خیلیها از من میپرسند که بیزینس دیزاینر کیست و چه کاری انجام میدهد؟ تفاوت او با سرویس دیزاینر و یا یو ایکس دیزاینر چیست؟
من در این یادداشت سعی کردم که خیلی ساده توضیح بدهم که من به عنوان بیزینس دیزاینر چه کاری انجام میدهم:
بیزینس دیزاین شاید یک شغل خیلی جدید نباشد. درواقع بیزینس دیزاین ترکیبی از مهارتهایی است که شاید در حال حاضر نیز به صورت پراکنده و جزیرهای توسط افراد مختلف در یک شرکت انجام میشود. اما در بازار رقابتی امروز که نیاز به نوآوری و ورود به بازارهای جدید به یک امر ضروری تبدیل شده و شرکتها نیاز دارند تا دائما محصولات و خدمات خود را بازطراحی و یا نوآفرینی کنند، نقش بیزینس دیزاین پررنگتر از گذشته و به صورت فرآیندی منسجم از فعالیتها و مهارتهای مختلف نمود پیدا میکند.
بیزینس دیزاین چیست؟
بیزینس دیزاین به معنای به کارگیری رویکردی انسان-محور به نوآوری در کسبوکار است. درواقع بیزینس دیزاینر از متودها و ابزارهای تفکر دیزاین برای کمک به شرکتها به منظور طراحی ارزش پیشنهادی جدید و ساخت مزیت رقابتی پایدار کمک میکند. بیزینس دیزاین ترکیبی از درک عمیق و همدردی با کاربر، شناخت بازار کسبوکار و طراحی تجربه مشتری و تدوین استراتژی های کسبوکاری متناسب با آن است.
بیزینس دیزاینر چه کاری انجام میدهد؟
بیزینس دیزاینر معمولا فردی خارج از شرکت است که برای کمک به طراحی مزیت رقابتی، ورود به بازار جدید و یا طراحی محصول/ سرویس جدید به کمک مدیران شرکتها میآید. و تمام فرآیند از شناسایی فرصتهای موجود، طراحی ایده و کمک به لانچ ایده در بازار کارفرما را همراهی میکند.
یوزر ریسرچ و مطالعه بازار
یکی از مهمترین بخشهای کاری بیزینس دیزاینر، شناخت بازار و مخاطبان هدف است. این بخش مانند تحقیقات بازار سنتی خیلی با آمارها و ارقام و ترندهای بازار کار ندارد بلکه بیشتر سعی میکند بفهمد که بازار به چطور در حال تغییر شکل است، کاربران چطور رفتارهای جدیدی را از خود نشان میدهند، تکنولوژیهای جدید چطور ممکن است روی نیاز و رفتار مخاطبان تاثیرگذار باشد و در واقع سعی در پیشبینی آینده و سناریوهای محتمل دارد. سناریوهایی که نه تنها شکل بازار به طور کلی را پیش بینی میکند بلکه رابطه بین بازیگران اصلی بازار، کاربران و مصرف کنندگان و الگوهای رفتاری آنان را پیش بینی و مطالعه میکند.
هدف اصلی در این مرحله کشف فرصتهای جدید برای خلق محصول/سرویس و یا حتی طراحی مدلهای جدید ارتباطی با مخاطبان برای اثرگذاری بیشتر و ایجاد تمایز پایدار در مقایسه با رقبا است.
در بلاگ پستی جداگانه در مورد تکینکهای مرحله تحقیق و شناخت بازار بیشتر توضیح خواهم داد.
شناسایی الگوها و برداشت معنا از یافتهها
پس از انجام تحقیقات کیفی در مرحله اول، با روشهای مختلف، تلاش میکنیم تا از یافتههای تحقیق، معناها، الگوها و یا به عبارت دیگر دیزاین دیرکشنها را پیدا کنیم. اصلا بفهمیم که چه سناریوهایی محتمل است، چه سناریوهایی برای ما مطلوب است و چه ریسکهایی موجود است و چه فرصتهای کسبوکاری را میتوان تعریف کرد.
طراحی مدل کسبوکار /مفهوم ارزش پیشنهادی
از میان دیکرشنهایی که در مرحله قبل به آن رسیدهایم سعی میکنیم که یک یا دو کانسپت را بیشتر پرورش دهیم و آن را عینیتر کنیم. یکی از روشها بسته به نوع پروژه، طراحی مدل کسبوکاری جدید میتواند باشد. لازم است ببینیم که کانسپهای طراحی شده را چطور میتوان در قالب یک کسبوکار تعریف کرد. البته همیشه هم خروجی این بخش یک مدل کسبوکار جدید نیست. بلکه ممکن است کانسپت را در قالب یک ابزار تکمیلی کنار کسبوکار اصلی تعریف کنیم. برای مثال ابزاری برای جذب مشتریان بالقوه (lead generation tool) که در کنار محصول اصلی کانال جذابی برای جذب کاربر در اختیارمان قرار دهد. یا حتی استراتژی برند و بازاریابی به عنوان خروجی این بخش ممکن است تعریف شود. همه اینها براساس نوع پروژه و هدفی که به دنبال آن هستیم میتواند متغیر باشد.
در کنار طراحی کانسپتها، بیزینس دیزاینر تلاش میکند تا با تیمهای دیگر چشمانداز کانسپت طراحی شده را به اشتراک بگذارد، ذینفعان اصلی را با سناریوهای پیشنهادی آشنا کند، استراتژیها و فرآیندهای لازم برای پیاده سازی ایده را آماده کند و آموزشهای لازم برای اجرایی شدن آنها را در اختیار تیمهای مرتبط بگذارد.
طراحی پروتوتایپ و تست آن در بازار
پس از آنکه خروجی کار را تعریف کردیم لازم است تا نمونه اولیهای از آن را بسازیم تا بتوانیم هرچه سریعتر آن را در فضای واقعی تست کنیم. اگر ایده یک مدل محصول جدید باشد در قالب یک پروتوتایپ ساده که حداقل ویژگیهای ضروری را دارد طراحی میشود و در مرحله فیدبک جمع کوچکی از مخاطبان مثلا ۵۰۰ نفره را دریافت میکنیم و براساس فیدبکها مدل کسبوکاری و یا ایده اصلی را اصلاح میکنیم. مرحله طراحی و تست پروتوتایپ معمولا بازهای دوماهه است که در نهایت با جمع بندی نظرات و عملکرد ارزیابی شده میتوان به جمع بندی نهایی دست پیدا کرد و فاز عملیاتی اصلی ایده شروع خواهد شد.
شاید برایتان سوال باشد که چه شرکتهایی به یک بیزینس دیزاینر احتیاج دارند؟
شرکتهایی که قصد دارند تا مزیت رقابتی برای خود طراحی کنند، در بازار بسیار رقابتی و داینامیک فعالیت دارند و نیاز دارند تا با همیشه از رقبایشان یک گام جلوتر باشند و یا استارتاپ استودیوهایی که با استارتاپها خیلی نوپا همکاری میکنند. اصطلاح ۱۰۰ روز اول در این حوزه به خوبی جایگاه بیزینس دیزاینر را تعریف میکند. به این معنا که بیزینس دیزاینر ۱۰۰ روز اول پروژه، از پیداکردن فرصت تا طراحی و تست آن در کنار شرکت خواهد بود و پس از آن، پروژه/ محصول/سرویس و یا .. میتواند در روند طبیعی شرکت و توسط تیم داخلی مدیریت شود و دیگر شاید نیازی به بیزینس دیزاینر و تیماش نداشته باشد.