در خواب، پادشاه زیبا و قدرتمندی رو دیدم. همینطور که محو تماشاش بودم پرسیدم: تو کی هستی؟ چقدر دلپذیری! واقعا همه چیز تمامی!گفت: منو نمیشناسی؟ گفتم: از لباس و ظاهرت حس میکنم که باید شاه خوبان، خسرو شیرین دهنان، مهدی موعود باشی
بدون اینکه حرفمو رد بکنه گفت: من خودتم!
دقیق که نگاه کردم دیدم چقدر چهرهم بهش شبیهه... انگار خودم هستم که صدها برابر جذابتر و داناتر، و بمراتب تواناتر شدهم ... در اثنای خواب حس کردم بعد از چند صدسال زندگیِ خوب، میتونم اونجوری بشم؛ نورانی و پرتوان!
میگن خواب، روش خوبی برای نشون دادن حقیقت نیست. اما نه خواب هایی که رویای صادق هستن و مبنای علمی دارن.
اگه میخوای بالا و بالاتر بری تا بی نهایت، چه در صورت و چه در سیرت (یعنی چه جسمی و دنیوی و چه در معنویات و درک و شعور)، مثل پیامبرمون باش؛ هروقت که خداوند، درجهای به او میداد میگفت خدایا این متعلق به توئه، من هیچم. -۳-
مثل فاطمهمون باش که با اون دعاهای همیشهمُستَجابش، چیزای خوب رو برای بقیه میخواست و البته خدا هم بخاطر این درک یگانگی، بهترش رو به او میداد.
اگر چیزی بهت داد، حواست باشه نگی مال من، نگی من بودم که بدست آوردم، نگی من بودم که اول شدم، من بودم، من، من، من... این منِ نجس رو رها کن. شنیدی میگن پرهیزکار و باتقوا باش؟ تقوا و پارسایی یعنی اینکه هرکاری میتونی بکنی بکن که 'من' نشی.
در نوشته های دیگه، راههای زیادی رو گفتهن مثل اینکه: به خودتون فشار بیارید و برای شخصی که بهش حسادت میکنید، دعا کنید یا بهش افتخار کنید (=مبارزه با نفس). قدر خودتون رو بدونید و شکرگزار باشید. با افراد مثبت اندیش وقتتون رو بگذرونید. با ندارها وقت بگذرونید. به پُزها در فضای مجازی نگاه نکنید. بدونید که اونها هم عیبهایی دارن که نمی دونید. شما هم برنامهریزی کنید و به اون چیزها برسید. اعتماد به نفس داشته باشید. و و و ...
هرچند اینها راههای خوبیه اما ازتون میخوام کاری رو بکنید که ریشه حسادت رو بخشکونید نه سرشاخه هاش رو. و اون کار، فقط پرورش تفکر صحیح و رشدکردنِ فکر توحیدی ماست. تو اگه داری حسادت می کنی، داری به خودت حسودی می کنی! اگه نگاهی رو که در این مقاله دربارهش صحبت شد، مرتب با خودمون تکرار کنیم، خیلی سریع از دست این حالِ مزخرفِ جاهلانه و کُشنده نجات پیدا میکنیم. تضمینی! فقط کافیه یک روز امتحانش کنید! :-) این از معجزات تفکر "توحیدِ من، یگانگی ما، تو خودمی" هست.
۱. این نوع نگاه خیلی عالیه ولی با حرف مردم چه کار کنم؟ این چیزا اصلا توی کَت مردم نمیره!
آره. قریب به اتفاق مردم، یگانگی رو نمیفهمن. اما ما که میفهمیم. وقتی توحیدِ من (= یگانگی ما) خوب برات جا افتاد، دیگه کار خودت رو میکنی و به سرعت به موفقیت های لازم میرسی (و البته یادت باشه! وقتی موفق شدی، هشدار بالا رو فراموش نکنی، مال تو نیست. مال خداست. و باید بدونی که نزد خداوند، بینهایت موفقیت وجود داره، نکنه به این چیزای کوچیک بسنده کنی. این سطحِ فکر تو و در واقع سطحِ خداشناسی تو رو میرسونه)
۲. یک روحانی تو منبر میگفت: آدم حسود با خدا و اراده خدا سرِ جنگ داره! منظورش این بود که به این وضع راضی باشید.
آره. درست گفته. انسان موحد، همه چیز رو از خدا میدونه. و همه چیز رو خیر میبینه. و همه چیز رو برای تادیب ما، هرکسی رو به طریقی و به حکمتی تادیب میکنه. خدا گاهی عطا میکنه تا شکرگزاری فرد رو ببینه (یعنی ببینه فرد میگه از خدا بود یا از خودم). گاهی عطا میکنه چون فرد شایسته داشتنشه. گاهی عطا میکنه چون اطرافیان اون فرد به اون چیز نیاز دارن. گاهی عطا میکنه چون میخواد رفتار بقیه افراد رو در قبال اون بخشش بسنجه...
از طرف دیگه، گاهی پس میگیره چون فرد ناسپاسی کرده (یعنی گفته مال من). گاهی پس میگیره تا به بقیه نشون بده این بنده من در نداری هم سپاسگزاره و بخاطر این چیزا نیست که با من دوسته. گاهی پس میگیره تا به فرد یاد بده که این چیزا مهم نیست، منو دریاب. و بهش ظرفیت بالاتر و موفقیت های بیشتر رو نشون بده...
و صدها حکمت دیگه که هیچکدومش به این معنا نیست که با اون خوبم و بهش میدم ولی با تو خوب نیستم و بهت نمیدم. چون براساس تفکر توحید و یگانگی، ما همه ازوییم و مال اوییم -۴- روزی به فیلسوفی دلسوز گفتم: ممکنه خدا با کسی مشکل داشته باشه؟ بیدرنگ گفت: "خدا با خودش مشکل نداره." و این گفته نزد او دو/۲ معنا داشت: یکیش اینکه همه ما خودشیم و با هیچکدوممون مشکل نداره. دومیش اینکه هرکی تصور کنه از خدا نیست یا مال خدا نیست یا یک شخصِ مستقل از خداست، خدا باهاش مشکل داره.
۳. پس منظورت اینه که به مردم و داشتههاشون بی توجه باشم و کار خودمو بکنم؟
نمیگم آره. بستگی داره. اگه نزد کسی، خیر و خوبی و نعمتی رو دیدی، بدان که اون نعمت دنیوی یا اخلاقی هم از خداست. اگر دیدی اون فرد، سپاسگزار خداست، بهش رو بیار. سعی کن خالصانه و بیچشمداشت، کمکش کنی که رشد کنه. مطمئن باش اگه کمکش کردی، خدا یکهو و بشدت تو رو هم میکشه بالا. و مطمئن باش اگه کمک نکردی بدجور از نظر خدا میوفتی. هرچه اون فرد سپاسگزارتر و باخداتر باشه، نزدیک شدنِ تو به او یا کنارهگیریِ تو از او، اثرات شدیدتری در زندگیت داره. این نکته تقدیم به اهل ایمان، خصوصا اونایی که بیشتر به دینداری معروف شدهن. امامان دانا و مهربان ما بخاطر نفهمیدن 'یگانگی ما' و همین حسادت ها و کنارهگیری های اهل دیانت بود که سالها از میدان به در شده بودن و الآن هم غیبت کبری با همه بدبختیاش ادامه داره.
نظراتتون رو بگید و بحث رو بارورتر کنید.
منابع:
-۱- او اوّله (در هر رقابتی) و او آخره (بعد از مردنِ همه) و او پیداست (در هر منظرهای) و اوست پنهان (در لایههای پنهان جهان) - هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن، حدید۳
-۲- امام سجاد(ع) فرمود: «خداوند متعال از اقوام ژرفاندیش آخرالزمان آگاهی داشت و برای شناساندن و معرفی خودش به آنها، نخست سوره توحید و بعد از آن شش آیه اول سوره حدید را فرستاد که هرکسی فراتر از این درباره توحید بگوید هلاک میشود»
-۳- خداوند به پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وحي فرمود كه: «اِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيم» اي رسول من، تو در خلق و خوي عظيمي هستي. پيامبر بدون آن كه يك لحظه به خود بنگرند عرضه داشتند: «رَبَّانِي رَبّي اَرْبَعيِنَ سَنَةٍ ثُمَّ قَال اِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيم»؛ پروردگار من، چهل سال مرا تربيت کرده است، حالا مي فرمايد تو در خلق عظيم هستي، و نيز فرمودند: «اَدَّبَنِي رَبّي فَاَحْسَنَ تَأديبي». پروردگارم مرا تربيت کرد، پس چه نيکو تربيت کرد. در واقع حضرت دارند مي گويند در راستاي رسيدن به خُلق عظيم، من هيچي نيستم!
-۴- انّا للّه و انّا الیه راجعون