چطور در دنیای مدرن آزادی مالی و فراغت بال در کنار هم برای افراد بیشتری امکان پذیر شده است؟
در زندگی امروز خیلی از افراد در شرکتها استخدام میشوند و به ازای هشت ساعت کار در روز حقوق مشخص ماهانه دریافت میکنند. و یا مغازه و محل کسبی دارند که هر روز به آنجا میروند و اجناسی را به دیگران میفروشند. به تازگی برخی هم به سبک کاری فریلنسری روی آوردند. که دیگر لازم نیست جایی استخدام شوند و خودشان از کارفرماهای مختلف پروژه میگیرند و به ازای انجام هر پروژه دستمزدی دریافت میکنند.
هر سه این گروهی که به آنها اشاره کردم، رابطه خطی بین درآمد و زمانی که به کار اختصاص میدهند ساختهاند. به این معنا که اگر روزی هشت ساعت کار کنند درآمد مشخصی دارند، اگر کمتر کار کنند این درامد کمتر میشود و از یک سقفی درآمدشان بالاتر نخواهد رفت.
این مدل از زندگی شغلی و حرفهای برای همه ما آشنا و طبیعی است. اما، برخی دیگر هم هستند و همیشه بودند که این رابطه خطی را بین درآمد و ساعتهای کاری نداشتند. برای مثال ملاکهایی که از اجاره زمین و خانه کسب درآمد میکنند و یا سرمایه دارهایی که روی کسبوکارهای مختلفی سرمایه گذاری کردند و بدون اینکه روزی هشت ساعت کار کنند درآمد بالایی دارند. یا از سمت دیگر نویسندهها، مخترعین و آرتیستهایی که با نوشتن یک کتاب یا خلق یک اثر هنری و یا اختراع یک تکنولوژی توانستند برای تمام عمرشان پول بسازند. که البته همیشه این معنا از خلق کردن در اختیار عده محدودی از بوده است.
خیلی از مردم دنیا آرزو دارند تا مثل این دسته آخر باشند. که کمتر کار کنند و بیشتر درآمد داشته باشند. تا به امروز این کار میسر نبود مگر آنکه شما خوش شانس بودید و در خانوادهای ثروتمند به دنیا میآمدید و یا به هر طریقی یک سرمایه هنگفت در اختیارتان قرار داشت.
اما حرف امروز من این است که این سبک زندگی جذاب دیگر منحصر به سرمایه داران و خواص نیست. امروز شما میتوانید انتخاب کنید که ساعتهای روزتان را در ازای دستمزد نفروشید.
خلق کردن به جای کار کردن
ما زمانی میتوانیم رابطه غیر خطی بین درآمد و ساعات کاریمان ایجاد کنیم که به جای آنکه کار کنیم، خلق کنیم. خلق کردن به این معنا که چیزی را یک بار بسازیم و بارها به گروهی از آدمها که برایشان آن محصول ارزشمند است بفروشیم. ما نیاز داریم که محصول بسازیم.
در روزگار قدیم منظور از محصول یک جسم فیزیکی بود که حالا یا به صورت دستساز و یا به صورت کارخانهای تولید میشد.
امروز هرچیزی میتواند محصول باشد. حتی خود شما. درواقع یکی از دلایلی که میگوییم در دنیای امروز میتوانید بدون داشتن سرمایه، محصول داشته باشید این است که محصول خود شما میتوانید باشید.
لنی هفت سال به عنوان مدیر رشد در شرکت ایربیاندبی کار میکرد. شرکتی که آدمهای زیادی برایش سر و دست میشکنند تا انجا استخدام شوند. لنی سال گذشته تصمیم گرفت که از شغلش استعفا دهد و تجربیات و دانشش را در قالب بلاگ پست بنویسد. او یک خبرنامه آنلاین راه انداخت و چند ماهی رو شروع به نوشتن کرد. نوشتههایش مورد استقبال زیادی قرار گرفت و حالا شش ماه است که برای دسترسی به نوشتههای او مخاطبینش لازم است هزینه عضویت ماهانه ۱۵ دلار پرداخت کنند. حالا لنی بیش از ۷ هزار دلار در ماه درآمد دارد. بیشتر از شغل قبلیاش.
و جالب اینجاست که لنی میتواند با افزایش تعداد مخاطبینش به صورت تصاعدی درآمدش را افزایش دهد و با فراغ بال ناشی از این درآمد، وقتش را صرف نوشتن بلاگپستهای عمیقتر و طولانیتر کند. میتواند مدت زمان بیشتری را صرف پختن ایدههایش کند و دیگر لازم نیست که براساس تعداد پستهایش نتیجه کارش را بسنجد. کنترل زمان و توجهش را به دست گرفته. این همان آزادی ناشی از wealth است.
امروز خلق کردن، در دسترستر از همیشه است
در دنیای امروز این حق و آزادی ناشی از درآمدزایی غیرخطی محدود به صاحبان سرمایه نیست. خلق کردن، این روزها سادهتر از همیشه در دسترس ماست. خلق یک کسبوکار، خلق یک ایده، خلق یک تجربه جدید و …
دختری ژاپنی را مثال میشناسم که از عشقش به چیدن و مرتب کردن کمدها و کشوها پول در میآورد.تمام دانش و تکنیکها و تجربیاتش را در قالب یک دوره آموزشی گردآوری کرده و در عین حال صفحه اینستاگرامش را تبدیل به رسانه ایده و فکرش کرده. درواقع علاقهاش را تبدیل به محصول کرده که میتواند هزاران بار آن را بفروشد و خودش را از فروختن ساعتهای روزانهاش رها کند.
درآمد ناشی از خلق شما را آزاد میکند تا بیشتر و بیشتر خلق کنید و این چرخه ادامه دارد:
نکته کلیدی اینجاست که برای خلق کردن شما نیاز به آزادی دارید. نیاز به این دارید که ذهنتان را رها بگذارید، کنجکاوی کنید، عمیق شوید و کشف و شهود داشته باشید. نتیجه اینها باعث میشود شما چیزی بهتر و ارزشمندتر خلق کنید. و چون چیزی ارزشمند خلق کردید از آن ثروت بیشتری به دست میآورید در نتیجه آزادی بیشتری را تجربه میکنید و میتوانید زمان بیشتری به فکر کردن و تجربه کردن و کنجکاوی کردن اختصاص دهید و این چرخه دایم تکرار میشود و شما خلق کننده بهتری میشوید.
اما زمانی که ساعتهای روزتان را میفروشید این آزادی و زمان خلق کردن و کنجکاوی کردن و عمیق شدن را ندارید. چون تمام این زمان را فروختهاید.
اما چطور میتوانیم محصول تولید کنیم؟
دو راه مشخص پیش روی ماست:
کدنویسی کنیم و ابزاری کاربردی بسازیم و یا رسانه خودمان را خلق کنیم.
منظور از رسانه این است که شخص خودمان را تبدیل به محصول کنیم. به این معنا که دانش، علایق، تخصص خودمان و یا ترکیبی از اینها را در قالبی جذاب و نوآورانه منتشر کنیم. از این طریق مخاطبین خودمان را پیدا کنیم. این مخاطبین را رشد دهیم و درآمدزایی کنیم. هرچند این به این معنا نیست که صرفا فالور جمع کردن در شبکه های اجتماعی میتواند ما را به آزادی و درآمدزایی برساند، بلکه باید ارزشی خلق کنیم که قابلیت فروش مستقیم داشته باشد. که مخاطبین این رسانه حاضر باشند شخصا پول پرداخت کنند تا از این ارزش تولید شده استفاده کنند.
تولید محتوا یک ابزار است برای آنکه بتوانید خلاقیت و زاویه نگاه خودتان را تبدیل به محصول کنید و به مرور زمان به آن شکل بدهید و پخته و پختهتر کنید.
برای اینکار لازم نیست که سالها صبر کنید تا به دانش و بینش منحصر به فردی برسید که بتوانید تولید محتوای با کیفیت داشته باشید. میتوانید همین مسیر یادگیری خودتان را تبدیل به محصول کنید.
پسری را در نظر بگیرید که عاشق دیجیتال مارکتینگ است و در این مسیر تازه کار است میتواند مراحل یادگیری و اشتباهها و موفقیتهای کوچکش را با دیگران به اشتراک بگذارد. میتواند دفترچههای راهنما برای تازهکارهایی مثل خودش درست کند، میتواند با دیجیتال مارکترهای موفق مصاحبه کند و برداشتهای خودش از صحبتهای دیگران را برای مخاطبانش تعریف کند. حتی یک کار ساده مثل اینکه از بین همه منابع موجود روی اینترنت، بهترینها را که برای خودش مفید بودهاند را جمعآوری کند و یک کتابچه جمعوجور از منابع مناسب با اضافه کردن توضیحی از تجربه خودش درست کند و بفروشد.
برای خلق کردن دیگر هیچ مانعی جلوی شما نیست جز خود شما
اگر نمیتوانید کد بزنید، خوب است بدانید که جنبش بزرگی به اسم No code به وجود آمده که ابزارها و پلتفرمهای جدیدی در اختیار شما میگذارد تا بدون نیاز به هیچ کد و برنامه نویسی بتوانید ایده های نرم افزاری را بسازید و کسب درآمد کنید.
درواقع دنیای امروز خلق کردن متعلق به کسانی نیست که فن خاصی بلد هستند و یا به ابزارها و منابع خاصی دسترسی دارند. بلکه هر کسی که فکر و ایده دارد و یا هرکسی که بلد است خوب دنیای اطرافش را ببیند و فرصت ها را شکار میکند میتواند دست به کار شود و ایدهاش را تبدیل به محصول کند.
اینترنت و به دنبال آن ابزارهای آنلاینی که هر روز به بازار میآيند، خلق کردن را دموکراتیک تر کردند. چرخه تولید و عرضه و فروش را برای همگان در دسترس و شدنی کرده اند.
فقط کافی است تا از پیشفرضهای تاریخ مصرف گذشته، تا از الگوهای شغلی و حرفهای قدیمی، گذر کنیم. فرصتهای جدید را ببینیم، به خودمان باور پیدا کنیم و اجازه بدهیم تا کنجکاوی و علایق و نگاه ما به دنیا شکل بگیرد و پخته شود.
در پستهای بعدی تلاش میکنم تا این مفهوم را بیشتر باز کنم و از ابزارها و چارچوبهای فکری مختلف در این راستا صحبت کنم.