به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
من قاسم قربانی هستم و اینجا پادکست شهرنامه است.
معمولاً وقتی سخن از احیای زبان فارسی به میان میآید، نام بزرگانی چون فردوسی و سعدی به ذهن متبادر میشود که البته این امر چندان هم بیراه نیست. فردوسی با زنده کردن بسیاری از واژگان و همچنین فرهنگ مردم ایران، نقش بیمانندی در پاسداری از زبان فارسی دارد. سعدی نیز با زبان روان، شیرین و شگفتانگیز خود در جا افتادن دستور زبان فارسی اهمیت ویژهای دارد.
اما یک نام وجود دارد که کمتر به عنوان احیاگر زبان فارسی یاد میشود. این بدان معنا نیست که ما او را نمیشناسیم؛ بلکه او شخصیتی بسیار معروف است و نه تنها در ایران، بلکه در سرتاسر جهان شناخته شده است. این شخصیت کسی نیست جز ابن سینا. شاید تعجب شما برانگیخته شده باشد که ابن سینا چه ارتباطی به احیای زبان فارسی دارد. اگر میخواهید از نقش مهم ابن سینا در این زمینه بیشتر بدانید، تا پایان این قسمت با ما همراه باشید.
زبان یکی از مهمترین عناصر فرهنگ یک ملت است و تأثیر جدی بر ساخت آن ملت دارد. هر جا که یک زبان قدرتمندتر باشد و امکانات بیشتری داشته باشد، فرهنگ یکپارچهتر و ملتی به هم پیوستهتر میتواند شکل بگیرد. این امر به ملتها کمک میکند تا بهتر خود را روایت کنند و به نسلهای بعدی انتقال دهند و همچنین میتواند فرهنگ خود را گسترش داده و به ملتهای دیگر معرفی کند.
یکی از پایههای قدرت یک زبان، قوی بودن زبان عامه مردم است. زبان عامه مردم بیش از همه چیز در ادبیات تجلی دارد. ادبیات نقطه اوج هنری زبان عامه مردم است. به همین دلیل، آثاری چون شاهنامه فردوسی، منظومههای عاشقانه نظامی، حکایتهای اخلاقی گلستان و بوستان سعدی، شعرهای پرشور عاشقانه عطار و مولانا، و دیوان عظیم حافظ میتوانند در بین عامه مردم موجب رونق حفظ یا احیای زبان شوند. هرچه آثار ادبی یک زبان قویتر باشند، طبیعی است که آن زبان آسیبپذیری کمتری دارد و بهتر میتواند خود را حفظ کند.
زبان فارسی با داشتن چنین آثار ادبی غنی، از نظر قوت ادبیات میتواند با هر زبان دیگری در دنیا رقابت کند. البته نباید از نقش شاعران نوگرایی چون نیما، اخوان، سهراب سپهری، حسین منزوی و قیصر امینپور غافل شد که کمک کردند تا ما بتوانیم با این زبان مرتبط باشیم.
اما قدرت یک زبان محدود به ادبیات نیست؛ بلکه در کنار آن، زبان دانش و علم نیز نقش بسیار مهمی در گسترش و قدرت یک زبان ایفا میکند. این زبان بیشتر مخصوص دانشمندان و پژوهشگران است. به ویژه در دنیای امروز که علم اهمیت زیادی پیدا کرده است. اگر زبان انگلیسی امروز قدرتمندترین زبان جهان است، یکی از دلایل مهم آن تبدیل شدن به زبان بینالمللی دانش است. به عنوان مثال، اگر بخواهید حتی در دانشگاه تهران دکترا بگیرید، باید زبان انگلیسی شما در حد قابل قبولی باشد تا بتوانید به منابع علمی معتبر دسترسی داشته باشید و از قافله علم و دانش عقب نمانید.
بسیاری از افرادی که به یادگیری زبان انگلیسی میپردازند، هدفشان مطالعه آثار ادبی یا نویسندگان مشهور نیست؛ بلکه میخواهند از دانش روز در زمینههای مختلف عقب نمانند و کارشان به مترجمها خلاصه نشود. اینجاست که متوجه میشویم تا یک زبانی تبدیل به زبان دانش نشود، هنوز جای کار دارد.
در این راستا، ما نیازمند شخصیتهایی هستیم که اهل دنیای دانش باشند؛ بنابراین سر و کله بزرگترین دانشمند تاریخمان یعنی ابن سینا پیدا میشود. حالا بیایید درباره کار مهم او برای پاسداری و تقویت زبان فارسی صحبت کنیم.
برای اینکه متوجه کار بزرگی که ابن سینا انجام داده بشویم، باید قصه خود را از مدتها قبل از دوران او آغاز کنیم:
واقعیت تلخی که وجود دارد این است که ایرانیان پیش از اسلام، با وجود مهارتها و دانشهای فنی بالایی که داشتند، چندان در نوشتن و مکتوب کردن این مهارتها و دانشها جدی نبودند. به همین دلیل، نتوانستند با ملتهای پیشرفتهای مانند یونانیها، هندیها و مصریها که در واقع استادان دانشهای نظری بودند، مشارکت چندانی داشته باشند و آثار علمی بزرگی از ایران پیش از اسلام به جا نمانده است.
اینکه علت این موضوع چیست و چرا ایرانیها به جای فرهنگ مکتوب، بیشتر به فرهنگ شفاهی توجه داشتند، خود یک موضوع جدی است که باید روزی دربارهاش پادکستی بسازیم. البته باید بگوییم که ایرانیها آثار مکتوبی در زمینههای دینی، اخلاقی و بهویژه حکمت عملی دارند که نشاندهنده عمق تفکر و اندیشه آنهاست. با این حال، عدم ماندگاری آثار مکتوب از آن دوران یک مشکل اساسی است که باعث شده زبانهای باستانی ایرانی نتوانند به عنوان زبان اصلی دانش شناخته شوند.
در حالی که به زبان یونانی صدها متن مهم در حوزههای مختلف به جا مانده است، این مسئله باعث شده که زبان یونانی در دورانی که تمدن ایرانی در اوج خود بود، به زبان اصلی دانش تبدیل شود. بنابراین، هر کسی که میخواست به مقام صاحبنظری در علوم دست یابد، باید زبان یونانی را یاد میگرفت.
به هر دلیلی، زبانهای مورد استفاده ایرانیان در دوران پیش از اسلام این قابلیت را پیدا نکردند که به زبان دانش تبدیل شوند. همین مسئله باعث شد که کتابت و الفبای این زبانها پیشرفت چندانی نداشته باشد و ضعفهایی که انواع کتابت پیش از اسلام داشتند، موجب شد که بعدها کتابت و رسمالخط عربی کاملاً جای آنها را بگیرد. البته چگونگی این اتفاق و مزیتهای کتابت عربی نیز موضوع دیگری است که باید در جای خود بررسی شود.
اجمالاً باید یادآوری کنیم که قرآن کریم باعث پیشرفت چشمگیری در شیوههای کتابت عربی شد و اهمیت آن بین مسلمانان سبب گردید که کتابت عربی مسیر چند هزار ساله را در عرض چند صد سال طی کند. مسائل دیگری نیز وجود دارد که باید در جای خود مورد توجه قرار گیرد.
برخلاف طرز نوشتار فارسی که کاملاً به وسیله رسمالخط عربی کنار زده شد، زبان فارسی ریشههای بسیار استوار و محکمی در بین عامه مردم داشت و به همین دلیل از بین نرفت. در طول یک فرایند چند صد ساله تغییر و ترکیب، زبانهای ایرانیان پیش از اسلام به زبانی تبدیل شد که امروز به آن زبان فارسی میگوییم؛ زبانی که تقریباً همان زبانی است که فردوسی و پیش از او رودکی و بعد از او سعدی و دیگر شاعران بزرگ برای ما به یادگار گذاشتهاند.
حالا بیایید به ابن سینا، شخصیت اصلی این برنامه یعنی ابن سینا بپردازیم. ابن سینا در نقطه اوج تمدن تازه شکوفا شده ایرانی اسلامی پا به عرصه وجود گذاشت. متأسفانه همیشه نقطه اوج، آغاز نقطه فرود و انحطاط هم هست. زمانه ابن سینا، همزمان با فردوسی، دورانی بسیار پرآشوب و خطیر بود. به همین دلیل، این دانشمند بزرگ هرگز نتوانست مدت زیادی در یک جا آرام بگیرد و دائماً از این شهر به آن شهر و از این حکومت به آن حکومت سفر کرد تا بتواند دانش خود را افزایش دهد و فعالیتهای علمی داشته باشد.
بسیاری از کتابهای ابن سینا در همین مسافرتها و در میان جنگها و تحت تعقیب و گریزها نوشته شدند. واقعاً جا دارد حسرت بخوریم که اگر یک نابغه مانند ابن سینا سالها در آرامش زندگی میکرد، چه دستاوردهای عظیمی میتوانست داشته باشد.
در دوران زندگی ابن سینا (قرنهای چهار و پنج هجری)، زبان رسمی دانش زبان عربی بود و هر کسی که میخواست دانش فرا بگیرد، باید آموزش عربی میدید. همچنین اگر دانشمندی میخواست کتابی بنویسد، آن را به زبان عربی نگارش میکرد. ابن سینا نیز از این قاعده مستثنی نبود و بیشتر آثار مهمش مانند «شفا»، «قانون»، «اشارات و تنبیهات» و «نجات» به زبان عربی نوشته شدهاند.
البته باید گفت که عربی ابن سینا چندان درست و متقن نیست و بیشتر حالتی شبیه فارسی الف و لام دارد. این نکته را میتوان به ابن سینا تخفیف داد؛ چراکه با وجود همه دانشهایی که داشته، ظاهراً در زبان عربی مهارت بالایی نداشته است. اما با این حال، حال و هوای استاندارد و رایج محیطهای علمی آن روزگار ایجاب میکرد که از زبان عربی استفاده شود.
تا اینکه ابن سینا تصمیم میگیرد معادله را عوض کند و با نگارش یک اثر علمی بزرگ به زبان فارسی، گامی نوین بردارد. او در آن روزگار در اصفهان زندگی میکرد و تحت حمایتهای علاءالدین کاکویه، حاکم اصفهان، روزگار آرامی داشت. به همین دلیل اوج فعالیتهای علمی ابن سینا مربوط به همین دوران است.
(ابن سینا در اصفهان یک مدرسه داشت. مدرسه ابن سینا در خیابان ابن سینا اصفهان قرار دارد، اما متأسفانه در طول زمان از آن غفلت شده و حال و روز مناسبی ندارد. جالب است بدانید که برخی از مردم اصفهان معتقدند قبر اصلی ابن سینا همین جا در اصفهان است).
ابن سینا تصمیم میگیرد یک دانشنامه به زبان فارسی بنویسد و این کار را به افتخار علاءالدین کاکویه، حاکم اصفهان که امکانات لازم را برای نگارش این دانشنامه فراهم کرده بود، انجام میدهد. این دانشنامه به نام "دانشنامه علایی" نامگذاری شده و شامل بیشتر علوم روزگار خود است. این اثر در سه حوزه اصلی نگارش یافته است: دانش زیرین (که امروز به آن فیزیک میگوییم)، دانش ترازو (منطق) و دانش برین (فلسفه و الهیات).
برای اینکه یک زبان بتواند به زبان دانش تبدیل شود، باید ساختار دستوری مناسبی داشته باشد و از ابهام و چندپهلویی به دور باشد. همچنین، قدرت واژهسازی بالایی نیز باید داشته باشد. ابن سینا در کتاب ارزشمند خود، یعنی دانشنامه علایی، نشان میدهد که زبان فارسی در هر دو جهت، زبان بسیار مناسبی برای بیان مطالب علمی است.
امروزه با پیشرفت مطالعات زبانشناسی، امکان مقایسه زبانهای مختلف وجود دارد و ما میدانیم که زبان فارسی در زمینه قدرت واژهسازی یکی از قویترین زبانهاست. برای روشنتر شدن این مسئله، میتوانیم مقایسهای بین زبان فارسی و زبان عربی در قدرت ساخت واژههای جدید انجام دهیم.
فرض کنیم که به سالهای گذشته سفر کردهایم و وسیلهای اختراع شده که آب را سرد میکند. واژههای زبان عربی معمولاً ریشههایی سهحرفی دارند. برای پیدا کردن واژه مناسب برای این اختراع در زبان عربی، باید به دنبال ریشه سهحرفی مرتبط با "سرد کردن" بگردیم. مثلاً میتوانیم از ریشه "برد" برای سرما استفاده کنیم. سپس این ریشه را در قالبهای صرفی مانند اسم فاعل قرار میدهیم و واژه "مبرد" را میسازیم که به معنای "سردکننده" است. اما مشکل اینجاست که ریشههای زبان عربی محدودند و احتمالاً این واژه قبلاً برای چیز دیگری استفاده شده است. به همین دلیل، وقتی میگوییم "این مبرد را روشن کن"، مشخص نیست که منظور آبسردکن است یا کولر یا یخچال.
اما حالا بیایید ببینیم در زبان فارسی برای این اختراع جدید چه واژهای میتوانیم استفاده کنیم. در زبان فارسی سه امکان گسترده برای ساختن واژههای جدید وجود دارد:
1. استفاده از پیشوندها و پسوندها، مانند کاری که در کلمه "دانشمند" انجام دادهایم.
2. چسباندن اسمها به همدیگر، امکانی که در زبان عربی تقریباً وجود ندارد.
3. ترکیب اسم و بن مضارع، که برای اختراعات و مسائل جدید بسیار مفید است.
برای مثال، میتوانیم از ترکیب «آب»، "سرد" و بن مضارع «کن» کلمه "آبسردکن" را بسازیم که واژهای بسیار مناسب برای این اختراع است. همچنین، میتوانیم با استفاده از روشهای دیگر، مانند ترکیب کلمات، واژههایی مانند "دستکش"، "خودرو" یا "آهنربا" بسازیم.
ابن سینا در دانشنامه علایی نیز قدرت زبان فارسی را در ساختن واژهها نشان میدهد و معادلهای خوبی برای بیان اصطلاحات علمی و مطالب دقیق ارائه میکند. او همچنین نشان میدهد که دستور زبان فارسی چقدر روان و شیوا میتواند مطالب علمی را بیان کند. نکته قابل توجه در بیان پارسی ابن سینا آن است که او در سرهنویسی افراط نمیکند و هرجایی که واژگان عربی پذیرفته شده در میان فارسی زبانان، گویاتر است از آن واژگان بهره میبرد. مثلا وی از همان واژه های «کلی»، «جزیی» و مانند آن که در زبان فارسی جاافتاده اند و بیگانه محسوب نمیشوند استفاده میکند.
برای اینکه ببینیم ابن سینا چگونه قوت دستور زبانی زبان فارسی را نشان داده است، بخشی از منطق دانشنامه علایی را با هم میخوانیم. در این بخش، ابن سینا میخواهد بگوید که در یک تعریف چهار نوع خطا ممکن است اتفاق بیفتد و این چهار خطا را معرفی میکند:
«و باید که اندر حد و رسم (حد و رسم انواع تعریف هستند) چهار گونه خطا نیوفتد که هر چهار اندريك معنى افتد: اما آن معنی است که باید که هر چیزی که ناشناخته بود و خواهی که شناخته کنی به چیزی کنی که از وی شناخته تر بود. و الا آن را هیچ فائده نبود .
و اما آن چهار معنی خطا که ازین معنی شکافند : یکی آنست ـ که چیز را هم بخود شناسانند. چنان که اندر زمان ، گویند که: «زمان مدت جنبش است»؛ و مدت و زمان يك چیز بود. و آنکس را که حد زمان مشکل بود ، هم او را حد مدت مشکل. پرسیدن وی که زمان چیست؟ پرسیدن وی بود ، که مدت چیست ؟
و دیگر آنست که چیزی را بچیزی شناسانند که آن چیز هم چون وی بود، بپوشیدگی و پیدائی ؛ چنان که گویند که سیاهی آن گونه است که ضد سپیدی است. و این اولیتر نیست از آن که گویند که سپیدی آن گونه است که ضد سیاهی است؛ که سیاهی و سپیدی به یك جایگاه اند اندر پوشیدگی و پیدائی . و سوم آنست که چیزی را بچیزی از وی پوشیده تر شناسانند ، چنان که گویند اندرحد آتش - که وی آن جسم است که به نفس ماند و نفس بسیار پوشیده تر است از آتش .
و چهارم آنست که چیزی را بشناسند به آن چیز که به وی شود، چنان که گویند: اندر حد آفتاب که آفتاب آن ستاره است که به روز بر آید. پس آفتاب را به روزشناسانند؛ و نشاید که کسی روز را بشناسد، الا به آفتاب زیرا که به حقیقت روز آن زمان بود که آفتاب اندر وی بر آمده بود . پس چون آفتاب مشکل بود، روز مشکل بود ، بلکه مشکل تر بود . این چهار شرط سخت مهم است اندرحد و رسم کردن، ناغلط نیوفتد».
متن دانشنامه علایی از نظر واژگان و دستور زبان بسیار شیوا و روان است. ابن سینا با استفاده از زبان فارسی در این اثر، به دانشمندان دیگر انگیزه میدهد تا به تدریج از زبان فارسی به عنوان زبان علم استفاده کنند و بدین ترتیب، زبان فارسی رفتهرفته جایگاه خود را در عرصه دانش باز کند.
ابن سینا را میتوان در کنار فردوسی به عنوان احیاگران زبان فارسی مطرح کرد؛ یکی در حوزه ادبیات و فرهنگ عامه و دیگری در حوزه علم و دانش.
این برنامه تلاش کوچکی بود برای پاسداشت زبان فارسی و گرامیداشت یکی از پاسداران و احیاگران این زبان یعنی ابن سینا. در زمانهای زندگی میکنیم که زبان فارسی بیش از هر زمان دیگری نیازمند پاسداری و نگهبانی است. هرچند در طول تاریخ آثار مکتوب علمی، ادبی و هنری به زبان فارسی بسیار زیاد بوده، اما هماکنون نیز این زبان به شدت تحت تأثیر زبانهای بیگانه مثل زبان انگلیسی و فرهنگهای قومگرایانه قرار دارد.
ما میتوانیم پاسداران این زبان کهن و فرهنگ همیشه نو باشیم. بنابراین، بیایید به قدر وسع خود در این مسیر تلاش کنیم.
این متن را با خواندن بخشهایی از دانشنامه علایی به پایان می بریم:
«و رستگاری مردم به پاکی جان است ، و پاکی جان به صورت بستن هستی هاست اندر وی ، و به دور بودن از آلایش طبیعت ، و راه بدین هر دو به دانش است ، و هر دانشی که به تراز و سخته نبود یقین نبود، پس
به حقیقت دانش نبود، پس چاره نیست از آموختن علم منطق . و این علمهای پیشینگان را خاصیت آنست که آموزنده وی به اوّل کار نداند که فایده چیست اندر آنچه همی آموزد ، پس به آخر به یکبار بداند و به فایده آن اندر رسد . و بغرض وی . پس باید که خواننده این کتاب را دل تنگ نشود به شنیدن چیزهایی که زود فایده را ننماید...»
این ویژهبرنامه درباره ابن سینا و اعتلای زبان فارسی بود. ما را دنبال کنید و خدا یار و نگهدار شما باشد.