ریسک: از نظر آماری، ریسک را بر مبنای انحراف معیار بازدهی تعریف میکنند، یعنی بازدهی واقعی متفاوت از بازدهی مورد انتظار باشد که این تفاوت میتواند از بازدهی واقعی بالاتر، یا پایین تر ناشی شود. اما از نظر سرمایهگذاری، ریسک به معنی تحمل زیان در سرمایهگذاری است، یعنی احتمال اینکه در نتیجه عملکرد سرمایهگذاریها، بازدهی منفی کسب کنید و اصل سرمایهگذاری کاهش یابد.
یکی از عوامل کلیدی در نحوه تخصیص دارایی و اینکه کجا سرمایهگذاری شود، تعیین اشتهای ریسک است. اشتهای ریسک، یعنی شخص حاضر است چقدر ریسک بپذیرد؟ اما تعیین آن آسان نیست، و به همین دلیل است که سرمایهگذاران میزان ریسکی که برای آنها مناسب است را بیش برآورد یا کم برآورد میکنند.
سه عامل بر تعیین اشتهای ریسک اثرگذار هستند: نگرش شخص به ریسک، اینکه چقدر نیاز دارد ریسک بپذیرد تا به اهداف سرمایهگذاری خود دست یابد، و ظرفیت شخص برای تحمل زیان (چقدر میتواند وقوع زیان را تحمل کند).
درک اینکه در سرمایهگذاریها چقدر باید ریسک کنید، مقوله سختی است، و نیاز به راهنمایی دارد، چون پذیرش ریسک اندک یا بسیار زیاد، میتواند به نتیجه نرسد، و حتی خطرناک باشد. پذیرش ریسک کم این نتیجه را دارد که ممکن است به اهداف مالی مورد نظر دست نیابید، و پذیرش ریسک زیاد میتواند به معنی از دست دادن مقادیر قابل توجه سرمایهگذاریها باشد. ارتباط میان ریسک و بازدهی مثبت هست، هرچه ریسک بالاتر، بازدهی بیشتر خواهد شد.
مشاوران مالی از آزمونهای روانشناسی برای تعیین نگرش مشتریان به ریسک استفاده میکنند و درآمد، مخارج، داراییها، بدهیها، و افق سرمایهگذاری آنها را تحلیل میکنند تا ریسکپذیری آنها را مشخص کنند. همچنین با مدلسازی جریانهای نقدی در کنار نیازهای مالی آتی فرد، میزان جریانهای نقدی در تاریخهای آتی را تعیین میکنند (مثلا برای بازنشستگی). اما افراد به تنهایی نیز میتوانند با طی کردن گامهای زیر، اشتهای ریسک خود را تحلیل کنند:
1- نگرش شخصی خود به ریسک را بشناسید
نگرش فردی هر فرد به ریسک، موضوعی ذهنی است، و احتمالاً تحت تاثیر تجربیات سرمایهگذاری و تجریه ها و رخدادهای پیشین قرار دارد و دارای ریشههای روانشناختی، احساسی و منطقی است. امتیاز منطقی ریسک، چیزی است که به شما کمک میکند به نیازهای مالی و خواستههای خود دست یابید، اما بخش احساسی آن همیشه همسو با بخش منطقی نیست. تقریباً نیمی از افراد، دارای نگرش بیش از حد محتاطانه، یا بیش از حد خوشبینانه به ریسکهای مربوط به اهداف سرمایهگذاریهای خود هستند. بسیاری از افراد از هفت سالگی درگیر مسائل مالی میشوند و آموختههای آنها، تا مدت زیادی با آنها میماند. بعضی افراد بسیار متمایل به پذیرش ریسک در سرمایهگذاری هستند، اما وقتی از آنها میپرسید به چه میزان بازدهی از سرمایهگذاری خود نیاز دارند، اعدادی را ذکر میکنند که با اوراق بدون ریسک (برای مثال سرمایهگذاری در صندوقهای با درآمد ثابت با بازدهی تقریباً 20درصد سالانه) نیز میتوان به آنها دست یافت. ظرفیت زیانپذیری خود را بشناسید و متناسب با اهداف مالی خود، ریسک بپذیرید.
2- بدانید چقدر ریسک باید بپذیرید
این امر به اهداف سرمایهگذاری و افق زمانی شما بستگی دارد. اگر افق زمانی شما کوتاه مدت است و در مدت کمتر از یکسال به پول خود نیاز دارید (در کشورهای توسعه یافته این افق میتواند پنج ساله باشد)، بهتر است در سرمایهگذاریهای بدون ریسک از قبیل اوراق با درآمد ثابت یا حسابهای سپرده سرمایهگذاری کنید. چون در این افق زمانی، سرمایهگذاری در سهام شما را با نوسان زیاد روبرو میکند و ممکن است نتوانید پول مورد نظر خود را در این فاصله خارج کنید. اما اگر برای مدت طولانی در این اوراق سرمایهگذاری کنید، در معرض ریسک تورم قرار میگیرید (قدرت خرید پول شما از بین میرود). پس در افقهای زمانی بلندمدتتر، سرمایهگذاری در سهام توجیه دارد.
با نزدیک شدن به اهداف سرمایهگذاری، میتوانید بخشی از سرمایهگذاریها را به داراییهای کمریسکتر تبدیل کنید تا از درآمد حاصله حفاظت شود. تعیین میزان ریسکی که سرمایهگذار باید بپذیرد، نوعی محاسبات ریاضی است، ابتدا به میزان سرمایه، جریان درآمدی، یا ترکیبی از آنها نگاه میشود. سپس به افق زمانی که میتوان سرمایهگذاری انجام داد و بازدهی منطقی آن سرمایهگذاری دقت میشود و در نهایت، این عوامل با آنچه سرمایهگذار با سرمایهگذاری به دنبال کسب آن است مقایسه میشود.
سطح ریسک به اهمیت هدف از سرمایهگذاری نیز بستگی دارد. اگر دستیابی به اهداف سرمایهگذاری حیاتی باشد، به این معنی است که نمی توان ریسک زیادی پذیرفت، اما اگر دستیابی به هدف اهمیت زیادی نداشته باشد، میتوان ریسک بیشتری پذیرفت. یعنی میزان نمایه ریسک برای اهداف مختلف، متفاوت است. برای مثال، سرمایهگذاری برای بازنشستگی خود، با ریسکپذیری کمتری همراه است در حالی که سرمایهگذاری برای فرزندان، ریسکپذیری بیشتری دارد. یا جوانترها تمایل بیشتری به پذیرش رویکردهای پرریسک در قبال سرمایهگذاری برای بازنشستگی دارند.
3- تعیین کنید تحمل چقدر زیان را دارید
توانایی تحمل زیان، به این امر اشاره دارد که چقدر میتوانید زیان کنید و همچنان به دستیابی به اهداف مالی اطمینان داشته باشید. اگر شناسایی زیان، اثر مخرب شدیدی بر سطح زندگی شما داشته باشد، تحمل زیان اندکی خواهید داشت، و بهتر است رویکرد سرمایهگذاری کمریسکتری در پیش بگیرید. تحمل زیان بالا به این معنی است که تحمل شما در از دست دادن سرمایه بیشتر است، و میتوانید ریسک بیشتری بپذیرید. برای مثال، فردی که میخواهد در سال آینده خانه خریداری کند، نباید تمام سرمایهگذاری خود را به بازار سهام اختصاص دهد، حتی اگر از نظر روانشناسی، آمادگی ریسکپذیری زیادی داشته باشد.
برای درک میزان تحمل زیان، فرض کنید اگر نیمی یا بخش زیادی از سرمایهگذاری خود را از دست بدهید، چه اتفاقی خواهد افتاد. میتوانید برای شخص خودتان، در قالب یک فایل اکسل، تحلیل سناریو کنید و بازدهی و تورم آتی را پیش بینی کنید و تحت این مفروضات، در افقهای زمانی سرمایهگذاری، سناریوهای خوشبینانه و بدبینانه را ترسیم کنید.
4- تخصیص دارایی را با اشتهای ریسک خود تطبیق دهید
وقتی اشتهای ریسک فرد مشخص شد، باید سبد سرمایهگذاری با این اشتهای ریسک تطبیق یابد. بهترین روش برای مدیریت ریسک سرمایهگذاری، تخصیص دارایی است. این به معنی حفظ ترکیبی از سرمایهگذاری ها، متناسب با شرایط، اهداف و نمایه ریسک فرد میباشد. هر چه پول بیشتری در داراییهای پرریسک سرمایهگذاری کنید، احتمال رشد بیشتر میشود و ریسک از دست دادن سرمایه نیز افزایش مییابد. افرادی که میخواهند ریسک کمتری بپذیرند، باید وجه نقد و داراییهای با درآمد ثابت بیشتری نگهداری کنند. اما احتمال رشد آتی سرمایهگذاریهای آنها نیز کاهش مییابد.
برای مثال میتوان سرمایهگذاریها را در چهار دسته طبقه بندی کرد:
- محتاطترین سرمایهگذاران، باید 40 درصد از سبد خود را به سهام، 35 درصد به اوراق با درآمد ثابت، 20 درصد به سرمایهگذاری هایی مثل طلا، و 5 درصد به وجه نقد اختصاص بدهند.
- سرمایهگذاران کمتر محتاط، باید 55 درصد از سبد را به سهام، 25 درصد به اوراق با درآمد ثابت، 25 درصد به سرمایهگذاریهای مثل طلا، و 5 درصد به وجه نقد اختصاص بدهند.
- سرمایهگذاران مقداری ریسک پذیر، باید 70 درصد از سبد را به سهام، 15 درصد به اوراق با درآمد ثابت، 10 درصد به سرمایهگذاریهای مثل طلا، و 5 درصد به وجه نقد اختصاص بدهند.
- و ریسک پذیرترین سرمایهگذاران باید 85 درصد از سبد را به سهام، 10 درصد به اوراق با درآمد ثابت، و 5 درصد به وجه نقد اختصاص بدهند.
5- بازبینی و تعدیل در صورت نیاز، ضرورت مییابد
وقتی اشتهای ریسک مشخص شد، و سبد سرمایهگذاری طبق آن طراحی شد، باید سبد سرمایهگذاری را به شکل دورهای بررسی و بروزرسانی کنید. برای مثال، از دست دادن شغل، مشکلات مالی، هزینههای اتفاقی، یا ترفیع شغلی میتواند بر میزان تحمل زیان و در نتیجه ریسکپذیری شما تاثیر بگذارد.
موازنه مجدد سبد نیز استراتژی مناسبی است و به معنی فروش سرمایهگذاری هایی که بازدهی خوبی داشته اند و سرمایهگذاری عواید حاصل از فروش در داراییهایی است که هنوز رشد کافی نکردهاند. فروش سرمایهگذاریهای پربازده و خرید سرمایهگذاریهایی که در کف هستند، به این معنی است که در اوج میفروشید و در کف میخرید. این همان هدف غایی سرمایهگذاری است که تعداد کمی از سرمایهگذاران به آن دست مییابند.