شما باهوش هستید!
شما میتوانید مسائل ریاضی و فیزیک و مهندسی را حل کنید. هیچ انتگرالی از زیر دست شما در نمیرود! شما قادرید هر مسئله تئوری را، حل کنید. اما یک لحظه صبر کنید. آیا شما تابحال در دو راهی تصمیم گیری در زندگی روزمره قرار گرفتهاید؟ آیا کنترل هیجانات عاطفی برای شما به همان اندازه مسئله حل کردن، آسان است؟ مسلما هر انسانی دچار ضعفهایی است. هیچ کس به صورت پک کاملی از تواناییهای موجود در جهان هستی به دنیا نمیآید. هوش هیجانی یا ذکاوت عاطفی فلسفهای جدا از توانایی حل مسائل تئوری دارد. حال میخواهیم ببینیم هوش عاطفی چیست و اصلا به چه کار میآید؟ دانش آموزی را در نظربگیرید که استرس شدیدی برای آزمونها دارد و این استرس آنچنان شدید است که او همیشه آزمونها را خراب میکند؛ حال اگر آزمون جدیدی نیز برای وی تعریف شود، مانند قبل وی دچار استرس شدید خواهد شد. مغز او اینطور عادت کرده که هر وقت آزمونی برای آن تعریف شد، بنابر تجربیات گذشته، هورمونهای استرس را ترشح کند و وی دچار اضطراب شود. اگر این شخص بداند چطور با عواطف و احساسات خود رفتار کند، مسلما میتواند بر آنها کنترل داشته باشد.
دانشمندان در طی تحقیقات بر روی موارد فراوان و در مقیاس بزرگ متوجه چیزی شدند که شاید برای من و شما کمی تعجب برانگیز باشد. آنها دریافتند که عواطف، حدسیاتی هستند که مغز در لحظه میزند. عواطف ما در زمان تولد در مغز ساخته نمیشوند بلکه به مرور و با کسب تجربیات پیشرفت کرده و در مواقعی که آن اتفاق دوباره میافتد، بنا بر تجربیات گذشته از خود واکنش نشان میدهد. بله، مغز شما در هنگام بروز اتفاقی که شاید قبلا هم برایتان افتاده، از صافی تجربیات شما میگذرد. و پیشبینی میکند که این مورد شبیه کدام یک از اتفاقات گذشته بود؟!
پس پیشبینی اساس همه تجربیات ماست. استرس امتحان شخص، حاصل تجربیات گذشته شخص است. ما میتوانیم با عوض کردن مواد اولیه مغز و عادت زندگی و دیدگاهمان نسبت به مسائل، عواطف را به نفع خود تغییر دهیم. این مهارتی است که از آن با عنوان هوش عاطفی یاد می- شود. یکی از مواردی که در هوش عاطفی مورد توجه است، مثبت گرایی کاذب و انکار احساسات است.به راستی که زیباییهای زندگی با شکنندگیاش توأمان است. شما نباید شکنندگیهای زندگیتان را انکار کنید و از پذیرش آنها سر باز زنید. انکار آن-ها باعث ریشه دواندن این احساسات مخرب میشود. شما باید آنها را بپذیرید و از آنها فرار نکنید.
کودکی را در نظر بگیرید که شب از ترس مرگ از خواب با ترس میپرد. پدر وی به نزد او میآید و میپرسد: چه شده دخترم؟ دختر از ترس خود برای پدر میگوید. پدر به جای این که احساسات وی را انکار کند، میگوید: آری، طبیعی است که از مرگ بترسی دخترم! ما همه، روزی خواهیم مرد! کودک با این کار پدر، با حقایق و شکنندگیهای زندگی آرام آرام کنار میآید. البته ابدا منظور ما این نیست که تلقین افکار مثبت و مثبت گرایی امری بیهوده است! نه! ولی فرار از شکنندگیها امری آسیب زاست. با تقویت این مهارت، هنگام رویارویی با شکنندگیها و وقتی این عواطف از ما میپرسند: آیا برای مواجه شدن با ما آمادهای؟! ما قادر خواهیم بود که با صلابت اظهار آمادگی کنیم.
به یاد داشته باشیم که ما مالک عواطف خود هستیم نه عواطف مالک ما! و بدانیم که احساسات، دادهها و اطلاعاتی از درون ما هستند، فرمان نیستند.
به راستی که زحمت، بهای پذیرفته شدن در یک حیات معنادار است.
آرشاک فرزانه (۹۷ عمران)