بدون تردید سوالات خوب و عمیق که موجب آگاهی و شناخت مراجع می شود، قلب یک کوچینگ موثر است.
فرقی نمیکند که در چه نوع رویکرد مربیگری آموزش دیدهاید، همه رویکردها از سوالات برای کشف فرآیندهای فکری فردی استفاده میکنند. هدف سوالات کوچینگ کشف، تأمل و به چالش کشیدن فرآیندهای فکری مراجع شماست.
به صورت کلی سوالات کوچینگ به پنج دسته تقسیم می شوند.
این نوع سوالات با هدف پشت سر گذاشتن مفاهیمی هستند که زیربنای فرآیندهای فکری مشتری شما هستند.
به عنوان مثال :
"این برای شما چه معنایی دارد؟"
"چگونه آنچه شما گفتید با وضعیت فعلی شما مرتبط است؟"
"چه نوع موقعیت هایی شما را به چالش می کشند؟"
این سوالات بیشتر شبیه پرسیدن سوالات باز اولیه با هدف استخراج اطلاعات هستند. با این حال، جدای از جمعآوری اطلاعات، به شما این فرصت را میدهند که سبک تفکر مشتری خود را درک کنید.
اکثر مردم در مورد خود، دیگران و جهان اطرافشان به صورت کلی فرضیاتی را مطرح می کنند . بدون اینکه هرگز متوجه شوند که این کار را انجام می دهند یا آنها را زیر سؤال می برند. پرسیدن سؤالات کاوشگر به مشتری کمک می کند تا مفروضاتی را که می کند کشف کند و فرصتی را فراهم می کند تا اعتبار چنین فرضیاتی را زیر سؤال ببرد.
به عنوان مثال :
"از کجا می دانید که رئیس شما شما را دوست ندارد؟"
"همکاران شما چه کاری انجام می دهند که باعث می شود فکر کنید کار خوبی انجام نمی دهید؟"
"اگر نه بگویید چه اتفاقی می افتد؟"
به دنبال این مفهوم که همه انسان ها مفروضاتی را مطرح می کنند، مرحله بعدی این است که به مراجعه کننده کمک کنیم تا ببیند او از چه شواهدی استفاده می کند که مبنای استدلال اوست. افراد اغلب فکر می کنند که شواهد محکمی برای یک اقدام یا یک باور دارند در حالی که در واقع افکارشان اصلاً به خوبی آگاه نیست.
به عنوان مثال:
«افکار خود را بر چه مدارکی استوار میکنید؟»
«از چه مثالهایی برای حمایت از تفکر خود استفاده میکنید؟»
"از کجا می دانید که درست است؟"
این نوع سؤال ها با هدف کمک به مراجعان برای در نظر گرفتن موقعیت های جایگزین به عنوان راهی برای قالب بندی مجدد افکار هستند و در عین حال به مشتری کمک می کنند تا مکانیزم داخلی بهتری را ایجاد کند که بر اساس آن تفکر آینده را پایه ریزی کند.
به عنوان مثال:
"چه عوامل دیگری می تواند در این وضعیت نقش داشته باشد؟"
"چه چیزی ضروری است که اکنون اقدام کنیم؟"
" اگر در مقایسه با همکار خود که گفتید با آن به طور موثرتری برخورد می کند، در نظر بگیرید که چگونه با این وضعیت برخورد می کنید، تفاوت آن در چیست؟"
این نوع سؤال، پیامدهای بالقوه و پیامدهای مربوط به یک دوره اقدام را در نظر می گیرد. سپس مشتری می تواند در نظر بگیرد که آیا اینها به عنوان نتایج بالقوه منطقی و مطلوب هستند یا خیر.
به عنوان مثال:
"آنوقت چه اتفاقی می افتد؟"
"چرا X مهم است؟"
"اگر این خط فکری را دنبال می کردید به کجا می رسید؟"
توسعه هنر سوال پرسیدن زمان می برد، پس خیلی به خودتان سخت نگیرید . اگر شروع کنید به معنی و هدف سوالاتی که میپرسید و آنها را به نتایجی که مشتریتان به دنبال دستیابی به آن است مرتبط کنید، به زودی متوجه خواهید شد که توانایی پرسیدن انواع درست سوالات را در خود ایجاد میکنید.