سالهای 1375 تا 1377 در مدرسه راهنمایی شهیدبهشتی (سمپاد) اهواز درس میخواندم. بر یکی از دیوارهای حیاط مدرسه، شعری نقش بسته بود که به نظرم، کاملاً آگاهانه و هوشمندانه انتخابش کرده بودند.
یک بیت از حافظ، که برای دانشآموز در سن نوجوانی، از چندین کتاب انگیزه و موفقیت، کارکرد بیشتری داشت:
مَکُن ز غُصه شکایت که در طریقِ طلب ؛ به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
اگر تمام دیوارهای مدرسه را مانند آن دیوار، با شعرهای مختلف آراسته میکردند، بر اساس اصل «تعدد پیام»، احتمالاً این شعر هم در میان آنها گم میشد و نتیجه آن بود که هیچ کدام را اکنون به یاد نداشتم! چه اینکه در گشتوگذارهای اینستاگرامی یا وبگردیها، هر روز انبوهی از مطالب را میبینیم، اما آخر روز، محتوایی به یاد ما نمیماند.
زیادهگویی و حتی زیادهنویسی (از نوع آببستن به محتوای کوتاه!)، جز هدر دادن وقت ارزشمند مخاطب، فایده دیگری ندارد. چه زیبا گفته نظامی در نصیحت فرزند خود:
کم گوی و گزیده گوی، چون دُر ؛ تا ز اندک تو جهان شود پُر
لاف از سخن چو دُر توان زد ؛ آن خشت بُوَد که پُر توان زد