با مفهوم یادگیری کریستالی از طریق سایت متمم و صحبت های آقای محمدرضا شعبانعلی آشنا شدم و سعی کردم از این به بعد هم در سیر مطالعاتی خودم و هم در کتاب هایی که اینجا معرفی میکنم این موضوع رو در نظر بگیرم.
یادگیری کریستالی در مقابل یادگیری قطعه به قطعه مطرح میشه. برای فهم بهتر میتونیم از مثال پازل استفاده کنیم. در بازی پازل داشتن تعداد زیادی قطعه که جای هیچ کدوم مشخص نیست ارزشی نداره، قطعات پازل وقتی ارزش پیدا می کنن که در کنار هم قرار بگیرن و طرح اصلی رو شکل بدن. یادگیری کریستالی هم میگه شما به جای اینکه بیاید و از هر موضوعی یه مقدار خیلی کوچیکی یاد بگیرید و ذخیره ش کنید یه گوشه ذهنتون (داشتن قطعات پازل مجزا از هم) که البته این ذخیره کردن دوام چندان زیادی هم نخواهد داشت، بیاید مثل یک کریستال که اول یه نطفه ست و کم کم دوروبرش یه بلور شفاف کریستال بوجود میاد عمل کنید و سعی کنید هرچیزی که یاد میگرید به دانسته های قبلی تون وصل کنید. به این ترتیب این دانش در ذهن شما عمیقا ثبت میشه و به این راحتی ها هم فراموشش نمی کنید.
نطفه اصلی رو هرکس برمبنای نیاز خودش پیدا می کنه و بعد در همون راستا به دنبال چیزهای جدید میگرده.
به عقیده آقای شعبانعلی یادگیری قطعه به قطعه در واقع یادگیری نیست و فقط حفظ کردنه آدمهایی تاثیرگذار هستند که پازل می سازن و از روش یادگیری کریستالی استفاده می کنن.
مثالهایی برای روشنتر شدن مطلب در زمینه یادگیری کریستالی:
اگه یه مقاله خوندیم بریم بعدش یه کتاب در موردش بخونیم
اگه یه کتاب از یه نویسنده خوندیم بریم بقیه کتاب هاش رو هم بخونیم
اگه یه جمله از شازده کوچولو شنیدیم بریم کل کتاب رو بخونیم بعد بریم درباره شخصیت نویسنده تحقیق کنیم.
روش یادگیری و مطالعه ی شما چیه؟ آیا شما هم دوست دارید از هرچیزی یه مقدار بلد باشید یا دلتون میخواد دانسته هاتون عمیق باشه؟
برای شنیدن صوت کامل صحبت های آقای شعبانعلی اینجا را کلیک کنید.