گفتگوی ویژه شنبه با نازنین دانشور به بهانه انتخابش بهعنوان برترین جوان کارآفرین آسیا و اقیانوسیه
به بهانه موفقیت اخیر نازنین دانشور و انتخابش بهعنوان برترین جوان کارآفرین آسیا و اقیانوسیه به سراغ او رفتیم و درباره این جایزه و راه و رسم مبارزهاش در میدان کسبوکار صحبت کردهایم. نازنین از سختیها و تبعیضهایی که با آنها مواجه بوده گفته و پیام مهمی هم به دختران همنسلش داده است.
نازنین دانشور بنیانگذار و مدیرعامل استارتآپ تخفیفان، برنده جایزه کارآفرین جوان کنفدراسیون اتاقهای بازرگانی صنعت، معدن و تجارت در حوزه آسیا و اقیانوسیه شد.
این خبری بود که هفته گذشته در محیط خبری رسانههای حوزه آیتی پیچید و شادمانی زیادی را هم ایجاد کرد. سیل تبریکها روان شد و البته بیشترین انعکاس این خبر در حوزههای استارتآپی بود و رسانههای دیجیتالی. رسانههای عمومیتر و رسانههای با پهنای خبری کشوری به این موفقیت نپرداختند.
دانشور این جایزه را نه عنوانی برای خودش و تخفیفان، بلکه افتخاری برای ایران میداند، چون معتقد است که در این شرایط سخت کسبوکار و اقتصاد در ایران، همین که نام ایران گره خورده با یک خبر خوب اقتصادی، هم موجب افتخار است و هم روحیهبخش.
در این میان برای بسیاری از افراد چندین سوال وجود داشت؛ اینکه روند انتخاب دانشور به عنوان نماینده ایران چگونه بوده است؟ معیارهای انتخابش برای دریافت این عنوان چه بوده و یک سوال اساسیتر نیز این بود که چه ارگان یا نهادی اهداکننده این جایزه است و ارزش این جایزه چقدر است؟ نازنین دانشور در این گفتوگو به تشریح روند انتخابش و بازگوکردن ارزش این جایزه بینالمللی پرداخته است.
بخش دیگری از گفتوگوی «شنبه» با نازنین بررسی وضعیت اشتغال و کارآفرینی زنان از منظر یک زن کارآفرین است. اینکه گره کار کجاست و چرا همچنان شاهد زنان کارآفرین کمتری در اقتصاد ایران هستیم؟ چرا در حوزه آیتی و اکوسیستم استارتآپی، زنان کمتر در صدر شرکتها و بیشتر کارمندان استارتآپها هستند؟
این جایزه هر دو سال یک بار اهدا میشود و این سیودومین کنفرانسی بود که کنفدراسیون اتاقهای بازرگانی صنعت، معدن و تجارت کشورهای حوزه آسیا و اقیانوسیه برگزار میکردند. من خودم هم با این جایزه آشنایی نداشتم. اتاق بازرگانیهای کشورهای مختلف تعدادی افراد را از حوزههای مختلف انتخاب میکنند و به اطلاع این افراد میرسانند که انتخاب شدند. افرادی که انتخاب میشوند، میتوانند در بخشهای مختلف کاندیدا شوند. به من هم پیشنهاد دادند که در بخش زنان حضور داشته باشم. اما اصرار کردم که در بخش جوان کارآفرین حضور داشته باشم و با این عنوان به رقابت با دیگران بپردازم.
بعد از این انتخاب باید چند مرحله را پشت سر بگذارید. این انتخابها از همه حوزههای کسبوکارهاست. بنابراین حوزه آیتی هم میتواند در این انتخاب قرار بگیرد و برای چنین جایزهای کاندیدا شود.
من با کانسپت «زنان را از مردان جداکن» و کلا جداسازیهای اینچنینی مشکل دارم. نمیخواستم جنسیت من در دریافت جایزه نقشی داشته باشد. در خود ایران هم معمولا این تلقی وجود دارد که اگر زنی جایزهای دریافت میکند یا موفقیتی به دست میآورد، جنسیتش را در آن دخیل میدانند و تواناییاش را در نظر نمیگیرند.
در مرحله اول هر شخص باید در کشور خودش به معرفی و ارائه اولیه در اتاق بازرگانی بپردازد و روند کاریاش را توضیح بدهد. بعد از اینکه افراد روند کاریشان را توضیح دادند، خود اتاق براساس سازوکارهایی که دارد، چند نفر را به انجمن منطقهای معرفی میکند. بعد از این مرحله منطقه تصمیمگیری میکند و افراد برتر را به کمیته نهایی میفرستد و کمیته نهایی از بین افراد معرفیشده، فینالیست را انتخاب میکند. یعنی در این مرحله دیگر خود اتاق بازرگانی هم از هویت فینالیستها خبر ندارد. خبر فینالیستشدن را هم خود کنفدراسیون با ارسال ایمیل به من اطلاع داد.
۲۸ کشور عضو این کنفدراسیون هستند. فینالیستها از ۵کشور بودند.
بله. در روز فینال و در حضور ۶ داور بینالمللی از کره، ژاپن، استرالیا و… باید معرفی ۲۰ دقیقهای ارائه میکردیم.
در ۴حوزه باید خودت را معرفی کنی؛ نخست دستاوردهای کسبوکاری، دوم روند رشد ۳سال اخیر کسبوکاری که تحت رهبریات بوده، سوم برای جامعه و کشورت چه کارهایی را انجام دادهای که منجر به ایجاد تغییراتی شده و مورد چهارم اینکه چقدر فرد خودش را درگیر حرکتهای صنفی کرده و دغدغههای صنفی داشته. مثلا اینکه چقدر در کمیسیونهای مرتبط با صنف حضور داشتهای و تلاش کردهای که قوانین مرتبط با کسبوکارت و حوزهای که در آن فعالیت میکنی، تسهیل شود.
این یک جایزه بینالمللی است که از طرف کنفدراسیون اتاقهای بازرگانی صنعت، معدن و تجارت منطقه آسیا و اقیانوسیه به برندگان اهدا شد. این کنفدراسیون هر دو سال یک بار این کنفرانس را برگزار میکند تا برندگان را معرفی کند. دوره اخیر هم سیودومین دوره بود و برای نخستینبار است که ایران در بخش کارآفرین جوان، صاحب عنوان نخست و برنده جایزه میشود.
اتفاقا در زمان مشابهی از یک کنفرانس بینالمللی با من تماس گرفتند که در آن شرکت کنم. ۲هزار دلار هم باید پرداخت میکردم و صرفا با پرداخت آن مبلغ، عنوان برتر و جوایزی را به من میدادند، اما من قبول نکردم چون نه روال انتخاب مشخصی داشتند و اینکه من اصولا دنبال چنین مسائلی نیستم. جالب است که نام چند کارآفرین مشهور ایرانی را هم گفتند که از طریق چنین روشی جوایزی دریافت کردهاند! اما برای دریافت جایزه کارآفرین جوان برتر نهتنها من هزینهای نکردم، بلکه بابت برندهشدن و بابت هزینه رفت و آمد، مبالغی هم به من پرداخت شد.
این نکته را هم اضافه کنم که در تمام مدت مراسم، وزیر صنعت ترکیه و سفرای کشورهای مختلف حضور داشتند. همچنین روسای اتاقهای بازرگانی کشورهای عضو این کنفدراسیون و تاجران درجه یک این کشور هم حضور داشتند. بنابراین هیچ تعارفی در میان نبود و همه چیز رسمی و در سطح بالایی برگزار شد.
در آنجا تاجران موفق از ۲۸ کشور حضور داشتند و من تابهحال این تعداد آدم موفق را یکجا ندیده بودم. یکی برند برتر حوزه مواد غذایی بود، یکی برند برتر حوزه سیمان بود و… جالب است به شما بگویم که وقتی از فرودگاه با تاکسی به محل برگزاری مراسم میرفتیم، راننده تاکسی که متوجه شد از ایران میآیم، گفت شما بهتازگی اجازه رانندگی در کشورتان را به دست آوردهاید! یعنی اینقدر ایران ناشناخته مانده. حتی مردم کشور همسایه ما با این حجم رفت و آمد ایرانیها به این کشور، چنین تصویری از ما دارند.
وقتی من این آدمها را دیدم، احساس کردم که دلیل اصلی حضور من این است که باید تصویری که از کشورم در جوامع بینالمللی وجود دارد، عوض کنم. حضور من در چنین مراسمی و انتخابم و برنده شدنم، قطعا یک افتخار تکنفره و مربوط به یک کسبوکار خاص نیست؛ بلکه به نظر من میتواند روی دیدگاهها نسبت به کشورم و جامعه من تاثیرگذار باشد.
بله هم این و هم اینکه الان همه حس من این است که در این فضای ناامیدی که به همه ما دارد سخت میگذرد، استرس داریم و تحت فشاریم و از فردای خودمان و کسبوکارمان خبر نداریم، دریافت این جایزه یک پیام مهم دارد؛ پیامی با این معنا که در ایران هم میتوان موفق شد.
بنابراین بحث فراتر از من یا تخفیفان یا حتی اکوسیستم استارتآپی ایران است. وجه مهمتر قضیه هم این است که برای نخستینبار یک استارتآپ ایرانی و نه کسبوکارهای سنتی چنین عنوانی را کسب میکند. این نشان میدهد که حوزه آیتی باید جدی گرفته شود و امثال ما دیده شویم و نقشی که میتوانیم در اقتصاد داشته باشیم، جدی گرفته شود.
شاید این دستاورد، یک موفقیت حالخوبکن بود. یک موفقیت که میتواند زمینهساز موفقیتهای بزرگتر باشد. بازخوردهایی که عموم مردم به من دادند، خیلی جالب بود. همه میگفتند که حالشان خوب شده. حتی نگین «خواهرم» به من گفت که این اتفاق را به عنوان یک دستاورد برای ایران، روی چند بیلبورد هم ببریم، اما باور کنید من نگرانم که دیگران فکر کنند قصدم تبلیغ خودم بوده و بابت این پیشنهاد مرددم و شاید هم انجامش ندهم.
در همین شرایط سخت کنونی که جوانان کیفشان را دستشان گرفتهاند و به امید یافتن موقعیتی برای راهاندازی کسبوکار از ایران میروند، دریافت این جایزه میتواند پیامی برای ماندن در خودش داشته باشد. اعتقاد خود من هم این است که باید روی دستاوردها تمرکز کنیم. دستاوردها را تبلیغ کنیم و نمایش بدهیم تا مردم ببینند که در همین شرایط، آدمی از جنس خودشان توانسته کاری بکند، موفقیتی به دست بیاورد و کسبوکاری داشته باشد، در این صورت امید از بین نمیرود.
بله درست است. پیامهای زیادی برای من ارسال میشود که فکر میکنند من آدم خاصی هستم یا ویژگی منحصربهفردی دارم و همیشه در شادی به سر میبرم، اما من میخواهم به آنها بگویم که هیچ ویژگی منحصربهفردی ندارم. حتی بعضا پیامهایی دریافت میکنم که میگویند از شما به عنوان یک خانم قدرتمند انتظار نداشتیم که بنویسید، دلم گرفته!
جالب است که بعد از دریافت همین جایزه، بیش از ۲۰۰ پیام خصوصی داشتم که میخواستند استارتآپ راهاندازی کنند. من میخواهم یک پیام به همه این افراد اعم از زن یا مرد، منتقل کنم و آن اینکه فقط یک چیز مهم است و آن تلاش کردن است. مبارزه کنید و بجنگید؛ برای به دست آوردن هر چیزی که آرزویش را دارید، بجنگید.
من همیشه بیشترین تمرکز را باید روی کسبوکار خودم داشته باشم. اما الان احساسم این است که باید وقت و انرژی بیشتری برای بهترشدن سیاستگذاریهای مرتبط با استارتآپها صرف کنم. من در اتاق ایران هم که جلسهای برای دریافت این جایزه برگزار کرده بود، گفتم که ما استارتآپها هم باید در کمیسیونها و جلساتشان حضور داشته باشیم؛ جلساتی که با دولتیها برگزار میکنند و بعضا قوانینی تصویب میکنند که مغایر با سازوکارهای کسبوکارهای آنلاین است. به نظرم باید در این زمینه وقت و انرژی صرف کنم.
مسئولیتپذیری همیشه بخشی از کسبوکار است. بهویژه مسئولیت اجتماعی. قبلا هم با خودت در این زمینه حرف زدم. اینکه میخواهم یک پروتکل آموزشی و انگیزشی در تخفیفان راهاندازی کنم برای دختران و پسرانی که سوال دارند، انرژی میخواهند، میخواهند در زمینهای تلاشی بکنند و نیاز دارند که راهنمایی بگیرند یا در مکانی انگیزشی حضور داشته باشند.
به نظر من اغلب زنان هنوز انگیزه و اعتمادبهنفس، سختکوشی و جنگیدن و خواستن لازم را ندارند. بنابراین باید در این زمینه کار شود. من هم در فضایی که ایجاد خواهم کرد، حتما بخش اعظمی را به زنان اختصاص میدهم.
متاسفانه وقتی به ریشههای این عدم خودباوری رجوع کنیم، میبینیم که در محیط خانواده و بعدا در اجتماع، جسارت را از دختران گرفتهایم و از آنها خواستهایم نجیب باشند؛ یعنی جسارت و نجابت را با هم قاطی کردهایم.
الان باید به زنان و مردان یاد بدهیم که خودشان باید منشأ تغییر باشیم. زنان جامعه ایران نباید دنبال کسی باشند که دستشان را بگیرد و به جلو ببرد. چنین فردی وجود خارجی ندارد. بنابراین باید این ذهنیت تغییر کند. این ذهنیت که زنان نیاز به حامیانی برای موفقیت دارند، غلط است و من با آن مشکل دارم. هر فردی در نهایت، این خودش است که میتواند بهترینها را برای خودش رقم بزند.
حقیقتا ارتباط زیادی نداریم. این نقد میتواند وارد باشد و من قبول دارم که در این زمینه حرکتی برای تعامل بیشتر نداشتم. شاید این نقطه ضعف من هم بوده و شاید درگیریهای بیش از اندازه موجب شده. اما در هر صورت معتقدم که آدمها بالاخره وقتی پیدا میکنند که به یک مسئله مهم بپردازند و شاید باید در این زمینه هم وقت صرف کرد.
آیا همین نمونههای اندک نباید ارتباط بیشتری با خودشان و با جامعه داشته باشند؟ به نظر میرسد که همین چند نفر میتوانند منشأ انگیزه برای سایر زنان و دختران باشند، اما متاسفانه فعالیتشان اندک است. در حالی که کسبوکارهای شاخصی دارند و دارند میجنگند. البته تو در فضای مجازی حضورت پررنگ است و در تعامل بیشتری با جامعه اطرافت هستی.
من تا دو سال و نیم پیش یک حساب خصوصی در اینستاگرام داشتم که بیشتر خانوادگی و دوستانه بود. بعد از اینکه فعالیتهای تخفیفان روزبهروز بیشتر شد، افراد زیادی به من میگفتند که در چه بستری باید با من در ارتباط باشند.
بازخوردهای جالبی هم از حضورم در اینستاگرام میگیرم. مثلا وقتی کتابی معرفی میکنم، بیش از ۵۰ نفر پیام میدهند که این کتاب را تهیه کردهاند و در حال خواندنش هستند. وقتی این بازخوردها را میبینم، متوجه میشوم که این بخشی از همان تاثیرگذاری است که به دنبالش هستم و وقت و انرژی زیادی هم از من نمیگیرد. در واقع من فکر میکنم قرار نیست شقالقمر کنیم یا برای هزاران نفر انگیزه ایجاد کنیم، بلکه اگر هر فردی بتواند روی حداقل ۲۰ نفر تاثیر مثبت بگذارد، موفق عمل کرده.
دقیقا دنبال همان تغییری هستم که به آن اشاره کردم. مثلا موتورسیکلتسواری دقیقا همین پیام را داشت. بازخوردهای جالبی هم از مردم دارم. زنان و مردان وقتی من را میبینند، تشویقم میکنند و عکسالعملهای جذابی دارند و دست و بوق میزنند. انگار خوشحال میشوند که یک نفر به محدودیتی «نه» گفته و دارد کار خودش را میکند.
من هم دنبال همان فضای تغییر هستم. اگر عرف میگوید زن نباید موتور سوار شود، قرار نیست من تا آخر عمرم این تجربه را از خودم دریغ کنم. نه اینکه قانونشکنی کنم، بلکه کنارزدن محدودیتهاست. چنین عرفهایی در زمینههای کسبوکار هم وجود دارد، اما این آدمها هستند که نباید محدودیتها را بپذیرند. در ابتدا همه باید بر محدودیتهای ذهنیشان غلبه کنند چون به اعتقاد من هر محدودیتی، زمینه ذهنی دارد.
به نظر من هیچ چیزی بدون جنگیدن عوض نمیشود؛ چه جنگیدن برای موتورسواری باشد، چه جنگیدن برای موفقیت در کسبوکار یا هر چیز دیگری. راهی بهجز جنگیدن وجود ندارد.
نکتهای که وجود دارد این است که هر فردی که در رأس یک شرکت قرار میگیرد، باید شخصیت رشدکردهای داشته باشد، چون کارکنان هر شرکتی هم به مدیر آن مجموعه نگاه میکنند. حتی انتخاب نیروها هم تحت تاثیر شخصیت مدیر است و آدمها تصمیم میگیرند که با چه کسی کار کنند و هر مدیری را انتخاب نمیکنند.
گاهی با کسبوکارهایی مواجه میشوم که مدیرانشان پختگی لازم را ندارند. در نتیجه نه با کارمندان ارتباط موثری دارند و نه با مخاطبان.
این توسعه فردی در مورد زنان مدیر و زنانی که در رأس یک کسبوکار قرار دارند هم خیلی اهمیت زیادی دارد. من هم قبول دارم که زنان این حوزه باید فعالتر باشند و مخاطب را بیشتر در جریان بگذارند. در واقع باید اعلام حضور کنند و از کنج و گوشهها بیرون بیایند.
من با این مسئله که من را دور از جمع و دور از جامعه، در یک ویترین شیشهای قرار بدهند و به من اشاره کنند که بهعنوان یک موجود عجیب و غریب توانسته موفقیت کسب کند که از او انتظار هم نمیرفته، مخالفم. من هر عنوانی که داشتم باید بهمثابه یک انسان مورد داوری، نقد یا تحسین قرار بگیرد. اتفاقا با جداسازیها مخالفم.
در آخرین رویدادی که در ایران شرکت کردم، در پایان به مجری پنل زنان گفتم که امیدوارم دیگر شاهد برگزاری چنین پنلی نباشیم. من معنای این جداسازی را نمیفهمم. سود و نتیجهای هم در آن نمیبینم.
وقتی من را جدا کنند، این حس در من ایجاد میشود که شاید دستاوردهای من کمتر از مردان است و نباید با مردان مقایسه شوم، در حالی که اینچنین نیست و آمار و ارقام و حجم کسبوکار من چیز دیگری میگوید. پس دلیلی برای جداکردنها نمیبینم. ضمن اینکه مقایسه و داوری زنان و مردان در کنار یکدیگر، موجب رشدشان میشود. اینکه ما بهزور از یک حوزه چند نفر صاحب کسبوکارهایی با سطوح مختلف را در کنار یکدیگر قرار بدهیم، هیچ نفعی برایشان ندارد، چون فرصت مقایسه با برترینها را از آنها گرفتهایم.
نمیگویم همیشه نگاه سرمایهگذار مثبت بوده یا هیچ شک و تردیدی نداشته و شاید وجود داشته اما من همیشه از سرمایهگذار حمایت دیدهام. البته تخفیفان هم از زمان جذب سرمایه تاکنون به همه هدفگذاریهایش (Target) رسیده است. در واقع سعی کردیم که با هزینه کمتر، دستاوردهای بیشتری داشته باشیم و کمترین حاشیه را برای سرمایهگذار ایجاد کردیم.
این موفقیتها در نهایت فضای اولیه را به نفع کسبوکار ما تغییر داده. همانطور که دارید میبینید، دستهگل اهدایی سرمایهگذار برای دریافت جایزه اخیر به دفترم رسیده و پیامش را هم دریافت کردم. به نظرم مسیری که طی کردیم، به تغییر نگاهها کمک زیادی کرده است.
موافق نیستم. اصولا الان فضای کسبوکار برای همه سخت است و زن و مرد نمیشناسد. من خیلی دلم میخواهد بدانم که کدام زن خواسته کاری بکند اما صرفا به خاطر سختی فضای کسبوکار، نتوانسته کارش را جلو ببرد. سختی برای همه وجود دارد.
وضعیت اشتغال برای همه اسفناک است و تنها ویژه خانمها نیست. هرچند قبول دارم که موانع بیشتری شاید وجود داشته باشد برای زنان، اما دلیل نمیشود که زنان به دلیل وجود سختیها و موانع، فرصت استقلال کاری، فرصت رشد و فرصت تغییر را از خودشان بگیرند. اتفاقا زنبودن در مواقع زیادی نقطهقوت است و به نوعی فرصت محسوب میشود. به نظر من سختیها، خط قرمزها، استرسها و مشکلات ریشه در درون ما دارد.
اتفاقا همیشه چنین برخوردهایی را دیدهام و هنوز هم میبینم. مثلا در یکی از ادارات دولتی، بابت قراردادمان پیگیری میکردم که یکی از مدیران با عربدهکشی جواب من را داد. همانجا به او گفتم که اگر یک مرد پیش رویت ایستاده بود، جرات نمیکردی، صدایت را به این اندازه بالا ببری.
یا بسیار شنیدهام که در ادارات و نهادها به من میگویند، شرکت ما یا اداره ما با مدیر خانم کار نمیکند! همه این رفتارها به وفور وجود دارد و من بارها تجربه کردهام و حتما باز هم تجربه خواهم کرد. اما آیا کنار بکشم، باید اشک بریزم یا باید تسلیم شوم؟!
بنابراین من هم از این رفتارها بسیار دیدهام اما پا پس نمیکشم. اگر تسلیم این شرایط و این سختیها بشویم، دقیقا همانکاری را کردهایم که عرف از ما زنان میخواهد و این اشتباه است. ضمن اینکه مشکلات سر راه کار و اشتغال زنان تنها منحصر به ایران نیست. خارج از ایران هم وجود دارد منتها درصدش و سطحش فرق دارد. آنها بعد از سالها مبارزه و عقبننشستن، توانستهاند وارد بازار کار شوند یا سهمشان از اشتغال را افزایش بدهند.
بله. اتفاقا من اعتقاد دارم که تنها دلیلی که موجب شده تعداد مردانی که کسبوکار راهاندازی میکنند، کارمند موفقی هستند یا سهم بیشتری از اشتغال را به دست بیاورند، بیشتر باشد، این است که مردان بیش از زنان مطالباتشان را پیگیری میکنند. مردان بیش از زنان برای رسیدن به خواستههایشان پافشاری میکنند. البته زنان بسیاری هم وجود دارند که فوقالعاده موفق شدهاند اما باید تعدادشان بیشتر شود. تنها راه افزایش زنان موفق چه به عنوان کارآفرین، چه به عنوان یک کارمند موثر یا هر چیز دیگر، پافشاری بر خواستهها و دنبالکردن فرصتهاست، چون قرار نیست کسی از راه برسد و برای فرصتی برای کار یا اشتغال ایجاد کند.
بزرگترین رویای من، تغییری است که آرزو دارم بتوانم در زندگی بعضیها ایجاد کنم؛ چه آنهایی که در شبکههای اجتماعی من را دنبال میکنند و چه کارمندان تخفیفان.
بارها و بارها از کارمندان تخفیفان خواستهام و میخواهم که به دنبال یادگیری باشند، از دختران میخواهم که گوشه رینگ قرار نگیرند، قد داناییشان را افزایش بدهند و همگی به دنبال رشد باشند، چون اگر قرار باشد تخفیفان به اهداف برسد، باید کارمندانی تغییرکرده و رشدیافته داشته باشد. نباید کار به جایی برسد که من بعد از چند سال همکاری با یک نفر، بخواهم دیگری را جایگزینش بکنم و از دیگری راه چاره مشکلات را بپرسم. بسیاری از مدیران چنین دیدگاهی ندارند و اصولا اهمیتی به رشد کارمندانشان نمیدهند اما من به دنبال داشتن یک شرکت با افراد رشدکرده هستم. به همین دلیل رویای من این است که بتوانم روی این جامعه کوچک، تاثیر بگذارم.
بزرگترین خواسته من این است که آینده تخفیفان به این صورت رقم بخورد که روی تکتک خریدهای آدمها بتوانیم تاثیرگذار باشیم؛ یعنی هر کسی برای هر خریدی در ابتدا تخفیفان را چک کند.
اگر ۱۰ گام را در نظر بگیریم، شاید ما الان در گام سوم قرار داریم.
حدود ۱۱۰ نفر در دفتر تهران و بین ۷۰ تا ۸۰ نفر هم در ۱۰ نمایندگی ما در استانها فعالیت میکنند. در حال حاضر هم با بیش از ۴۰ هزار کسبوکار همکاری میکنیم.
بعضی مواقع. اما در طی سال و در مجموع هنوز سودده نیست.
(با قاطعیت) بله.
تخفیفان با اختلاف شماره یک این بازار است. این فقط حرف من نیست و قابل بررسی و راستیآزمایی است.