارد به نام "اثر شلاق چرمی" یا Bullwhip Effect.
بر اساس آن، تغییراتی کوچک در میزان تقاضا در سطوح پایین با حرکت از سطح مشتری جزء به سطوح بالاتر در زنجیره، تعادل حاکم بر زنجیره را برهم زده و باعث تغییرات بزرگ در سطوح بالایی میشود (دقیقا مانند حرکت یک موج کوچک ایجاد شده در طول یک شلاق بلند).این تغییرات موجب نوسانات بزرگی در مجموعه زنجیره تأمین خواهد شد و باعث تحمیل هزینههای سنگینی بر اعضا زنجیره میشود.
حال با این توضیحات شما در نظر بگیرید بصورت ناگهانی و با هجوم مردم تغییرات بسیار بزرگی در سطوح پایین بوجود آمده و توانسته تاثیر وحشتناکی بر زنجیرههای تامین مواد غذایی و بهداشتی داشته باشند.
از سوی دیگر توجه داشته باشیم که خرده فروشان با استفاده از ابزارهای تحلیلی که در اختیار دارند، کلیه دادههای مرتبط با میزان فروش و رفتار مصرفکنندگان خود را بطور دقیق رصد و کنترل کرده و بصورت لحظهای مطلع هستند چه کالایی، چه زمانی، در چه ساعتی از روز و به چه میزان فروش میرود (مثال ساده و طنز این موضوع که در کلاسهای مرتبط بیان میکنیم فروش همزمان چیپس و ماست در روزهای آخر هفته است!) و بر همین اساس سفارشهای خود را تنظیم و خریدها را انجام میدهند و اینگونه تامین خود را مدیریت میکنند (این موضوع نه فقط توسط خرده فروشان بلکه توسط کلیه اعضاء زنجیرههای تامین انجام میشود). شوک وارد شده کلیه پیش بینیها و تخمینهای آنها در خصوص مصرف را زیر و رو کرد و به شدت این سازمانها را به چالش کشید.
افزایش ناگهانی تقاضای مصرف، وقتی در زنجیره به تولیدکنندگان بالادستی میرسد، باعث میشود آنها برای پاسخ به این تقاضا که ناگهانی افزایش یافته، حجم تولید خود را به یکباره چندین برابر کنند که به هیچ وجه کار سادهای نیست.
برای مثال شما تنها یک کالا و آن هم نان را در نظر بگیرید. افزایش ناگهانی و چندین برابری حجم تقاضای آن چه تاثیر بزرگی بر صنایع مختلفی از کشاورزی گرفته تا تولید آرد و بسته بندی و پخت و توزیع و غیره خواهد گذاشت.
بنابراین، این موج شوک مصرف بوجود آمده از هجوم مردم، باعث شد که از تولید کنندگان بالا دستی تا خرده فروشان در تامین و به اصطلاح پر کردن قفسههای فروشگاهی دچار چالشی بزرگ شوند و نتوانند با سرعت لازم تقاضاهایی با آن حجم بالا و نامعمول را پاسخ بدهند.
دقت داشته باشیم این غافلگیری به هیچ وجه نشاندهنده ناتونی، ظرفیت ناکافی تولیدات و بروز قحطی نیست! بهخوبی میدانیم که تاثیر اینگونه اتفاقات بسیار کوتاه و مقطعی بوده و در سریعترین زمان سازمانهای درگیر این مشکل را برطرف خواهند کرد. در حال حاضر هم شاهدیم که با استفاده از کنترل مصرف و اعمال فروش محدود تا امروز به میزان بسیار زیادی این مشکل برای آنها برطرف شده است.
پاسخ این سوال بسیار ساده است: به دلیل شرایط حاکم بر فضای بازارهای ما و همچنین تجربه چندین باره این گونه اتفاقها!
اکثریت خرده فروشان ما بدون تحلیلهای دقیق و عمیق (نه به دلیلی ناتوانی و یا نداشتن علم و ابزار مناسب، بلکه بخاطر فضای به شدت ناپایدار حاکم بازار) و بخاطر پیشگیری تحت تاثیر قرار گرفتن از نوسانات قیمتی، خریدهای خود را در حجم بسیار بالا انجام داده و انبار میکنند در بیشتر مواقع هزینههای انبارداری برای ایشان بسیار کمتر از رشد قیمتی کالاها است. (به گزارش پخش شده از داخل انبارهای فروشگاههای زنجیرهای و وفور کالا رجوع کنید! آنها در یک شب پر نشدهاند!)
و به همین دلیل است که قبل از خالی شدن قفسهها در فروشگاهها شاهد پر شدن آنها هستیم و به غربیها هم فخر میفروشیم و آنها را ناتوان در تامین نیازهای اولیه مردمشان میدانیم!
البته در خصوص اینکه چرا این حجم تقاضا از قبل پیش بینی نشده بود تا بتوان به آن پاسخ مناسب داد، باید به بحث مدیریت ریسک پرداخت که از حوصله این بحث خارج است و باید بطور مفصل و جداگانه در مورد آن بحث و بررسی انجام شود.