گروهی از مسیحیان میگن آدم علیه السلام از میوه درخت دانش خورد و از بهشت اخراج شد (کاتولیک)، گروهی دیگر از آنها این نگاه رو نپذیرفتند و راه طغیان در برابر اون انجیل رو در پیش گرفتن (پروتستان) گروهی دیگر هم پا رو فراتر گذاشتن و بر اون انجیل طعنه زدن -1- . یقینا این هرسه نگاه، مشرکانه و از روی ناسپاسیه
ما مسلمونها معتقدیم آدم علیه السلام نافرمانی کرد و از درختی که خداوند برای امتحان او ممنوع کرده بود، خورد و محروم شد. ولی نگاه 'توحید کاربردی' به این مسئله، بسیار عمیق تر و جذاب تره. برای بیان این نگاه، مشتاقم. لطفاً برادرتون رو همراهی کنید. مسیر عمیق و باطنیای رو پیشِ رو داریم. مخاطب این مقاله شما هستین که به دنبال شناخت عالمانه از گناه و ثوابید، شما که میخواید راه بزرگ شدن و محبوب شدن نزد خدا رو دنبال کنید و شما که فقط به دنبال آرمان های بزرگ هستین. باید بدونیم که چرا خوردن اون میوه پیش خداوند اینقدر ناپسند اومد، به طوری که نه تنها از بهشت اخراج شدیم بلکه چند بار در قرآن از اون به تلخی یاد شده -2- و به زبون خودمونی، انگار که بعد از گذشت چند هزار سال، هنوز خدا از آدم علیه السلام (= از ما) دلخوره
یقینا خداوند برای انسان، بهترین و بالاترین رو میخواهد، نعمتی بدون حد و مرز. به عبارتی خداوند در رفاقت و محبت به انسان، کوچکی و فروتنی میکنه. انسان رو بالای مجلس مینشونه و خودش جای پایین تر رو انتخاب می کنه -3- و -4-
خداوند انسان رو برای بندگی و نوکری خود نمیخواد بلکه دوست داره به او مقام ربوبیت بده. او رو به شکل خاصی خلق کرده و به او وجودی داده مثل خودش، کپی برابر اصل! در سفر بی انتهای دیدن و همراهی کردن، خداوند برای خودش رفیق و همسفری خلق کرد. به همین دلیل در جواب اعتراض فرشتگان به آفرینش انسان، گفت: چیزی می دانم که شما نمی دانید -5- ما با هم جاهایی میریم که شماها، حتی متعالی ترین تون، نمی تونید بیاید. به این وجود و آفرینش خاص برای انسان میگیم: "منِ الهی". درباره من الهی و من عدمی، بعداً مفصل تر صحبت می کنیم.
خب. با توجه به این مقدمه، اشتباه و گناه اصلی آدم علیه السلام چی بود؟ پیشاپیش از پدرمون آدم علیه السلام عذر میخوایم، قصدمون فقط اینه که اون اشتباه رو ما فرزندان بفهمیم و سعی کنیم تکرار نکنیم. اون خطا اینه: توهم ِ فقر یا فراموش کردنِ منِ الهی
ابلیس که به تازگی از درگاه خداوند رانده شده بود و به شدت عصبی و ناراحت بود (تصور کنید ۶ هزار سال عبادت و منبرش رو و نام عزازیل یعنی عزیز کرده خدا رو به خاطر سجده نکردن به این تازهوارد، ازش گرفتن)، خودش رو جمع و جور کرد و با ظاهر یک فرد خیرخواه وارد بهشت شد و گفت میخواید شما رو به درختی راهنمایی کنم که اگر از میوهش بخورید جاودان میشید؟ و پادشاهی و حکومتی به دست میارید که زوال نداره؟ -6- در واقع اون پست فطرت، یک پیش فرض غلط رو در کلامش مخفی کرد و آدم علیه السلام متوجه اون بلوف نشد.
از خودش نپرسید که مگه میشه خداوند مهربون که اینقدر من رو اکرام کرده (سجده چند هزار هزار فرشته معمولی و مقرب به من) بخواد منو نابود کنه یا نعمتش رو از من بگیره؟ یک لحظه اسیر این مغالطه شد و خودش رو، هر چند که غرق در نعمت فراوان بود، فقیر دونست و خب بالطبع هرکس که احساس فقر کنه، برای رفع اون اقدام میکنه. آدم علیه السلام هم سوگند ابلیس رو باور کرد و شد آنچه که شد!
به این حال میگیم: 'توهم فقر' یعنی انسان گمان میکنه که قوی نیست، دانا نیست، حیّ لایموت نیست، غنی نیست و ... و به عبارتی 'من الهی' نیست. بنابراین دست به کار میشه. زشتی اون کار فقط به خاطر این نبود که حرام خدا رو مرتکب شده بود، گرچه این هم زشته، بلکه اساسش به این خاطر بود که اون بی نیازی کامل رو که خدا در وجودش گذاشته بود، فراموش کرد. 'من الهی' رو فراموش کرد و ناسپاس شد. به این خاطر بود که گمان کرد از خدا مستقل هست، خدا یکیه و اون یکی دیگه (= شرک). خدا دژ خودش رو داره و من هم باید دژ خودم رو بسازم. یادش رفت که همه وجود، دژ خداست و من هم آسوده، داخل اون هستم
تا اینجای بحث چطوره؟ اگه سوالی براتون پیش اومده، همین حالا در پایین صفحه بپرسید و الّا آماده بشید تا یک نتیجه فرعی جذاب رو با هم بررسی کنیم
نتیجه فرعی جالب: آیا اگر با این حال و فکر، آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها از اون درخت نمی خوردند و مثلاً به ابلیس میگفتن این میوه ممنوع شده، یک پیشنهاد دیگه بده و مثلاً ابلیس هم میگفت خوب بجاش می تونید دست منو ببوسید یا حتی پیشنهادی حلال تر میداد، اونا رو میبرد پای درخت هلو و می گفت این هم، همون کار درخت ممنوعه رو میکنه، از این بخورید... آیا تفاوتی میکرد؟ آیا برهنه و اخراج نمیشدن؟ آیا به زمین یعنی جایی که گرسنگی و رنج و ... انتظارشون رو میکشید، هبوط نمیکردن؟ -7-
در واقع دارم این سوال رو از شما میپرسم: اگر ما انسانهای این دوره هم 'توهم فقر' کنیم و برای رفع فقر اقدامی بکنیم، هرچند حلال، آیا مورد مواخذه نخواهیم بود؟
مثلاً فرض کنید میریم سر کار، اما نه با نیّت خدمت به مردم و به کشور و اسلام، بلکه با این نیت که میخوایم دو لقمه نون حلال در بیاریم تا از گرسنگی نمیریم. آیا این کار، درسته؟
پاسخ بنده به این سوال اینه: بههرحال بار کج به منزل نمیرسه. انگار که به وسیله ایمان (یعنی کار و تلاش)، وارد مسیر شرک (یعنی توهّمِ مردن از گرسنگی و توهّم اینکه خدا رهامون کرده) شده ایم -8- این نوع رفتار از سمت ما مقدمه چیزی هست که بهش میگن کلاه شرعی. ظاهراً برای بار اول، این گناه رو ماهیگیران یهودی کنار دریاچه اختراع کردن و دچار عذاب الهی شدن -9- (بوزینه شدن).
با این حساب، فکر و نیت ماست که معیار تعیین کننده در پرونده اعمالمونه -10- به عبارت دیگه کُنه ثواب و کُنه گناه ما بر اساس توحید ما یا شرک ما شناخته میشه، چه بسا ثوابی که به خاطر 'منیّت' صاحبش، ثواب ناچیز یا صفری داره! و برعکس
خب برمیگردیم به بهشت زیبا در اون روز نحسِ آلوده به شرک، شرکی که نه تنها صاحبش رو به هدفی که در وهمش ساخته بود، نرسوند، بلکه آبروش رو هم برد -11- و خوار و خفیف از بهشت رونده شد
خداوند مهربان فرمود نمیشه اینجا بمونید، چون با هم دشمنید. وقتی که لطف عظیم خدا رو نبینی، جاودانگی و پادشاهی بی زوالت رو نبینی و بخوای به دنبال رزق بدوی، طبعاً هر کس که سر راهت قرار بگیره، میشه دشمنت. چقدر این حالات رو در روزمره مون تجربه میکنیم. خدایا ما رو ببخش.
و اما توبه. بعد از اون روزهای سرد و دلگیر، روزهای تاریکِ جدایی از بهشت و ا بین رفتن احترام و جدایی از حوّا، فصل شکوفایی و شادی رسید؛ فصل توبه و بازگشت به توحید و فرصت جبران. از جذاب ترین بخش های کتاب توحید، جبرانه. خداوند، جبّاره یعنی بسیار جبران کننده ست. در مکتب یگانگی با خدا و خلق (توحید) نه تنها گناهان فراموش میشه و از صفحه تاریخ پاک میشه، بلکه حتی میتونین تخیل کنین که اگه قاتل واقعاً بخواد، ممکنه مقتول به زندگی برگرده -12-، زندگی های مشترکِ از هم پاشیده دوباره شکل بگیرن، اونهایی که با گناهان بزرگ به درک واصل شدن، اصلاح بشن -13-
اینکه گاهی توبه و جبرانِ گذشته طول میکشه یقیناً بهخاطر کمیِ فهم بندگانه. طول میکشه تا بفهمن چه کار کردن و مهمتر از اون، چی شد که اون کار رو کردن. دوستان خوبم باید تلاش کنیم بفهمیم چرا بعضی گناهان رو مرتب تکرار میکنیم و چرا بعضی بلاها مرتب برامون تکرار میشن. عمده ماها همینطوریم؛ الگوی گناهانمون و بلاهامون یکسانه، همیشه داریم از دو سه جا می خوریم. بیاید پیداش کنیم. در این مطلب درباره توبه و استغفار بیشتر صحبت کردهایم. اگه خواستید، اون رو هم بخونید:
خب، الان وقت تمرینه:
این جملات رو روی یک برگه بنویسید و دو سه جای خونه و محل کارتون نصب کنید:
ما 'من' نداریم، ما همگی منِ الهی هستیم، بینهایت دارا هستیم پس بخل نمیکنیم
ما همگی منِ الهی هستیم بی انتها تواناییم و خستگی نداریم
ما همگی منِ الهی هستیم میتونیم بی انتها ببخشیم چون گنجمون تموم نمیشه
ما بی نهایت زیبا و جذابیم پس نیاز به خودنمایی نداریم چون ما همگی منِ الهی هستیم
کسی نمیتونه ما رو از پا در بیاره چون خدا ما رو مثل خودش حیِّ لایموت آفریده
نیاز به حرص زدن نیست چون ما غنی آفریده شده ایم
ما مثل خودِ خدا بینهایت دلسوز و رئوفیم
ما نیاز به توجه و احترام و محبت دیگران نداریم چون کریمیم محبوبیم عزیزیم
اینا رو هر روز چند بار بخوانید
* * *
نظراتتون رو بگید تا به دانسته هام اضافه کنم. منابع بحثم رو در بخش نظرات آوردم