اهل معرفت میگویند، آدمهایی که راه خداوند را میروند، یا سالک هستند یا مجذوب. سالک همانطور که از اسمش پیداست، راه خداوند را نه تند و نه گهی خسته، بلکه آهسته و پیوسته طی میکند؛ حال آنکه مجذوب در این راه نه آهسته که با جهشی سریع راه صد ساله را یک شبه میرود. بین این دو فرد آن چنان فرق است که حتی قرآن هم برایشان تعبیری متفاوت دارد؛ آنجا که میگوید: "وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا ،وقتی موسی به وعدهگاه ما آمد، ولی در ابتدای سوره اسراء خداوند لحنی متفاوت دارد: «سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً...»؛ منزّه است خدایی که بنده اش را در پاسی از شب به معراج برد..." پس برقی از سوی خداوند بر دلی که تا اندک لحظهای قبل از آن، حقایق را نمی فهمید، میتابد و این چنین دل بنده اش را به نور خود روشن و آشنا به حقایق میکند. پس اولی سلوک بود و دومی جذبه؛ سالک راه خداوند را میرود ولی مجذوب را میبرند. پس در لحظهای انسان میتواند فیضی از سوی خداوند را دریافت کند و به واسطهی این فیض به سوی حقیقت ابدی عروج کند. از طرفی خداوند ما، دائم الفیض یا فیاض مطلق است به این معنی که افاضه وجود و کمالات از طرف خداوند، به صورتی همیشگی و دائمی، سرازیر است؛ شما که اکنون در حال خواندن این نوشته هستید هم حتما تأیید میکنید که من و شما همیشه آمادهی دریافت جذبهها و فیضهای الهی نیستیم؛ گاهی حس و حال خوب معنوی عجیبی روحمان را برای عروج به سوی حقیقتهای ناشناخته بیقرار میکند و گاهی هم چنان حواسمان نیست به خداوند، که اصلا بماند! حافظ هم سالها پیش مثل من و شما، به این مطلب رسیده بوده و تجربه اش را با ما این گونه به اشتراک گذاشته است که "هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/ از یمن دعای شب و ورد سحری بود" تا ما که اکنون با این سوال مواجه شدیم که چه کنیم که فیضهای خداوند را دریافت کنیم، بی پاسخ در بیابان جهل رها نگردیم. دیگر همواره هم این را خواندهای که تمام ائمه اطهار نیز سحرها را غنیمتی بی بدیل برای عروج معنوی میشمردند. پس از آنجایی که خوانندهی عاقلی هستی، شما را یک اشارتی کافی است؛ "سحر" ها یکی از آن لحظههای ناب برای دریافت و درک آن فیضهای خداوندی است. سوال این جاست که چرا "سحر" در میان اوقات شبانهروز این قدر ارزشمند است. فیض خداوند به واسطهی ولی خدا به زمین و زمان و هر آنچه در آنها و کائنات است میرسد و طبق روایات ما سحر همان زمان عجیبی است که ولی خداوند در حال عبادت و تضرعی است خالصانه و مشتاقانه و بدین ترتیب آن رحمت و فیضهای خداوند به واسطه ولی او در بالاترین سطح به هر آنکه بیشتر شبیه ولی او شده باشد، خواهد رسید. مثل شبهای قدر و سحرهای عجیب آن. پس شب قدر این قدر ارزشمند است چون میهمان اصلی خداوند، ولی معصوم اوست. آن شب هست که تعداد بی نهایتی از ملائکه به محضر ولی خداوند میرسند و این شب و تبعا سورهی متناظرش مهم هستند که ائمه فرمودند سوره قدر را زیاد در نمازهایتان بخوانید زیرا که سوره ماست و هرگاه دشمنان شما در مورد زنده بودن امام معصوم با شما بحث کردند، جواب، تنها خواندن سوره قدر است. حال، اگر سوره قدر را بخوانیم اسمی از ائمه اطهار آیا در آن آمده است؟ خیر. پس چگونه است که این سوره میشود سورهی ائمه و دلیلی بر زنده بودن ابدی امام معصوم در هر زمان. در سوره قدر میخوانیم " تنزل الملائکه و روح فیها .."، فرشتگان و روح (نازل) وارد میشوند، اما این ملائک که البته مادی نیستند، پس باید بر قلب و روح که مجرد و غیر مادی و از جنس خود این ملائکه است وارد شوند، چه روحی گنجایش و ظرفیت این همه معنویت را دارد؟ تنها روح امام معصوم و فعل مضارع این آیه خود دلیلی است بر اینکه در هر زمان وارد میشوند و این یعنی امام معصوم زنده است و به واسطهی این نزول وحی و فرشتگان بر قلب و جان امام معصوم است که خداوند برکات بسیار میفرستند بر کسانی که آن شب بیدارند؛ اما نه بیداری ظاهری بلکه به این معنا که شب قدر را درک میکنند و درک شب قدر یعنی چه؟ یعنی درک همین حقیقت که برای دریافت آن فیض های عظیم و آن برکات بی نهایت، باید به واسطه ی این فیض های خداوند توسل کنیم و از این روست که در اعمال شب قدر، پس از به سر نهادن قرآن، به هریک از ائمه معصومین متوسل می شویم؛ پس ولی خداست که سحرهای شب را چنین ارزشمند و شب قدر، را چنین شب قدر کرده است. حافظ با تمام آن همه اهتمام و توجه بسیارش به ورد نیم شب و درس صبحگاهی، باز هم با دریغ بسیار از فرصتهای عیش شبگیری از دست رفته خود در خواب سحرگاهی چنین افسوس میخورد که "دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت/ ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی". امید است که چنین مباد.
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی/ خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصودست/ بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی
گردآورنده:عطیه رزقی
مرجع: سخنرانی حاج آقا عالی در 27 شهریور 97 (10 محرم سال 97)