شهرزاد قصهگو·۱۶ روز پیششب هشتصدم یا چی فکر میکردیم، چی شدبرگشتم گرند کنیون. تو کمتر از چهار ماه که واسه زیارت اومده بودم اینجا. این بار بدون دوسپسر. تو پارکینگ همینجا، تصمیم جدایی ازش رو گرفتم.بر…
شهرزاد قصهگو·۱ ماه پیششب هفتصد و نود و نهم یا میدون سانتافهمادر فلفلی رو آوردم سانتافه. نیومکزیکو.خوشگل من عاشق سفره. هرچند حضور توی امریکا خودش سفره، ولی سفر تو سفر میخواست و ما هم یه مادر که بیشت…
شهرزاد قصهگو·۱ ماه پیششب هفتصد و نود و هشت یا عید تهرانمامان را آوردم گردش. رانندگی وسط کوهستان. ساندویچ رستبیف خریدم و براونی و قهوه.آصف گوش دادیم و منصور و بلککتس. از مامان بزرگم گفتیم، تا ر…
شهرزاد قصهگو·۱ ماه پیششب هفتصد و نود وهفت یا عیدسالی که گذشت، اولین سال تمام همرم بود که هفت سین نداشت. از تمام نوروز برایم لالهی زرد ماند.سالی که گذشت، پر از تنهایی غلیظ بود، نیمی. نیمی…
شهرزاد قصهگو·۳ ماه پیششب هفتصد و نود و شیش یا سلبریتیناخونهام رو بین موهام میچرخوندم. یکشنبه روز رسیدگی به خویش است. پوست و مو و ابرو. لباس شستن و آشغال بیرون بردن و کمی بیشتر خوابیدن.مدرسهه…
شهرزاد قصهگو·۴ ماه پیششب هفتصد و نود و پنج یا شیش سالشش سال و ده روز است آمریکام.شش سال و ده روز است ایران نیستم.دیشب برای مامان از رویاهام گفتم.از چیزهایی که یاد گرفتم و چیزهایی که میخواهم ب…
شهرزاد قصهگو·۴ ماه پیششب هفتصد و نود و چهار یا یه سفر جادهای طولانیچند ماهی است با دوستپسر خارجی میگردیم و نهایتن وقتی کار رسید به عروسی همکارم در وگاس، گفتمش پایهای با هم بریم؟اول قل خوردیم جنوب و بعد…
شهرزاد قصهگو·۴ ماه پیششب هفتصد و نود و سه یا صد سال اولمادر اینجاست و عشق اینجاست و استامبولی.طفل که بودم، چهار پنج ساله. خونهی بابابزرگم از طرف پدری. آقا جان. محسن خان. همواره عمه عموها از چها…
شهرزاد قصهگو·۵ ماه پیششب هفتصد و نود و دو یا جمعبندی۲۰۸ شب مونده بیبی. تا تموم شدن این هزار و یک شب.فیلمام نصفهاست. با سریالم روپایی میزنم.ورزش میکنم. پنیر زیاد میخورم و تخممرغ.ماه زیبا…
شهرزاد قصهگو·۶ ماه پیششب هفتصد و نود و یک یا ستارهی دنبالهدارعکس مال سه هفته پیش است.این امروز است و دهان و اخلاق و روح چاهی چاهانه.راستش، از اون روزهایی بزنم زیر کیون این زندگی بودم. ایمیلی که از ریی…