کسبوکارهای خطی ارزشی را تولید میکنند و سپس طی فرآیندی از پیش طراحی شده به کاربر یا مشتری نهایی عرضه میکنند. اما پلتفرمها بستری را فراهم میکنند تا تولیدکنندگان ارزش بتوانند ارزش را تولید کرده و به طور مسقیم در دسترس مصرف کننده نهایی قرار دهند. درواقع پلتفرمها، خودشان تولید کننده نیستند و تولید را برون سپاری میکنند.
در حال حاضر شاهد تبدیل بیزینسهای خطی به پلتفرمها هستیم. احتمالا نمونههایی مثل اسنپ، پونیشا و یا سرویسهای سفارش آنلاین غذا را در بازار ایران میشناسید. در بازار جهانی نیز نمونههایی مانند اوبر، توییتر، مدیوم، Aribnb، فیسبوک و …. به خوبی شناخته شده هستند.
سوال اینجاست که چرا این روند رو به پیشرفت و گسترش است؟ چرا پلتفرمها اینقدر محبوب هستند؟
یکی از دلایل اصلی، قدرت و سرعت توسعه پلتفرمهاست. برخلاف کسبوکارهای خطی، نیازی نیست تا خط تولید محصول و یا سرویس را دل خودشان ایجاد کنند و به همین دلیل میتوانند با هزینه کمتر و سرعت بیشتر رشد کنند و در بهترین حالت مونوپولی (بازار انحصاری) بسازند. اگر مثال Airbnb را در نظر بگیریم، این شرکت توانست بدون مالکیت حتی یک هتل و یا ملک، بزرگترین کسبوکار اجاره محل اقامت در دنیا باشد.
اما همانطور که احتمالا شما هم بسیار در اطراف خود دیدهاید، هرچه قدر که جذابیت این نوع بیزینسها زیاد است، همانقدر ساختن و موفق کردن آن سخت است و با چالشهای زیادی همراه است.
به نظر میرسد برای درک پیچیدگیهای این مدل از کسبوکار لازم است تا شناخت عمیقتری از اصول پایهای طراحی کسبوکار پلتفرم داشته باشیم:
پلتفرمها، تعامل محور هستند نه مشتری محور
چندین سال است که کسبوکارها تمرکزشان را بر مشتری محوری گذاشتهاند و سعی دارند تا همه چیز را حول نیازهای عملیاتی و احساسی مشتریانشان ببینند و معیارهای موفقیت کسبوکار را براساس سنجش رضایت مشتریان طراحی کنند.
اما تمرکز پلتفرمها برخلاف کسبوکارهای خطی، مشتری محوری نیست. بلکه پلتفرمها تعامل محور هستند. به این معنا که تمرکز پلتفرمها بر ایجاد قابلیت تعامل بین تولید کننده و مصرف کننده است.
هدف اصلی در پلتفرمها نه تولید زیرساخت فنی و نه ساخت یک نرم افزار است. بلکه هدف ایجاد امکان تعامل است.
هر پلتفرم یک اینتراکشن یا تعامل اصلی را در هسته خود قرار میدهد. در پلتفرمهای فروش آنلاین کالا برای مثال تعامل اصلی، شامل بخشهای زیر میشود:
این سه فعالیت اصلی در کنار هم تعامل(اینتراکشن)اصلی را در پلتفرم ای- کامرس شکل میدهند.
حالا با در نظر گرفتن این مثال، هرکدام از سه فعالیت اصلی تولید، شخصی سازی و کیوریشن را عمیقتر باز میکنم:
تولید(creation):
در هر تعامل حداقل یک فعالیت توسط تولید کننده انجام میشود که نقش تولید ارزش را در بر دارد.که بر همین اساس با افزایش نرخ تولید ارزش، نرخ عرضه در پلتفرم افزایش پیدا میکند.
مثلا در اوبر کلیک کردن راننده به منظور نمایش فعال بودنش، تولید محسوب میشود.
یا در شبکه اجتماعی مدیوم، اپلود کردن مقاله توسط کاربر، تولید محسوب میشود.
کنترل کیفیت (curation): یکی از بخشهای الزامی هر تعامل است. به این معنا که کاربران وظیفه ارزیابی و کنترل کیفیت ارزش تولیدی را برعهده خواهند گرفت. این کار در پلتفرمهای مختلف به اشکال متقاوتی انجام میگیرد. برای مثال شما با امکان نظر دادن، رتبه دادن و امتیاز دهی در پلترمها میتوانید روی نظر دیگر کاربران برای خرید و تعامل تاثیر بگذارید و یا به صورت مستقیم به تولید کننده فید بک دهید.
کیوریشن به پلتفرمها کمک میکند تا بتوانند همگام با توسعه پلتفرم خود و افزایش نرخ عرضه، کیفیت خدمات را نیز توسعه دهند. به عبارت دیگر کار کنترل کیفیت را به کاربران برون سپاری کنند.
قوانین و ابزارهایی که در اختیار کاربران قرار میگیرد تا وظیفه کنترل کیفیت را انجام دهد باید به نحوی طراحی شوند تا رفتارهای خوب را تشویق و رفتارهای نامطلوب برای پلتفرم را تنبیه کند.
شخصی سازی (customization): پلتفرمها زمانی برای کاربران ارزشمند هستند که بتوانند اطلاعات مرتبط و مورد نظر کاربر را در زمان مناسب به او ارایه کنند. مخصوصا که با بزرگ شدن پلتفرمها و افزایش تعداد تولید کنندهها، کاربران نیاز به فیلترهایی دارند تا بتوانند از بین این همه، اطلاعات مورد نظرشان را به راحتی پیدا کنند.
این فیلترها باید طوری طراحی شوند که هرچه کاربر بیشتر از پلتفرم استفاده میکند، فیلترها دقیقتر نیاز او را بشناسند و سریعتر و راحت تر او را به خواستهاش برسانند.
برای مثال وقتی کاربران در توتیتر ثبت نام میکنند، در همان ابتدا از آنها خواسته میشود تا حداقل چند نفر از دوستان و یا افراد مشهور را فالو کنند. در نتیجه از همان ابتدا توییتر قادر خواهد بود تا اطلاعات مرتبط و مورد علاقه کاربر را فیلتر کند و در صفحه خانه اکانت توییتر به او نشان دهد.
کلید موفقیت هر پلتفرمی این است که تولید، کیوریشن و شخصیسازی که سه مشخصه اصلی تعامل در پلتفرم است را تا جای ممکن ساده کند و مطمئن شود که هر سه فعالیت ذکر شده به صورت مکرر توسط کاربران انجام شود.
درواقع این تعامل محور بودن به این معناست که تمام تصمیمات در مورد توسعه محصول و فیچرهای جدید باید به گونهای گرفته شود که انجام این سه فعالیت را ساده کرده و نرخ تکرار آن را توسط کاربران افزایش دهد.
در پست بعدی تکینکهایی که در دیزاین پلتفرمها برای ساده سازی و افزایش نرخ تکرار این فعالیتها که توسط موفقترین بیزینسها پیاده سازی شده است را توضیح خوام داد.