بدعادت شدم به کامنتهایتان. چشمانتظار اسمهایتان بودم. مثل بازی مافیا که یه دور میزنیم همه اتهام میزنن، بعد میریم شب بعدی. ننوشتید. من ادامه میدهم.
سلام از شب ۷۱۳ و یه لبخند پهن و دل شاد. دوستانم آمدند مهمانی ایالت من. روی کاناپه تختشو درازکشم.
رفتیم رستوران ایرانی. عشق کردیم.
فردا شب هالووین است و میرویم با تیپ فالگیر مهمانی دپارتمان ژیگولو اینها.
بیخبرتان نمیگذارم.