شهر توحید
شهر توحید
خواندن ۱۹ دقیقه·۲ سال پیش

فیزیک کوانتوم در رکاب توحید کاربردی

توجه و علاقه دیوید بوهم به علوم و نحوه کارکرد امور در دوران جوانیش شکفته شد. یک بار در شهری که می زیست، به اختراع یک کتری مخصوص دم کردن چای دست زد. پدرش که تاجر موفقی بود، کوشید او را وادارد از این اختراع سودی به دست آورد اما بعد از آنکه دیوید فهمید جهت تعیین کیفیت بازار فروش جنس، نخستین اقدام این است که باید خانه به خانه راه بیفتد و کلی آمار جمع کند، علاقه اش به کسب و کار فروکش کرد. اما علاقه بوهم به علوم سر جای خود بود و کنجکاوی حیرت انگیزش باعث شد که به قله های دیگری جهت فتح و ظفر نظر کند. در دهه ۱۹۳۰ وقتی دانشجوی کالج پنسیلوانیا بود، با یکی از چالش‌برانگیزترین قله ها روبرو شد. آنجا بود که برای اولین بار مجذوب فیزیک کوانتوم شد. به راستی که جهان مجذوب کننده ای بود. این قلمرو ناشناخته را فیزیکدان ها در قلب اتم یافته بودند و حامل چیزهایی به مراتب شگفت آورتر از اکتشافات مارکوپولو بود.

فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - کوانتوم شگفت انگیز
فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - کوانتوم شگفت انگیز


یکی از کشفیات حیرت انگیز فیزیکدان های کوانتوم این بود که اگر شما ماده را به تکه های کوچک تقسیم کنید، و آن تکه را نیز باز تقسیم کنید،... سرانجام به جایی می رسید که آن تکه ها، یعنی الکترونها و پروتونها و غیره، دیگر حاوی ویژگی های شی مادی نخواهند بود! مثلاً ما غالباً الکترون را به مثابه یک گوی کوچک یا زنبور ریزی می پنداریم که ویزویزکنان به دور و بر می چرخد ولی این پندار از حقیقت بسیار دور است. گرچه الکترون گاه چنان عمل می‌کند که گویی یک ذره کوچک منسجم است اما فیزیکدانها دریافتند که الکترون تقریباً واجد هیچ بُعدی نیست (طول و عرض و ارتفاع نداره!) درک و تصور این گفته برای اغلب ما مشکل است چون هر چیزی که در سطح وجود انسانی ماست، بُعد دارد. با این حال چنانچه بخواهید عرض یک الکترون را اندازه بگیرید، هرگز نمی توانید چون الکترون اصلاً مثل اشیای معمولی دیگری که می شناسیم نیست.

کشف دیگرِ فیزیکدان‌ها این بود که الکترون قادر است هم به صورت ذره و هم به صورت موج نمود کند. اگر الکترون را به سوی یک صفحه آغشته به مواد فسفری پرتاب کنیم، یک نقطه نورانی پدیدار می‌شود که به روشنی نشان می‌دهد الکترون ذره است. اما این تنها شکلی نیست که الکترون قادر است به خود بگیرد. بعضی مواقع کاری می‌کند که از هیچ ذره ای بر نمی آید مثلا اگر به مانعی که دو شکاف دارد برخورد کند می تواند همزمان از هردو شکاف گذر کند، یعنی مثل موج می شود. امروزه فیزیکدان‌ها معتقدند که پدیده زیر اتمی را نمی باید تنها به عنوان موج یا ذره طبقه بندی کرد بلکه باید به عنوان چیزهایی در نظر گرفت که هر دو حالت را دارند. این چیزها را کوانتوم نامیده اند. فیزیکدان ها معتقدند که کوانتوم در حکم ماده اولیه است که کل جهان از آن به وجود آمده است.

شاید اعجاب آورتر از همه، این گفته آنها باشد که کوانتوم ها تنها زمانی به صورت ذره نمود می کنند که ما به آنها می نگریم. در واقع آزمایش نشان می‌دهد که اگر کسی الکترون را مورد مشاهده قرار ندهد، همواره موج است. یک بار دیگر می بینیم که انگار با سحر و جادو طرفیم تا جهان طبیعی موجود

تناقضی در نظریه کوانتوم

انیشتین بر خلاف نقشی که در پایه گذاری نظریه کوانتوم ایفا کرده بود، از مسیری که این علمِ تازه پر و بال گرفته در آن قرار گرفته بود، زیاد خشنود نبود و به خصوص به نتیجه گیری نیلز بور، فیزیکدان دانمارکی که از موسسان اولیه فیزیک کوانتوم بود، مبنی بر اینکه یک ذره زیر اتمی مختصات فیزیکی ندارد، مگر اینکه دیده شود، معترض بود. زیرا وقتی این ایده را با کشفیات دیگر فیزیک کوانتوم پیوند می‌داد چنین برمی‌آمد که ذرات زیر اتمی ماهیتاً همبسته اند و آن هم به طریقی که از نظر انیشتین کاملاً غیر ممکن می نمود.

کشف مزبور این بود که پاره‌ای فرآیندهای زیر اتمی سرانجام به تولید یک جفت ذره می انجامد که واجد مختصات مشابه یا بسیار مرتبط به هم هستند مثلاً اتم بسیار ناپایداری را که فیزیکدان‌ها پوزیترونیوم می نامند، در نظر بگیرید. این اتم از ترکیب یک الکترون و یک پوزیترون ساخته شده و از آنجا که پوزیترون در واقع ضدذره و مخالف الکترون است هردو در نهایت همدیگر را منهدم می‌کنند و به دو تا فوتون تبدیل می شوند و در دو مسیر متضاد حرکت می کنند. از لحاظ فیزیک کوانتوم، دو فوتون قطع نظر از این که تا چه حد از هم دور می شوند، هرگاه مورد اندازه گیری قرار گیرند هر دو دارای زوایای یکسان پلاریزاسیون هستند. در سال ۱۹۳۵ انیشتین همراه با همکارانش پودولسکی و روزن مقاله ای منتشر کرد که بسیار معروف شده: " آیا توصیف مکانیک کوانتوم از واقعیت فیزیکی را میتوان کامل دانست؟"

فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - متناقض نمای انیشتین-پودولسکی-روزن
فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - متناقض نمای انیشتین-پودولسکی-روزن


در این مقاله نویسندگان توضیح دادند که چرا وجود چنین ذرات دوقلویی ثابت می‌کند که نظریه بور نمی تواند درست باشد. آنها اظهار داشتند که فرض کنیم دو تا از این ذرات را که پس از نابودی پوزیترونیوم ساخته شده اند می توان تولید کرد و گذاشت تا به فاصله قابل ملاحظه ای از هم دور شوند. سپس اگر زاویه پلاریزاسیون آنها را دقیقاً در یک زمان اندازه گیری کنیم و آن‌ها را یکسان بیابیم، این به ما می‌گوید که این دو فوتون به طریق خاصی می باید با هم در ارتباط باشند زیرا هر دو می دانند که بر کدام زاویه پلاریزاسیون باید توافق کنند. اما مسئله اینجاست که بنا به نظریه نسبیت خاص انیشتین هیچ چیز سریعتر از نور در حرکت نیست زیرا در غیر اینصورت پارادوکس های غیر قابل قبولی ایجاد می شود. انیشتین و همکارانش متقاعد شده بودند که هیچ تعریف معقولی از واقعیت اجازه نمی دهد که این چنین همبستگی ماهوی از نوع سریعتر از نور وجود داشته باشد و بنابراین بور اشتباه می کند. استدلال این ها را امروزه به طور خلاصه به نام پارادوکس انیشتین پودولسکی روزن یا به اختصار EPR می شناسند. بور اما چندان به استدلال انیشتین توجه نکرد و بر این باور بود که نوعی ارتباط سریعتر از نور در حال وقوع است. بیشتر فیزیکدان ها در زمان خود با بور موافق شدند و پذیرفتند که تعبیر وی از این واقعه درست بوده است. عاملی که به پیروزی بور کمک کرد این بود که فیزیک کوانتوم موفقیت خود را در پیش بینی پدیده ها چنان به اثبات رسانده بود که کمتر فیزیکدانی حاضر می‌شد برای آن کوچکترین امکان خطایی تصور کند!

ورود بوهم به کوانتوم: الکترونها زنده هستند!؟

بوهم در طول سال‌های اولیه فعالیتش در مقام یک فیزیکدان موضع بور را قبول کرده بود اما از اینکه او و پیروانش چندان توجهی به مسئله همبستگی ماهوی نشان نمی دادند، در عجب بود. سپس وی به دانشگاه کالیفرنیای برکلی رفت و در لابراتوار مشغول به کار شد. در آنجا بوهم کاری را آغاز کرد که بعدها برجسته ترین اقدام او در زمینه پلاسما به حساب آمد. وی با تعجب دریافت که هرگاه الکترون ها در پلاسما قرار می گرفتند از رفتار فردی دست می کشیدند و طوری رفتار می کردند انگار بخشی از یک کل بزرگتر و ماهیتا هم بسته اند. هرچند که حرکات فردی آنها تصادفی و بدون ترتیب جلوه می‌کرد، اما بسیاری از الکترون ها توانستند آثاری تولید کنند که به طور اعجاب آوری درست سازمان یافته بودند، شبیه نوعی موجود آمیبی، پلاسما پیوسته خود را می زایید و همه ناخالصی ها را کنار میزد. به همان شیوه که یک موجود زنده زیست شناختی، ماده غریبه را پس میزند و در کیسه خود انباشته می کند. بوهم از این ویژگی چنان به هیجان آمده بود که بعدها می گفت اغلب چنین می‌پنداشتم که دریای الکترونها چیزی زنده است. در سال ۱۹۴۷ بوهم کرسی استادیاری را در دانشگاه پرینستون پذیرفت که خود دلیل مقام علمی رفیع او بود و همانجا تحقیقات دانشگاه برکلی اش را با بررسی الکترون ها در فلزات توسعه داد و یک بار دیگر دریافت که این حرکات ظاهراًبی قاعده و مغشوش الکترون های واحد باعث می‌شود که آثاری کاملاً سازمان یافته تولید شوند. نظیر پلاسمایی که در برکلی بررسی کرده بود، اینها دیگر موقعیت‌های برساخته از دو ذره نبودند، که هر یک می باید طوری رفتار کند که انگار میداند دیگری چه می کند، بلکه اقیانوسی کامل از ذره ها بودند که هر یک چنان رفتار می کردند که انگار می دانستند تریلیون ذره ناشناخته دیگر چه می کنند! بوهم این حرکت جمعی الکترون ها را پلاسمون نامید و کشف آنها شهرت وی را در مقام یک فیزیکدان معتبر قوت بخشید

فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - دیوید بوهم، فیزیک دان و نویسنده ای پرکار؛ لااقل 19 کتاب
فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - دیوید بوهم، فیزیک دان و نویسنده ای پرکار؛ لااقل 19 کتاب


چرا هیچکس به همبستگی ماهوی درست فکر نمی کنه!؟

اهمیت ایده همبستگی ماهوی باعث شد که بوهم پس از سه سال تدریسِ این موضوع در دانشگاه پرینستون، تصمیم بگیرد یک کتاب درسی بنویسد. بعد از نگارش کتاب، چون از آنچه که فیزیک کوانتوم شرح می داد، هنوز راضی نبود، یکی یک نسخه برای انیشتین و بور فرستاد تا جویای نظرات‌شان شود. از بور جوابی نرسید ولی انیشتین با وی تماس گرفت و گفت حالا که هر دو در پرینستون هستند بهتر است همدیگر را ببینند و در باب کتاب بحث کنند. در نخستین نشست که سرآغاز ۶ماه گفتگوی پرشور این دو بود، انیشتین با ذوق و شوق به بوهم گفت که هرگز تا حالا ندیده بوده که نظریه کوانتوم به این وضوح مطرح شده باشد. هر دو دانشمند در طول صحبت‌هایشان دریافتند که نسبت به قابلیت این تئوری در پیش بینی پدیده ها، جز ستایش چیزی برای گفتن ندارند اما آنچه باعث نارضایتی آنها می شد این بود که نظریه کوانتوم راهی واقعی جهت درک و فهم ساختار اولیه جهان پیش پا نمی نهاد. اما بور و پیروانش مدعی بودند که نظریه کوانتوم دیگر به تکامل رسیده و ممکن نیست به توان به فهمی روشن تر از آنچه در اقلیم کوانتوم می گذرد، رسید. این گفته چنان بود که بگوییم ورای چشم انداز جهان زیر اتمی واقعیت عمیق‌تری وجود ندارد و دیگر پاسخی در این باب نمی توان یافت و همین ها بود که حساسیت فلسفی بوهم و انیشتین را برمی‌انگیخت . . . ذهن بوهم که همیشه فعال و همواره در جستجوی توضیحات ژرف تری بود، پیشاپیش به استقبال راه بهتری جهت توضیح واقعیت رفته بود: همبستگی ماهوی -۱-

به هیچ عنوان خسته نشید، مطلب ادامه داره... مقاله ای که به این زودی ها و با این ژرفای علمی، نمی تونید جایی پیدا کنید: "فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی"

باید یک میدان فراگیر دیگه مثل جاذبه وجود داشته باشه

بوهم کشف کرد که به سادگی با طرح این پیشنهاد که نوعی میدان جدید در سطح زیر کوانتوم موجود است، می‌توان کشفیات فیزیک کوانتوم را به همان سان که بور توضیح داده بود، توضیح دهد. بوهم این میدان جدید پیشنهادی را پتانسیل کوانتومی خواند و چنین فرض کرد که نظیر پدیده جاذبه زمین این میدان نیز دربرگیرنده همه فضا هاست. اما نظرگاه بور چنان در ساحت علم فیزیک جا افتاده بود که گزینه بوهم به نظر کمتر از کفر و زندقه نبود. به رغم شدت حملات، بوهم همچنان در این اعتقاد راسخ ماند که همواره واقعیت، چیزی است بیش از آن چه نظریه بور می گوید. او سپس به کشف این نکته نائل آمد که این پتانسیل کوانتومی شماری ویژگی های دیگر دارد که موجب فاصله بیشتر آن از برداشت مرسوم فیزیکدانان است.

فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - پتانسیل کوانتومی
فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - پتانسیل کوانتومی


ویژگی های جالب تری از این میدان جدید

یکی از آنها اهمیت کلّیت است. علم کلاسیک همواره وضعیت یک نظام و یک کلّیت را اینگونه در نظر می‌گیرد که صرفاً حاصل تداخل عملکرد اجزایش است. در حالی که پتانسیل کوانتومی این نظریه را واژگون می کرد و اعلام می داشت که در واقع کل است که رفتار و عملکرد اجزا را سازمان می دهد. این برداشت نه تنها گفته بور را که میگفت ذرات زیر اتمی چیز های مستقلی نیستند و جزئی از یک سیستم تقسیم ناپذیر و یک درجه پیشرفته ترند، تایید می کرد، بلکه به این معنا هم بود که کلّیت به اَشکال مختلف، واقعیتی اصیل تر و ازلی تر است.

ویژگی اعجاب‌آورتر پتانسیل کوانتومی پیامدهای آن در ارتباط با موضوع مکان بود. در سطح زندگی روزمره ما، اشیا مکان خاص خود را دارند اما بنا به تعبیر بوهم از فیزیک کوانتوم، در سطح زیرکوانتومی یعنی در سطحی که پتانسیل کوانتومی عملکرد پیدا می‌کند، دیگر جا و مکانی وجود ندارد یعنی همه نقاط در فضا با همه نقاط دیگر در فضا یکی می شوند و سخن گفتن از چیزی که جدا از چیز دیگر است، بی‌معناست. فیزیکدان های این خصلت کوانتوم را "لا مکانی" یا non-locality مینامند. وجه لا مکانی پتانسیل کوانتوم، بوهم را قادر ساخت تا پیوند میان ذرات دوقلو را توضیح دهد بی آنکه بخواهد حرکت سریعتر از نور را عنوان کند. او جهت نمایش چگونگی این کار، این مثال را به کار می برد: یک ماهی را مجسم کنید که در آکواریوم در حال شناست و خیال کنید که شما تا به حال، نه ماهی دیده اید و نه آکواریوم و تنها آشنایی شما با آنها از طریق دو دوربین است که یکی از آنها روبروی آکواریوم قرار گرفته و دیگری در کنارش. وقتی شما به صفحه نمایشگر دوربین ها نگاه کنید می بینید که هرگاه این یکی می چرخد آن یکی نیز می چرخد و هرگاه این روبروی ماست آن دیگری درست در کنار ماست و به این نتیجه می رسید که به دو ماهی متفاوت نگاه می کنید که با هم در ارتباط و تبادل اطلاعات هستند. اما اگر به تماشا ادامه دهید پس از مدتی در می یابید که مسئله این نیست. بلکه در سطح عمیق تر واقعیت، یعنی آکواریوم، دو ماهی در واقع یکی هستند این دقیقاً همان چیزی است که میان ذرات چون دو فوتون سابق الذکر می گذرد که زمانی ساطع می شوند که اتم پوزیترونیوم واپاشیده شده باشد. این گفته های بوهم در آن زمان همانند صدایی بود که در میان جمعیت شجاعانه اعلام می‌دارد امپراتور لباسی بر تن ندارد.

فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - مثالی درباره یگانگی فوتون هایی که از نابودی پوزیترونیوم ساطع شدن
فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - مثالی درباره یگانگی فوتون هایی که از نابودی پوزیترونیوم ساطع شدن


دانشمندی که میگه فیله، ناودان/بادبزن/ستون نیست

یکی از گفته های بسیار شگفت آور بوهم این است که واقعیت ملموس زندگی هر روزه ما در واقع نوعی توهم است و در زیر این واقعیت نظم عمیق تری از وجود مستتر است یعنی سطحی وسیع و اصیل تر از واقعیت که مدام به تولید همه اشیا و نمودهای جهان فیزیکی ما می پردازد. بوهم این سطح عمیق تر واقعیت را نظم مستتر می نامد و به سطح وجود خود ما، به عنوان نظم نامستتر اشاره می کند. بنا به نظر بوهم، هر دو جنبه موجی و ذره ای در یک مجموعه کوانتومی وجود دارد ولی نحوه ای که یک مشاهده گر به این مجموعه نگاه می کند تعیین کننده آن است که کدام جنبه باید مستور بماند و کدام جنبه مکشوف. بدین سان نقشی که مشاهده گر در تعیین شکل کوانتوم ایفا می‌کند چندان مرموز تر و پیچیده تر از نقشی نیست که فی المثل جواهرشناسی ایفا می‌کند که جواهری را در دست می چرخاند و بدان می نگرد. این زاویه دید اوست که تعیین می کند کدام یک از تراش های آن دیده شود و کدام یک دیده نشود.

کلیت تقسیم ناپذیر همه اشیا (همبستگی ماهوی )

اما تکان دهنده تر از همه اینها ایده های کاملاً تحول یافته بوهم درباره کلّیت است، پس بر می گردیم به کلّیت. از آنجا که هرچه در عالم است از بافت یکپارچه نظم مستتر تشکیل شده است، بوهم بر این باور است که جهان را چیزی متشکل از اجزا دانستن همانقدر بی معناست که آبفشان های گوناگون یک چشمه را چیزی جدا از آبی که در آن است، دانستن. یک الکترون یک ذره بنیادین اولیه نیست بلکه نامی است که بر وجه خاصی از جهان اطلاق شده است. واقعیت را تقسیم کردن و سپس هر قسمت را نامگذاری کردن، همیشه کاری دل بخواه و حاصل رسم و رسومات است، زیرا ذرات زیر اتمی و هر چیز دیگری در این جهان، نهایتا به اندازه طرح های مختلف قالی از هم جدا هستند. این خود نظریه ای عمیق است. انیشتین در نظریه عام نسبیت خود، جهان را به حیرت انداخت وقتی اعلام نمود که فضا و زمان، هستی های جداگانه نیستند، بلکه به کل بزرگتری که او پیوستار فضا-زمان می‌نامید، متصلند و جزئی از آن هستند. -۲- بوهم این ایده را با یک گام بسیار بلند کامل تر می کند و می گوید "هرچه در جهان وجود دارد"، جزئی از یک پیوستار است.

بیاییم لحظه ای تأمل کنیم؛ به دست خود نگاه کنید، حالا به نوری که از چراغ کنار دست شما می تابد بنگرید و به فرزندتان که در تخت کنار شما به خواب فرورفته. شما همگی نه تنها از چیزهای یکسان ساخته شده اید که همگی یک چیز هستید. یک چیز یکپارچه، یک چیز عظیم که دست و پاهای بیشمار خود را به همه اشیای پدیدار، به اتم ها و اقیانوس های ناآرام و به ستارگان چشمک زن عالم کیهانی، به همه جا دراز کرده است. -۳- بوهم خاطرنشان می سازد که این تعریف بدان معنا نیست که جهان یک توده عظیم و غول آسا و متمایز نشده است. چیزها میتوانند بخشی از یک کل تقسیم نشده باشند و کماکان کیفیات یگانه خود را نیز حفظ کنند. جهت روشن ساختن این مطلب، بوهم به گرداب های کوچکی اشاره می‌کند که اغلب در بستر رودخانه به چشم می خورند. در نگاه اول گرداب هایی از این دست به ظاهر چیزهایی جداگانه به نظر می‌آیند که خصوصیات فردی خود را از قبیل حجم اندازه درجه گودی و نحوه گردش آب حفظ می‌کنند اما بررسی دقیق تر نشان می دهد که تعیین اینکه کجا گرداب تمام شده و رودخانه آغاز می شود، غیر ممکن است. -۴-

فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - گرداب کدامست و آب کدام؟
فیزیک کوانتوم در کنار توحید کاربردی - گرداب کدامست و آب کدام؟


بنابراین بوهم نمی خواهد بگوید که تفاوت میان چیزها بی‌معناست بلکه فقط می خواهد که ما مدام واقف باشیم که تقسیم کردن جنبه‌های مختلف جهان به چیزها، همواره کاری است انتزاعی یعنی نحوه ای است برای برجسته ساختن آن وجوه در ادراک ما از طریق اندیشیدن. جهت رفع این مشکل، بوهم به جای نامیدن "چیز" بر وجوه مختلف جهان، ترجیح می دهد آنها را "نیمه تمامیت های نسبتاً مستقل" بنامد. در واقع بوهم بر این باور بود که گرایشِ کمابیش‌فراگیر ما به پاره پاره کردن جهان و نادیده گرفتن همبستگی ماهوی همه چیز ها را می باید دلیل بسیاری از مشکلات ما دانست، نه تنها در حیطه علوم، که در زندگی و در جامعه نیز. برای مثال ما گمان می‌کنیم که می توان بخش های با ارزش کره زمین را کَند بی آنکه بر کل زمین تاثیر نهاد یا خیال می کنیم می توان بخش هایی از تن خود را مداوا کرد و کاری به کل بدن نداشت. ما بر این باوریم که می‌توان به انواع گوناگون مشکلات در جامعه از قبیل جنایت، فقر و اعتیاد به مواد مخدر پرداخت، بی آنکه کاری به مشکلات جامعه به طور کلی داشت و مثال های دیگر. بوهم در نوشته هایش با شور و شوقی خاص به این مبحث می‌پردازد که نحوه تکه تکه کردن جهان به بخش های مجزا، نه تنها راه به جایی نمی برد که ممکن است مایه انهدام خود ما شود

ماده، شکل زمختی از آگاهی ماست

او حتی در مقابل این نظریه فیزیکدانان که ذرات وجود ندارند مگر اینکه دیده شوند، می ایستد و می گوید نباید واقعیت را تکه‌پاره کنید و بگویید که یک چیز جداگانه یعنی آگاهی و چیز جداگانه دیگری یعنی ذره زیر اتمی وجود دارد که بر هم تاثیر متقابل میگذارند. به عبارت دیگر سخن گفتن از آگاهی و ماده به عنوان دو چیزی که بر هم اثر متقابل میگذارند بی معناست چرا که مشاهده گر، خود نیز با وسیله اندازه گیری، نتایج آزمایش، آزمایشگاه و نسیمی که خارج از آزمایشگاه می‌وزد، یکی شده است. به همین سان بوهم معتقد است که تقسیم کردن عالم به چیز های زنده و نازنده نیز بی‌معناست. ماده جاندار و بی جان به طور جدا ناپذیری در هم تافته اند و زندگی نیز تمامی عالم را سرتاسر فرا گرفته است. بوهم می گوید که حتی یک تکه سنگ نیز به نحوی خاص زنده است زیرا زندگی و هوش و ذکاوت، نه تنها در تمامی ماده حضور دارد که در انرژی فضا زمان بافت کل عالم و در هر چیز دیگری نیز که ما از جهان منتزع کرده و به خطا به عنوان چیزی جداگانه مد نظر قرار داده‌ایم، حضور دارد

این ایده که آگاهی و زندگی و به واقع همه چیزها، مجموعه‌ های در خود پوشیده‌ی سرتاسر عالمند، یک سویه شگفت انگیز دیگر نیز دارد و آن اینکه هر بخش از عالم، کل آن را در خود پوشانده است و این بدان معناست که اگر ما می‌دانستیم چگونه باید بدان دست یافت، می توانستیم برونِ کهکشان امرأة المسلسله یا آندرومدا را در ناخن شست دست چپمان پیدا کنیم و نیز می‌توانستیم کلئوپاترا را ببینیم که برای نخستین بار به دیدار قیصر می رود. زیرا در اصل، تمام گذشته و پیامدهای تمام آینده نیز در هر قلمروی کوچک زمان و فضا پوشانده شده است. هر سلول بدن ما به واقع تمام عالم کیهانی را در خود پوشانده است و همین در مورد هر برگ گیاه، هر قطره باران و هر ذره غبار نیز صادق است. -۵-

تایید "لا مکانی" در مکان آزمایشگاه!

بعدها در دهه 1980 فناوری به جای رسید که میشد آزمایش دو ذره ای را اجرا کرد. آلن اَسپکت و گروهش با حرارت دادن به اتم کلسیم بوسیله لیزر، بالاخره فوتونهای دوقلو را تولید کردند. بعد گذاشتند هر فوتون در مسیر مخالف از خلال 6 متر لوله و تعدادی فیلتر مخصوص به تجزیه کننده پلاریزاسیون برسد. البته این اتفاق، 30 میلیونیم ثانیه سریعتر از آنکه امواج بخواهند با سرعت نور از یکی برای دیگری خبر ببرند، رخ می داد. بنابراین آنها به دو کشف نایل آمده بودند، یکم اینکه همانطور که نظریه کوانتوم پیش‌بینی کرده بود هر فوتون قادر بود زاویه پولاریزاسیون خاص خود را مطابق با زاویه پلاریزاسیون فوتون دیگر تنظیم کند و دوم، این بدان معنا بود که یا حکم انیشتین مبنی بر فقدان هرگونه ارتباط سریعتر از نور، زیر پا گذاشته شده یا این دو فوتون از طریق لامکان به هم وصل شده بودند. از آنجا که اغلب فیزیکدان ها از ورود فرایندهای سریعتر از نور به ساحت فیزیک امتناع می کنند، آزمایش های اَسپکت معمولاً به عنوان دلیل قانع‌کننده‌ای جهت اثبات اینکه ارتباط میان این دو فوتون از نوع لامکانی است مورد توجه قرار می‌گیرد

واکنش جامعه فیزیک

جدا از شک و تردید هایی که هنوز هم در جامعه فیزیک نسبت به نظریه های بوهم وجود دارد، فیزیکدان هایی هستند که به ایده‌های او بسیار علاقمندند از جمله راجر پنروز از دانشگاه آکسفورد و خالق نظریه مدرن سیاه‌چاله‌ها یا برنارد دپانیه از دانشگاه پاریس که یکی از مراجع صلاحیت‌دار در باب بنیادهای نظری کوانتوم است و همچنین برایان جوزفسون از دانشگاه کمبریج و برنده جایزه نوبل ۱۹۷۳ در فیزیک. وی بر این باور است که 'نظم مستتر بوهم' شاید روزی به گنجاندن خدا در قلمروی علم راه بَرَد.

سخن از دوست خوشتر است

در مقالات توحید کاربردی با شعار "توحید من، یگانگی ما، تو خودمی" و جمله معروف "ما همه هیچیم، هرچه هست اوست" و عبارت بنیادین "یک من بیشتر نیست و اون خداونده"، سخنانی را دیده و خوانده ایم که مشابه اون رو اینک از زبان فیزیک دانان کوانتوم می شنویم، جز اینکه اسم اون کسی که باید بیاد تا این گفته‌ها کامل بشه، لااقل تا امروز نیاوردن. مقاله حاضر، تقریبا بدون دستکاری از فصل دوم کتاب "جهان هولوگرافیک" نوشته مایکل تالبوت گرفته شده است. برای دانستن بیشتر درباره توحید کاربردی، زنجیره مقالات همین نویسنده در ویرگول رو دنبال کنید یا به اینستاگرام نویسنده سر بزنید.


منابع

-۱- به انگلیسی: interconnectedness. اگه در اینترنت جستجو کردید، دقت کنید که کمتر کسی در کل دنیا، مفهوم "همبستگی ماهوی" رو به درستی درک می‌کنه. آفرینش مثل قطعات پازل نیست، مثل شبکه ای از رایانه ها نیست. باید به عبارت inter بیشتر دقت کنیم. در کل، جملات خود بوهم خیلی جالبتره.

-۲- دو قرن پیش تر، حکیم ملاصدرا در ضمن بیان نظریه فلسفی حرکت جوهری به این نکته پرداخته بود که چهارگانه مکان-زمان-ماده-حرکت، همزاد هستند! کسی که در مجامع روشنفکری و حوزوی ما کمابیش مورد بی مهری قرار گرفته اما آینده‌ی پذیرایِ مهدی، بیش از پیش مال اوست.

-۳- چقدر به این عبارت که "ما همه هیچیم، هرچه هست، اوست" نزدیکه. جهان تماما جلوه های مختلف و متنوعی از خداونده. شخص دومی وجود نداره.

-۴- چقدر به این گفته که "نسبت خلق به خالق، شبیه نسبت موج به دریاست" نزدیکه.

-۵- و تحسبُ اَنَّک جرمٌ صغير - و فيك انطَوي العالَمُ الاكبرُ... منسوب به مولا علی علیه السلام

فیزیک کوانتومتوحیدوحدت وجودهمبستگی
عاشقِ تفکرِ "توحید من، یگانگی ما، تو خودمی"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید