زمانی که نام شهرهای شمالی، رودبار و منجیل برده میشود یاد خوراکی های خوش مزه و طبیعت زیبای استان گیلان میافتیدم ، یا شایدم روی دیگر از اتفاقی که در این شهرها گذشت، حادثه ای مثل زلزله سال ۱۳۶۹ رودبار، زلزله ای که در مساحت ۶۰۰ هزار کیلومتر مربعی احساس گردید و به عنوان تاثیر گذار ترین زلزله ایران از نظر رشد نهادهای فنی و مهندسی شناخته شد. در این اینجا مروری بر حال و روز آن سالها و اتفاقاتی که بعد از زلزله افتاد میپردازیم.
سال ۱۳۶۹ در ایران، سرزمین شور و غیرت حسینی، درحالی که مدت کوتاهی از زمان پایان جنگ تحمیلی میگذشت همه اقشار جامعه برای بازسازی و آبادانی خرابیهای ناشی از جنگ که یکی از نیازهای اساسی آن روزها بود، درحال ایثار و فداکاری بودند. یاد این دستنوشتهی شهید احمدرضا احدی، رتبه یک کنکور سال ۱۳۶۴ افتادم:
«کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده، کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند، “نبرد تن و تانک؟!” کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله دارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصۀ دختران معصوم سوسنگرد باخبر است؟!»
اما در ۳۱ خرداد ماه سال ۱۳۶۹ (1990 ,June 20)، ساعت ۱۲:۳۰ نیمهشب، نوار سبز سواحل خزر ایران لرزید. بسیاری در ابتدا تصور میکردند این لرزشها ناشی از جنگهای مجدد هستند اما زمینلرزهای به بزرگای ۷.۳ در مقیاس ریشتر، استان گیلان و شهرهای رودبار، منجیل و طارم زنجان، که کانون اصلی زلزله بودند را به لرزه درآوردهبود. این زلزله حتی در تعدادی از استانهای مجاور نیز احساس شد و موجب خسارت و تلفات گردید. در نتیجۀ این زمینلرزه، جان ۳۷۰۰۰ نفر از هموطنان عزیزمان گرفته شد، حدود ۶۰۰۰۰ نفر زخمی برجای ماندند و بیش از ۵۰۰۰۰۰ نفر منازل خود را از دست دادند و بیخانمان شدند.
در بین کشتهشدگان، کودکان، زنان و افراد کهنسال بیشتری دیدهمیشد، مادرانی که نوزادان و فرزندان خود را در آغوش گرفته بودند و سقف خانهها بر سر آنها آوار شدهبود. آیا میتوانستند کاری کنند؟ آیا راهی برای نجات آنها وجود داشت؟! نوزادی که در آن شب با گریۀ خود خواب را از چشمان مادر گرفت، اما این گریهها جان مادر را نجات داد. پسر دانشجوی تربیت معلمی که قصد داشت برای آخر هفته به دیدار خانواده برود، اما روستای خود را زیر آوار و ریزش چندین متری کوه یافت.
خبرنگاری از مادری روستایی میپرسد: « چند نفر از اعضای خانوادهات را از دست دادهای؟»
در پاسخ میگوید: «همه!»
مجدداً از او میپرسد:«همه یعنی چه تعداد؟»
مادر روستایی پاسخ میدهد:«۱۲ نفر!»
از این دست خانوادهها کم نبودهاند. این حوادث تلخ است، اما مردم ایران نگذاشتند این تلخیها پابرجا بمانند. دستگیری و یاری ملت از همۀ قشرها مثل کارگر، رفتگر، دکتر، استاد دانشگاه و... که از هیچ کمکی دریغ نکردند، قوت قلبی برای التیام زخمهای بازماندگان زلزله بود. فداکاریهای کمی نداشتیم؛ آن نمایندۀ مجلسی که برای بررسی حادثه و کمک به زلزلهزدگان میرود، بالگردش دچار سانحه میشود و جان خود را در این راه از دست میدهد؛ و یا آقای عباس کیارستمی، وقتی فیلمهای سهگانه کوکر را برای زلزلهزدگان تکمیل کرد، به ما این را یادآوری میکند که همه یک خانوادۀ بزرگ هستیم به نام ایران، چه در زمان جنگ تحمیلی، چه در زلزلهها و چه...
زلزلۀ رودبار، سبب یک سری تغییرات و تحولات در نظام ساخت وساز، آموزش، مدیریت و ... شد؛ مقررات ملی ساختمان تدوین شد، در استانها مراکز نظام مهندسی تاسیس گردید و همچنین شبکههای شتاب نگاری کشور نیز تجهیز شدند و توسعه پیدا کردند.
در سال ۱۳۶۹، دستگاههای شتابنگار در سطح کشور محدود بودند که باعث عدم پیشبینی دقیق اثرات زلزله و مطالعه روی شناخت منابع لرزهای و میزان خطرپذیری گسلها میشد. اکنون بیش از ۱۱۰۰ دستگاه شتابنگار از نوع آفلاین و ۲۲۵ دستگاه شتابنگاشت آنلاین در مناطق لرزهخیز کشور وجود دارد. هرچند همچنان با شرایط مطلوب فاصله داریم، اما با این کارها بخشی از نیاز کشور برطرف شده است.
زندگی در این شهرها جریان دارد ولی با اینکه وارد سیاُمین سالروز زلزلۀ رودبار و منجیل شدهایم، هنوز هم میتوان با قدمزدن در شهرها و روستاهایی که کانون زلزله بودند آثار تخریب را مشاهدهکرد. بی علت نیست که زلزلۀ رودبار و منجیل، جزء ۱۰ زلزلهی مرگبار در جهان شناخته میشود.
حال باید به این نکته اندیشید که آیا میتوانیم اثرات ناشی از زلزله را به میزان مطلوب برسانیم؟! همانطور که در زلزلهی بم، سرپلذهاب و.... دیدهایم پاسخ در گذر زمان مشخص میگردد.
خاطرم هست که یکی از اساتید میگفتند: این زلزله نیست که به ما آسیب و خسارت وارد میکند، بلکه خود ما انسانها هستیم که نحوۀ مواجه با این نعمت خداوندی را فرا نگرفتهایم.
مصطفی گلپور - کارشناسی ارشد عمران دانشگاه صنعتی شاهرود